رفتن به محتوای اصلی

طرح کلی تاریخ کار - بخش شانزدهم

طرح کلی تاریخ کار - بخش شانزدهم
انستیتو بین المللی تاریخ اجتماعی

آخرین تحولات – ادامه
مدل اروپائی مدتها به عنوان یک مدل نمونه، در برخی نقاط دیگر دنیا تعقیب می شد، مقدمتاً در چارچوبی استعماری، و البته نه فقط به این علت. سپس سازمان بین المللی کار به انتقاد بیشتر و بیشتری از سیاستهای استعماری کار برخاست. در نتیجه توجهات از مبارزه علیه کار ناآزاد به حمایت از حقوق کار، قراردادهای جمعی، ایمنی و امنیت کار بیمۀ خطرات شغلی کشیده شد. در مستعمرات، بخش عمومی اولین بخشی بود که از نتایج این تغییرات برخوردار شد. این واقعیت که عدۀ بسیاری از کارمندان بخش دولتی در مستعمرات، اهالی کشور استعمارگر بودند، در این امر تأثیر بسزائی داشت.

اولین اتحادیه های کارگری که در بیرون از جهان آتلانتیک (شامل اروپا، افریقا و امریکا) ایجاد شدند، اتحادیه های کارکنان دولتی و شاغل در شرکتهای راه آهن، خاصه رانندگان قطار بودند. سپس اتحادیه هائی در شرکتهای بزرگ، که اروپائیان در آنها حضور مسلط داشتند، ایجاد شدند؛ مثلاً در کارخانه های نساجی و در معادن هند. در دوره های آخری استعمار و پس از استعمار، این اتحادیه ها کوشیدند مدل شان را به دیگر بخشهای کار جامعه گسترش دهند. آن بخشهائی از اقتصاد که در آنها قوانین تفصیلی کار و نقش قانونی سازمانهای کارگران جاری بودند، "بخش رسمی" نام گرفتند و باقی بازار کار – که اکثریت جمعیت کارگران را شامل می شد – "بخش غیررسمی" نام گرفت.

در حالی که بخش هنوز کوچک رسمی در مستعمرات پیشین رو به گسترش داشت، در دهه های اخیر سیر معکوسی را طی کرده و کوچک تر شده است. این روند تا حدودی ناشی از "ملی زدائی" (خصوصی سازی) صنایع و خدمات است، که در بسیاری از کشورها اعمال شده است. بخش غیررسمی و نامنظم در سراسر دنیا گسترش یافته است. بدون شک تغییراتی که در کشورهای سوسیالیستی سابق رخ داده اند، در این روند سهم بزرگی داشته اند. مورد بسیار قابل توجه، روند غیررسمی کردن "دوفاکتوی" کار در چین است. ایده آل لیبرالی کارگری که به عنوان "کارفرمای کوچک" مدام در کار بهبود وضع خویش از طریق تغییر مدام شغل اش است، اکنون در چین یک واقعیت است. این گرایش به روشنی در کتاب دختران کارخانه، به قلم تی چانگ ترسیم شده است. وو چومینگ، شخصیت اصلی داستان، که 17 سالگی در دفتر یادداشتهای روزانه اش نوشته است:

ببین وو! تو نمی توانی مدام این جوری زندگی کنی! فکر کن! الان شش ماه تمام است که داری در این کارخانه کار می کنی. اما چی عایدت شده؟ عین کار قبلی ات. خودت می دانی تمام عمرت را هم که به جای یک کارگر مهاجر در بخش قالب گیری پلاستیک کار کنی، به جائی نمی رسی. بنابراین برو پی کاری که آینده داشته باشد.

نیاز به استدلال نیست که تغییر شغل مکرر تنها به طور موقت و برای کارگران محدودی می تواند قرین موفقیت باشد. برای قریب به اتفاق کارگران و در بیشترین دورۀ زندگی کاری شان چنین رویکرد بیقرار و بیروحی به کار نمی تواند گزینه ای باشد.

تشدید تلاش کاری (افزایش ساعات کار)
تشدید تلاش کاری در هر خانوار، خاصه به علت افزایش کار مزدی زنان، نقطه عطف دومی در عرصۀ مناسبات کار در دهه های گذشته بوده است. این روند خاصه از آن رو جالب است که درست بر خلاف گرایش اصلی ای است که از قرن 19 جریان داشت و با اعلام هفتۀ کار 35 ساعته در فرانسه در سال 1998 به اوج رسیده بود. آن گرایش تاریخی در زمان خودش کاملاً منطقی به نظر می رسید، زیرا با گسترش مکانیکی کردن و بنابراین افزایش تولیدوری کار، این امکان فراهم شده بود که در زمان معین تولید مدام بیشتری صورت گیرد و – به فرض توزیع عادلانۀ رفاه – محصولات تولیدشده توسط کارگران مصرف شوند.

  • های شومی در قرن 19 که در آنها روزکار 12ساعت و بیشتر بدون تمایز برای عموم کارگران - اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ - رایج بود، گام به گام محدود شدند. اولین گام بزرگ با تثبیت روزکار 8 ساعته برداشته شد. این اقدام در هلند در سال 1919، در اوضاع آشفتۀ پس از جنگ جهانی اول انجام شد. این افتخار بزرگی برای جنبش کارگری بود. نخست وزیر سوسیالیست فرانسه، لئون بلوم، در سال 1936 هفتۀ کار 40 ساعته را در فرانسه اعلام کرد. گام دوم در بسیاری از کشورهای اروپائی اعلام شنبه به عنوان روز تعطیل بود، که محدودیت 40 ساعت کار در هفته را تثبیت می کرد. مجلس هلند این قانون را در 23 دسامبر 1960 تصویب کرد و به دنبال آن به تعداد روزهای مرخصی استحقاقی نیز به میزان قابل توجهی افزوده شد.
     

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید