رفتن به محتوای اصلی

برابری جنسیتی در محیط کار بخش دوازدهم

برابری جنسیتی در محیط کار بخش دوازدهم

6.7     یک مطالعه موردی - ادامه

مسائل پیشگفته در لایه های میانی، شامل انواع آیین‌های سازمانی، رفتارهای مرسوم شده و رویکردهای ناظر بر تنوع جنسیتی و قومی می شوند. این واقعیت به میزان بسیاری قواعد رفتار در روابط جنسیتی و نژادی را در لایۀ میانی سازمانها شکل می‌دهند و فرصت‌های شغلی را با توجه به قابلیت‌های فردی و شرایط زمینه‌ای تنظیم می‌کنند.

طبق گزارش مصاحبه‌شوندگان، سیاست‌های سازمانی علیه آزار جنسی محدود و ضعیف اند و ضمانتی برای اجرای کافی یا اعمال مؤثر این سیاست‌ها وجود ندارد. آنچه وضعیت را بدتر می‌کند، ناکافی بودن رویه‌های گزارشدهی این جرائم است.

«سقف شیشه‌ای» یکی دیگر از چالش‌هایی است که زنان پاکستانی در مجرای شغلی خود با آن مواجه اند. انتظارات خانوادگی از زنان باعث می‌شود که آنها از مشارکت در سطوح ارشد مدیریتی دلسرد شوند. بنابراین، بسیاری از زنان شاغل تأکید دارند که موانع متعددی بر سر راه پیشرفت آنان وجود دارند. افزون بر این، زنان پاکستانی بیشترین شکاف درآمدی را در میان کشورهای جنوب آسیا تجربه می‌کنند. امری که به‌طور معمول مشاهده می‌شود این است که مردان شاغل در سطوح پایین‌تر، نسبت به زنان شاغل در همان مؤسسه و در سطوح ارشد حقوق بیشتری دریافت می‌کنند.

علاوه بر این، مصاحبه‌شوندگان به برخی مسائل ساختاری اشاره کردند، از جمله اهمیت قابل توجه حمل‌ونقل. زنان ممکن است فرصت‌های شغلی بهتر را کنار بگذارند و به مشاغل کم‌ارزش‌تر روی آورند، به شرطی که سازمان‌ها تسهیلات رفت و آمد (رفت و برگشت) را فراهم کنند. مسائل مربوط به ایمنی نیز نگرانی عمده‌ای برای زنان محسوب می‌شوند. این یافته‌ها نشان می‌دهند که کلیشه‌های اجتماعی تأثیرات مهمی در محیط کار دارند و این امر بر تجربیات شغلی زنان و بهره‌وری سازمانها تأثیر خواهد گذاشت.

در سطح خرد و فردی، مسائل فردی مانند وضعیت خانوادگی و هویت عاملیت، تحت تأثیر جنسیت و قومیت قرار می‌گیرند. این عوامل تأثیرات مهمی بر استعدادها و فرصت‌های فرد دارند. رهیافت "درهم تنیدگی"  (intersectionality)  روابط بین اشکال مختلف هویت را بررسی می‌کند و همان‌طور که مصاحبه‌شوندگان اشاره کردند، ارتباطاتی میان جنسیت، وضعیت تأهل و شیوه‌های سازمانی وجود دارد. گزارش شده است که زنان مجرد و ازدواج‌نکرده در برابر آزارهای جنسی آسیب‌پذیرتر اند.

یکی دیگر از موانع ساختاری مهم برای زنان متأهل، نبود حمایت کافی در زمینه مراقبت از کودکان است. مراکز نگهداری از کودکان تنها در شهرهای بزرگ در دسترس اند و کیفیت این مراکز از سوی دولت‌ها مورد تأیید یا تضمین قرار نگرفته است. مهم‌تر از آن، این مراکز بسیار پرهزینه اند، به‌گونه‌ای که خانواده‌های کم‌درآمد توانایی استفاده از آنها را ندارند. از همین روست که برخی از زنان شاغل صرفاً به دلیل این دست محدودیت‌ها و مسئولیت‌های خانوادگی مجبور به ترک شغل خود می‌شوند.

با تبیین شرایط اشتغال در پاکستان از طریق چارچوب چندلایه ای، درک جامع‌تری برای تدوین یک رویکرد بهتر در مدیریت تنوع حاصل شده است. برای مثال، سیاست‌های مرتبط باید تقویت شوند تا با عوامل اجتماعی-فرهنگی، هویت اجتماعی، مسائل مربوط به آزارهای جنسی، نابرابری درآمد و «سقف شیشه‌ای» مقابله کنند. برای دستیابی به محیط کاری پویا، سازمان‌ها باید به زنان در ایجاد تعادل میان مسئولیت‌های شغلی و خانوادگی کمک کنند. همچنین، دولت باید حمایت بهتری در زمینه خدمات مراقبت از کودکان و تسهیلات حمل‌ونقل ارائه دهد.

----------------------------------------------

* "درهم تنیدگی" (intersectionality) چارچوبی تحلیلی است در تلاش برای شناسایی نظامات درهم‌تنیدهٔ قدرت، که بر کسانی که بیش از همه در جامعه به حاشیه رانده شده‌اند، اثر می‌گذارد. اینترسکشنالیتی بر این نظر پایه ای استوار است که اشکال گوناگون [شکافها در] لایه‌های اجتماعی همچون طبقه، گرایش جنسی، سن، دین، آیین، ناتوانی و جنسیت جدا از یکدیگر وجود ندارند، بلکه در هم تنیده‌اند. این نظریه که در آغاز در تحقیقات پیرامون سرکوب زنان رنگین پوست به کار گرفته شد، امروزه تحلیلی است که تاحدودی در مورد همۀ گروهبندیهای اجتماعی - از جمله آن دسته از هویت‌های اجتماعی که منفک از دیگر هویتها، جنبۀ غالب دارند – کاربرد دارد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید