در قسمت اول این گزارش عمدتا به سابقه سه کشور سودان، لبنان و عراق پرداخته ام.
سودان – حرکت گذار به دموکراسی با کندی ولی با اقداماتی سنجیده به پیش می رود. اکنون نیروهای نظامی – سودانی - در یمن از 15000 به 5000 تقلیل یافته اند. این جنبه نشان دهنده استقلال تصمیم دولت گذار سودان (از سعودی و امارات) است.
بازرسی و حسایرسی از قدرتمندان سابق همراه اطلاع رسانی عمومی، منظما ادامه دارد.
بازرسی " نیرروهای واکنش سریع" ( در واقع همان تروریستهای جنجوید) درحال پیش رویست.
پس از روی کار آمدن کابینه گذار، مهمترین واقعه، لغو قوانین تبعیضی علیه زنان است. تبعیضاتی که در مورد پوشش زنان و تحرک – نقل از یک نقطه به نقطه دیگر – آنان بود لغو شده اند.
لبنان – مردم مبارز همچنان به حرکت خود ادامه می دهند. تقریبا دو ماه از شروع حرکت اعتراضی مردم گذشته است.
در حالیکه در اوائل این مبارزه، دستگاههای امنیتی با آرامش به تظاهرکنندگان برخورد می کردند ولی رفتارشان هر روزه خشن تر می شود. ( هر چند که این خشونت به مراتب کمتر از وحشیگری دستکاه سرکوب در عراق است) دولتمردان – همه دولت مردان ، شامل همه گروههای ذینفع- به تظاهر کنندگان اخطار می دهند که سیاست خشن تری در راه است.
نیروی نظامی – ارتش – عمدتا تحت نفوذ مسیحیان است. ولی حزب الله قدرتمندترین نیروی نظامی است.
امل و حزب الله – برخلاف تبلیغات دستگاههای صهیونیستی و امریکائی، حزب الله ( شاخه نظامی امل) یک سازمان توده ایست که مهمترین و موثرترین مقاومت را در قبال ارتش اسرائیل از خود نشان داده و توانسته است حمایت اکثریت وسیع شیعیان لبنان را جلب کند. اکنون مدتیست که نمایندگان امل در پارلمان لبنان فعالیت می کنند و توده محروم لبنانیهای شیعه مذهب از آن پشتیبانی میکنند.
در مرحله اول اعتراضات، حزب الله بی طرف بود ولی تدریجا در مقابل تظاهرات قرار گرفته است. این گونه برخورد ، حزب الله را با دو مشکل گرفتار می کند. اولا فقط بخشی از سنی ها و مسیحیان (هواداران سعد حریری و میشل اعون) حاضر به اتحاد با او باقی میمانند و ثانیا بخشی از تظاهر کنندگان ، همان شیعیان لبنان هستند که در فقر و بی کاری به سر می برند. ادامه این سیاست به انزوای حزب الله می انجامد. این سیاست حزب الله به از دست دادن هواداران واقعی و عملی او می انجامد.
عراق – اعتراضات مردم باز هم وسیعتر شده است. اکنون نه تنها بغداد و بصره بلکه در ناصریه، کوفه، نجف و کربلا هم تظاهرات مردم – علیرغم برخورد وحشیانه نیروهای امنیتی – اوج گرفته است.
استعفای نخست وزیر – اولین بار در تاریخ اخیر عراق، تظاهرات مردم اینچنین قدرتی از خود نشان داده است. معلوم است که دستگاه حکومتی در مقابل موضع مردم کوچه و بازار عقب نشسته است. ولی خواسته های تظاهرکنندگان (بر چیدن بساط فدرالی و استقرار حکومتی سکولار) فقط در شکل نتراشیده اولیه عنوان شده است و دیر یا زود روشن خواهد شد که – در این ایام و در این شکل و شمایل غیر قابل دسترسی است.
آتش زدن کنسولگری ایران –به نظر می رسد اعتراض مردم عراق به ایران اینست که جمهوری اسلامی از عاملین فسادعراق پشتیبانی می کند. در عین حال خشونت دستگاههای امنیتی عراق حاکی از نوع برخورد سیاست جمهوری اسلامی است.
بدین تر تیب فساد دستگاههای حکومتی و سرکوب وحشیانه – کشتار مردم غیر مسلح – دو موضوع مهم تظاهرکنندگان در عراق ( و چند درجه پائینتر در تظاهرکنندگان لبنان ) است. مردم می خواهند عامل یا عاملین فساد و ترور دولتی از قدرت خارج شوند.
مبارزه مردم سوریه به همین شکل شروع شد ولی به خاطر برخورد دولت بشار اسد، فرصتی به قطر و سعودیها (و یاران) داده شد که جنبش را به گمراهی بکشند . فاجعه سوریه کنونی نتیجه تلخ این واقعیتهای زمینی بود. امکان وقوع چنین فاجعه ای در عراق و لبنان را نمی توان منفی دانست.
اما عراق و لبنان دو ستون اصلی دفاع در عمق جمهوری اسلامی هستند. ادامه این وضع می تواند تمام پروژه پرخرج عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را به باد دهد. رهبران جمهوری اسلامی مسلما به این تهدید خطیر واقفند ولی آیا می توانند با فساد دولتی و سرکوب مردم بی گناه در بیافتند؟
به نظر نمی رسد که جمهوری اسلامی قادر و یا حتی مایل باشد در این دو عرصه اقدامات ضروری و عاجل را به اجر در آورد.
رانت خواری و اختلاس دولتی در تار و پود سیستم دولتی جمهوری اسلامی ایران نهادینه است و بخشی از فرهنگ آنهاست. نمی شود از جمهوری اسلامی انتظار اقدام برای پاکسازی دولتهای متحدش داشت.
به همین ترتیب شاهد نوع برخورد جمهوری اسلامی با تظاهرکنندگان بی سلاح در بسیاری نقاط ایران بوده ایم. تفکر رهبران جمهوری اسلمی همین گونه برخورد است.نمی شود انتظار داشت که جمهوری اسلمی چیزی بجز همین گونه برخورد را به متحدینش توصیه کند.
به این ترتیب ممکن است که ار این ضعف ریشه ای ایران استفاده (سوئ استفاده) شود و فاجعه سوریه در لبنان و عراق تکرار شوند.
آخرین مشاهده – بالاخره باید ازنرم شدن سیاست قلدر مآبانه عربستان(محمد بن سلمان ) یاد کرد. این سیاستها در برخورد با واقعیات زمینی در سه مورد شکست خوردند:
یمن – سیاست زورگویانه عربستان و امارات در یمن شکست خورده است. نتوانستند حوثی ها را از قدرت به زیر کشند و حالا امارات و عربستان از هم بریده اند. در همان حال نیروی تجزیه طلب جنوبی پر قدرتتر از گذشته شده است. اسارت چند هزارسرباز سعودی (شامل مزدوران و اتباع سعودی ) و تصرف چند کشتی ای که برای سعودیها کار می کردند از بلبشوی درون اردوگاه سعودی حکایت می کنند.
حالا تعدادی از اسرای یمنی بازپس فرستاده شدند و سعودیها به فعالیت دوباره ی فرودگاه صنعا تن داده اند.
نمی توان به این اقدامات به مثابه اقداماتی بشر دوستانه نگاه کرد هزاران یمنی غیر مسلح توسط سعودیها کشته شده اند و بالاخره سعودیها تسلیم حقوق بشر شده باشند!
محاصره قطر – که با اصرار سعودیها و امارات – و بدون هیچ دلیل مقنعی – به راه افتاد حالا راه برگشت را آغازیده است. زمانی می گفتند کانالی به دور قطر حفر می کنند که قطر را به جزیره ای جدا از شبه جزیره عربستان تبدیل کنند و هیچ کس حق ندارد با قطر رابطه داشته باشد. حالا تیمهای ورزشی به قطر می فرستند و امیر قطر را رسما به شرکت در "شورای همکاری خلیج" دعوت می کنند.
حراج آرامکو – می خواستند 5% سهام آرامکو را به صورت شرکت سهامی عام در بازار بورس بین المللی به حراج بگذارتد. انتظار داشتند قیمت این سهام 2 تریلیون دلار باشد و برنامه داشتند که این پول برای پروؤژه "چشم انداز 2030" بن سلمان به کار رود.
این برنامه چندین بار به تعویق افتاد. سرمایه داران بین المللی در این مورد تعلل داشتند . حمله موشکی به مرکز تصفیه نفت ( که حوثی ها به عهده گرفته اند ) برای سرمایه گذاران در عربستان هشدار مهمی بود. آنها می گفتند که این حمله نشانه نرخ ریسک بسیار بالاست و بنابراین قیمت کمتری را طلب می کردند. در هر حال به نظر می رسد که این حراج نتوانسته سرمایه لازم برای پروژه " چشم اندار 2030" را تامین کند.
مسلما این کمبودها در تعدیل موضع بن سلمان موثر بوده اند ولی بعید است انتظار داشته باشیم به تنهائی برای نرم کردن بن سلمان کافی باشند. باید فاکتور مهمتری در کار باشد. بن سلمان جوانی با گرایشات بشدت دیکتاتور مآبانه و بلندپروازیهای بی حساب است. چگونه او به قبول شکست تن داده است؟
فکر می کنم نا آرامی و بلبشوی درون جامعه سعودی علت اصلی نگرانی بن سلمان باشند. فضاحت قتل خاشقجی هنوز فراموش نشده است. در حول و حوش همان جنایت، اخبار پراکنده ای در رسانه های غربی از التهاب درونی مملکت سعود حکایت می کردند. باید بیش از آن باشد که در غرب گزارش داده شده است.
آیا موج سوم بهار عرب از سعودی شروع می شود؟
افزودن دیدگاه جدید