با ورود رسمی جنگندهها و تانکهای روسی به زمین و آسمان دنباس، بغرنج چندین ساله اکراین باز بغرنج تر شد. پیش درآمد این تهاجم نظامی، تعرض سیاسی مسکو بود که با به رسمیت شناختن سه روز پیش استقلال دو ایالت عمدتاً روس نشین دانتسک و لوهانسک، جنبه عملیتر و شکل نظامی به خود گرفت. پوتین سرانجام همانی را به اجرا گذاشت که تاکنون به تعویق انداخته بود. مهلتی که، فرصتی به حساب میرفت برای دولت اکراین و حامیان آن، بلکه اراده کنند با حل دیپلماتیک معضل موجود در کادر توافق نامه مینسک – ٢، مانع از این شوند که کار به جاهای باریکتر بکشد.
این دو ایالت ناراضی از تبعیضات دولت مرکزی کیف، دولتی که هنوز هم تا حد تحمیل زبان اکراینی بر این جمعیت حدوداً ٤ میلیونی اصرار میورزد، در سال ٢٠١٤ با تشویق روسیه تا حد اعلام استقلال پیش رفتند. در این ٨ سال، نوعی از جنگ داخلی با فراز و فرودهایی در اکراین جریان داشت و منحنی نزاع میان غرب و روسیه بمثابه طرفین اصلی منازعه، سرعت در سمت صعود گرفت. روسیه که در عمل تاکنونی خود از دنباس حمایت لجستیکی قرص و محکم کرده بود، اینک اما در شکل تحریک برانگیز، این دو خودمختاری را به لحاظ دیپلماتیک همچون کشور مستقل به رسمیت شناخته است.
دنباس اما در دعوای مسکوی پرزور با کیف کم زور، نقطهای بیش نیست؛ واقعیت بحران را باید در تنش ژئوپلتیکی بین روسیه و اکراین دید و این نامعادله را هم، نشانهای دانست از صفآرایی میان روسیهای خود را بازیافته با بلوک غرب که سالها لاک پشتوار در پیشروی مدام سوی شرق بود. در اصل، اکراین را باید کانون روندی همه آشوب به شمار آورد که میرود توازن نوین میان روسیه و ناتو در آن برقرار شود. با چنین نگاهی، سادهتر میتوان رابطه علت معلولی را در مسیرسه دههای گذشته دریافت، ارزیابی درستی از تنش امروزی داشت و جهتگیری ضرور در قبال چشم انداز اتخاذ کرد.
پیمان نظامی ناتو، نزدیک به ٥ دهه فعلیت خود را با خطر بالقوه پیمان نظامی ورشو تبیین نمود. در آخرین وعده وعیدها میان سران ابرقدرت آمریکا با رهبری ابرقدرت محتضر شوروی، سخن ار برچیده شدن این پیمانها در قاره مهد دو جنگ جهانی با بیش از ٦٠ میلیون تلفات انسانی رفته بود. با فروپاشی شوروی اما اگر پیمان ورشو درهم شکست و دود هوا شد، ناتوییها در عوض با یافتن خود در مقام فاتح نقض عهد کردند و بر این شدند که همه تکه پارههای ورشو به جز روسیه را در جهاز هاضمه خود ببلعند. مبنای این، هیچ چیز نبود جز حفظ فضای روسیه هراسی تاریخی.
غرب در بیست سال فرصتی که از نیمه دهه پایانی قرن گذشته تا نیمه دهه دوم قرن حاضر داشت، هرگز نخواست امنیت خود را با امنیت همزمان برای روسیه تعریف کند. اگر غرب به جای خود بینی عمومی و آمریکا به عوض توهم جهان تک قطبی، نوسازی مناسبات جهانی را بر پایه تعادل منافع پیش میگرفتند، اکنون باز تولید روسیه فزون خواه سر بر نیاورده بود. اما آیا جز این بود که طی این مدت نه فقط ناتو تعطیل نشد تا تمرکز صرفا بر تداوم و توسعه اتحادیه اقتصادی - سیاسی اروپا صورت گیرد بلکه حتی پیشنهاد الحاق روسیه به ناتو هم داده نشد تا شاید فضا از زهر سوء ظن بدرآید؟!
هیچ جای عجب هم نداشت اگر ناسیونالیسم دیرپای روسی در برابر تحقیرشدگیهای مداوم و مشاهده حلقه محاصرهای با فشردگی هر روز بیشتر و پیشرویهای فزاینده ناتو به سوی شرق، از دل خود یک پوتین ولیکا روس جسور و مصمم بیرون داد و او را مقابل غرب گذاشت. روسیه هراسی غرب را میتوان به اتکای تاریخ تزاریسم تجاوزخو فهمید، اما ارتقای غرضورزانه آن به واقعیت امروز، یک تصمیم سیاسی است. بر پایه واقعیات اقتصادی، سیاسی و ژئو پلتیکی و چند و چون قدرت نظامی در جهان گلوبال امروز، روسیه را در واقعیتش باید دید: قدرتی برای خود، اما نه قادر به فرارفتن از خود.
