رفتن به محتوای اصلی

یاد و خاطره هبت اله معینی گرامی باد!

یاد و خاطره هبت اله معینی گرامی باد!
«ستارگان شب های تیره»

هبت‌اله معینی چاغروند را می‌توان یکی ازچهره های تاثیرگذار و محبوب جنبش چپ و فدائی نامید> دانشجویان دانشکده ادبیات در دوران شاه و جوانان فعال خوزستان و به ویژه لرستان، دردوران انقلاب و پس از آن، هبت را به عنوان مبارزی اندیشمند و صادق می‌شناسند.

هبت‌اله معینی درسال 1329 در خرم آباد به دنیا آمد. وی در دامان خانواده‌ای پرورش یافت که دارای سنت مبارزه علیه استبداد بود؛ هبت مبارزه با رژیم شاه را از دوران نوجوانی آغاز کرد، چنان‌که درسال 46 در سن هفده سالگی دستگیر، و به مدت 2 هفته زندانی شد. هبت درسال 48 در رشته روانشناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به ادامه تحصیل پرداخت، و فعالیت سیاسی خود را درمحیط دانشگاه گسترش داد؛ وبا فعالان سیاسی، ازجمله بهزاد امیری دوان که درسال 55 درصفوف چریکهای فدائی خلق جاودانه شد، درارتباط بود. او در تظاهرات علیه گران شدن بلیت اتوبوس شرکت واحد نقش فعال داشت. هبت درسال 52 دستگیر وبه 2 سال زندان محکوم شد. در زندان همواره درحال مطالعه و فراگیری بود و یکی از سازمان‌دهندگان اعتراضات زندانیان بود.

درسال 53 با اقدامات مبارزه مسلحانه گروه دکتر اعظمی‌ درلرستان، هبت که با دکتر اعظمی‌ و دیگر اعضای گروه نسبت فامیلی داشت، بار دیگر مورد بازجوئی، و شکنجه قرار گرفت. ارتباط او با گروه اعظمی‌ باعث شد که پس از گذراندن مدت محکومیت دوساله، به علت گمانه‌زنی ساواک در مورد فعالیت مجدد او پس از آزادی، از زندان آزاد نشد و به جمع ملی‌کش‌ها پیوست. درسال 55 که زنده یاد بهروز امیری دوان در درگیری با عوامل رژیم کشته شد، هبت را برا ی شناسایی به کمیته مشترک منتقل کردند، و در آنجا رسولی، سرشگنجه‌گر ساواک به او گفته بود: "با شناختی که ازتو داریم هرگز آزاد نخواهی شد."

با اعتلای جنبش ضد استبدادی مردم ، هبت در اسفند 56 از زندان آزادشد، و بلافاصله به جنبش فدائی پیوست و در استان‌های خوزستان و لرستان به فعالیت پرداخت. پس از انقلاب هبت یکی از مسئولین خوزستان و لرستان بود؛ و سپس درتهران مسئولیت‌های دیگر را پذیرفت. در انشعاب سازمان اکثریت، به شاخه «16 اذر» پیوست و از نظریه‌پردازان این شاخه بود.

سرانجام روز فاجعه فرارسید و عقاب بلند پرواز لرستان درآبان 62 درتور گزمگان افتاد و به اسارت در آمد. مبارزی دلاور و آگاه باردیگر بزیر شکنجه رفت؛این بار او یک دانشجوی گمنام نبود، بلکه مبارزی بلند اوازه بود که مسئولیت‌های مهمی‌ را برعهده داشت، و برای نیروهای امنیتی رژیم کاملاً شناخته شده بود؛ از این‌رو شکنجه‌گران بیشترین میزان شکنجه را بر او روا داشتند و او را در سلول‌های انفرادی، در شرایطی غیرقابل‌تحمل، به اسارت کشیدند. پس از 2 سال، به او ملاقات دادند، اما هبت بار دیگر از آزمونی سخت و دشوار سزفراز بیرون آمد. در بی‌دادگاه های رژیم هبت به اعدام و سپس به جبس ابد، محکوم شد.

هبت این بار نیز در حرکات اعتراضی زندان فعال بود. در آخرین بی‌دادگاه، درشهریور 67 که سرنوشت زندگی‌اش را رقم می‌زد، هبت هم‌چون «کبیرکوه»، استوار و راست‌قامت ایستاد و مرگ را در برابر رسولان خمینی پذیرفت و به کاروان سرفرازان پیوست.

جنبش چپ، یکی از پیگیرترین و اندیشمند ترین اعضای خود، و مردم لرستان یکی از شایسته ترین فرزندان مبارز خود را از دست داد؛ هبت به علت علاقه و احترام خاصی که برای همایون کتیرائی، فرزند رشید لرستان قایل بود، نام همایون را برای فعالیت‌های سازمانی خود برگزید؛ و در واقع شایستگی و لیاقت این لقب را به اثبات رساند. نسیم خاکسار نویسنده متعهد نیز کتابی به نام «همایون و عشق»، درباره هبت و ویژگی‌های سیاسی و اخلاقی او نگاشته است.

هبت در دامان مادری پرورش یافته بود که تا واپسین روزهای زندگی از فعالان مادران خاوران بود. مادر عفت معینی، همواره از مادرانی بود که برسر آرامگاه عزیزانشان درگلستان خاوران حاضربود، و ترانه «دایه دایه» را می‌خواند. مادر عفت از خاندان اعظمی‌ لرستانی، تنها مادر داغدار این خاندان نبود؛ دلاورانی چون: فریدون، توکل، جمشید، اسکندر و برادران نصیر مسلم نیز درراه آزادی و عدالت جاودانه شدند.

یادشان گرامی‌

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید