واقعیت این است که تنش موجود میان ایران و آمریکا ازاختلافات نسبتا تاریخی ناشی می شود که زاده تحولات انقلاب بهمن ۵۷ و این اختلافات مسبوق به سابقه است، با تداخل منافع دو کشور در روند تحولات سیاسی منطقه و نحوه دخالت وجانبداری آنها از این تحولات روابط دوکشور را دچار تنشهای جدیدی همانند تنشهای فعلی میکند؛ برای درک عمق تنشهای موجود و شناسایی گرایش سیاستهای غالب در روند تحولات موجود و عواقب و عواید آن باید عناصر تشدید کننده و محرکهای سیاست خارجی دو دولت آمریکا و ایران و همچنین تحولات منطقه را مد نظر قرار داد و از سیاست راهبردی رهبران دولت آمریکا، رهبری جمهوری اسلامی ایران و جبهه بندی دولتهای منطقه صحبت کرد.
در این میان :حکومت جمهوری اسلامی ایران بعد از چهل سال اصرار بر سیاست پرتنش داخلی و خارجی خود همچنان دست از پا درازتر اندر خم کوچه اول سردرگمی هست و بطور بی سابقه ای در گرداب فشار تحریمهای آمریکا و فشار گازانبری نیروهای مخالف دخالتهای منطقه ای خود گیر افتاده است و در موضع دفاع منفی قرار گرفته است؛ این فشارها به نسبت افزایش تحریمهای آمریکا و بازگشت ثبات به مناطق بحرانی منطقه و تحکیم دولتهای ملی همانند عراق ، سوریه ، لبنان ، مرزهای ترکیه و افغانستان افزایش یافته و حتی به میان دولتها و سازمانهای متحد و بسیار نزدیک به ایران هم نفوذ پیدا کرده است.
اینکه پوتین اعلام می کند ما آتش نشان نیستیم هرجا آتش گرفت وارد شویم و یا آیت الله سیستانی از دولت عراق می خواهد خودش را از این تنش دور نگه دارد اشاره به ایران بوده و از آن جمله فشارها است.
مضاف بر اینها، حکومت ایران در داخل نیز گرفتار بوده با بحران هویت درگیر است؛ بحران هویتی که منبعث از چهل سال سرکوب بی امان اعتراضات و مطالبات توده ای ، بحران مدیریتی ، بحرانهای اقتصادی و سیاسی و ساختاری و بحران ساختار قدرت و قوانین ارتجاعی می باشد و افزایش تورم لجام گسیخته ، بیکاری و فقر ، مخالفتهای گسترده و سلب اعتماد عمومی را بوجود آورده است.
رهبران ایران میدانند در چنین شرایطی هر چقدر بحران خارجی کاهش بیابد بحران داخلی تشدید خواهد شد و حفظ تنش خارجی چون آب حیات برای رهایی از فشار داخلی لازم و ضروریست؛ اما شرایط در آمریکا و از منظر سیاستمداران آمریکایی به گونه دیگری است؛ انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا نزدیک است و هر دو حزب آمریکایی جهت جلب نظر رای دهندگان در کارزار انتخاباتی روی حل و فصل مسائل منطقه ای از جمله مسئله ایران حساب باز کرده و می کنند و به نسبت حل پیروزمندانه آنها از جمله حل مسئله تنش بین ایران و آمریکا که با درگیری و یا به پای میز مذاکره کشیدن ایران نسبت مستقیم دارد و برگ برنده انتخابات آتی دستبهدست خواهد شد. رئیس جمهور ترامپ فعلا هویچ و چماق را روی میز دارد؛ ایشان گزینه جنگ را بلحاظ نبود آلترناتیو قدرتمند و مورد اعتماد داخلی و عواقب غیر قابل پیش بینی آن گزینه مناسبی نمی دانند و مایل نیست به جنگ رو در رو دست بزند.
از سوی دیگر رئیس جمهوری آمریکا برای حل مسئله فلسطین (اعراب ) و اسراییل قدیمی ترین معضل منطقه معامله قرن را در دستور کار دارد که انجام آن با جنگ سازگار نیست. اگرچه در این معامله جایگاهی برای جمهوری اسلامی تعریف نشده است ولی نسبت موفقیت این معامله با نسبت ثبات داخلی و خارجی حکومت اسلامی ایران و نسبت اتوریته آن روی گروه های منطقهای نسبت معکوس دارد.
و اگرچه سیاستمداران آمریکا و متحدین منطقه ای آنها بدنبال رو در رویی نظامی با ایران نیستند ولی هر چقدر بتوانند حکومت ایران را درگیر مسائل امنیت مرزی و مسائل داخلی خود بکنند فرصت تاثیرگذاری آن را در روند رویدادهای منطقه کاهش داده درصد موفقیت برنامه های خود را افزایش خواهند داد.
لذا، بنابه سیاست ترامپ که در طول ریاست جمهوری خود دامنه رودرروی نظامی آمریکا را کاهش داده است و اذان کرده است که نمی خواهد با ایران وارد جنگ شود، احتمال اینکه از سوی آمریکا و حتی متحدان آن علیه ایران، جنگی مستقیم صورت گیرد، بسیار کم بوده و پیش بینی اتفاق آن به احتمالات جدیدی نیاز دارد.
ولی به لحاظ وضعیت بحرانی و ناپایدار حکومت اسلامی و نیاز آن به وجود تنش خارجی جهت انتقال بحران داخلی ، کاهش تنش از سوی ایران بعید بنظر میرسد حتی ممکن هست گاه گذری به شلیک چند موشک و یا شکستن دیوار صوتی نیز امتداد بیابد.
شاید رهبر جمهوری اسلامی با اشراف به اینموضوع هست که می گوید جنگی نخواهد شد و مذاکره هم نخواهیم کرد سیاستی که بیش از سی ساله راهبرد رهبری ایران را تشکیل داده و می دهد.
اما چنانچه جمهوری اسلامی به این سیاست اشتباه خود پافشاری بکند و نیروهای اپوزسیون نتوانند او را وادار کنند که به موقع با آمریکا وارد مذاکره شود و از روند معاملات منطقه دور بماند، از یکسو بحران موجود و ناپایداری اقتصادی و سیاسی داخلی ادامه خواهد یافت و فقر ، تورم ، بیکاری و بی ثباتی بحران بزرگی را رقم خواهد زد، که ممکن هست سرنوشت بسیار مبهمی برای ایران داشته باشد.
از سوی دیگر ایران برای سالیان طولانی از روند مساییل منطقه به حاشیه رانده شده و کشورهای منطقه منافع خود را بدونحضور ایران و در مقابل آن تعریف خواهند کرد که در صورت تشکیل دولتهای دموکراتیک در آینده هم به یکنقطه بحران تبدیل خواهد شد .
دیدگاهها
ایران بین هلال شیعی…
ایران بین هلال شیعی ویاواردشدن رسمی به دنیایی سرمایه داری نئولیبرال گیرکرده است خودش مایل به هلال است ودنیای سرمایه خواهان ورود او به جهان سرمایه .بماندکه رژیم غیرازهلال کاردیگری نه نمی خواهد ونه میتواندانجام دهد پس تعویض رژیم درهرحالتی ودرهرسطحی یک نیازتاریخی است
افزودن دیدگاه جدید