در این سالها رهبری واقعی اتحادیه اروپا – فرانسه و آلمان – آن هسته معقولی بود که درک معقولتری از امنیت جمعی از خود نشان میداد. اینها علیرغم اینرسی رابطه وابستگی – خودبودگیشان با آمریکا که نوساناتی را در سیاستهای آنان پدید میآورد و باز هم میآورد، اما باز بیشتر به این واقعیت نزدیک شدند که امنیت اروپا بدون امنیت روسیه تامین نخواهد شد. در مورد پوتین هم، جدا از هر دلخواسته نوع تزاری باد کرده در کلهاش، این چنین نیست که او و شرکایش حد خود را نفهمند و ندانند که روسیه نباید پایش را زیادی از گلیم بیرون کند. محصول این دو عقل سیاسی، توافق مینسک – ٢ بود.
روح این توافق در اصل اینست که اکراین نباید وارد ناتو شود. تضمین خودمختاری سطح بالا برای دانتسک و لوهانسک در این قرارداد هم برای این بوده که کیف نتواند بدون موافقت واحدهای متشکله اکراین فدرال، تقاضای عضویت در ناتو کند. توافقات نرماندی هم که در آن، کار گروه متشکل از نمایندگان روسیه، اکراین و آلمان و فرانسه برای رفع تشنج و تنش میکوشیدند قوام بخش همین مینسک -٢ بود در جهت اجرایی شدن آن. اما در یک داوری منصفانه، عامل اصلی عدم اجرای توافق مینسک، دولت پوپولیست راستگرای کیف بود که تصمیم گیری در سیاست خارجی را منحصر به خود خواست.
- درخواست روسیه مبنی بر عدم ورود اکراین به ناتو ابداً مشکل نیست. در واقع مسکو ولو با چهرهای ضد حمله، تا چند روز پیش در موضع تدافعی بوده است. در این صورت، هم تمامیت ارضی اکراین سر جایش بود و هم صلح میان دو کشور تامین میشد. روسیه نیاز خود به اروپا را میفهمد، غرب هم میتواند در اتکاء به موقعیت سیاسی و اقتصادی خود، مسکو را باز بیشتر حالی کند که مجاز نیست دچار هر فزونخواهی شود. شرط اما آنست که امنیت اروپا با نگاهی تازه تضمین و تحکیم پذیرد. خدمت به منافع عمومی اروپا، در تمکین به هر تمایل آنسوی اطلس و جاه طلبیهای رژیم اکراین نیست.
فرصت سوزیهای چند سال گذشته، اکنون به روسیه بهانه داده تا تزار بازی دربیاورد. پوتین با به رسمیت شناختن استقلال آن دو جمهوری که مدیریت هر دو آنها نه تنها همراه روسیه بلکه وابسته به آنند و با علنی کردن حضور نظامی سنگین روسیه در شرق و شمال شرق اکراین، میخواهد که حریف را در برابر کار انجام شده قرار دهد. این، هم توسل آشکار به زور گویی است که از سوی همه جهان جای محکوم کردن بیدرنگ و قاطع دارد و هم ارتکاب یک خطای سیاسی بزرگ برای رهبری روسیه. این، افزودن گره بر گره است. جهان ما گرچه جهان امنی نیست، اما دوره کشتیهای توپدار هم نیست.
اگر این واقعی است که جهان دارد مسیر پرآشوب تعادل یابی نوین بر پایه جهانی چند قطبی با انواع قدرتهای منطقهای را طی میکند که جمیع شواهد و دادهها مبین همین واقعیت است، باید چشمها را شست و جهان را نه تک قطبی و نه در دو قطبی بودن دید. آن را بدانسان باید دید که هست و میرود که بشود. با چنین نگرشی، نه قرار گرفتن علنی و پوشیده در کمپ روسیه و "شرق" توجیه میپذیرد و نه از زاویه دموکراسی خواهی، برحق پنداشتن آمریکا و غرب در هر نوع تعرضی که از سوی آن صورت میگیرد و نه که تز دموکراسی زوری میدان بپذیرد .
بر پایه امنیت جهانی برای همه جهان، موضع درست انترناسیونال و رئال در قبال این بغرنج حالا باز بغرنجتر و نیز به عنوان رویکرد یک ایرانی چپ دموکرات مدافع صلح، به باور من این چنین است: همراهی با محکومیت جهانی تجاوز روسیه به اکراین، تقبیح ناتو در تبدیل این کشور به زرادخانه تسلیحاتی، انتقاد از تعللهای دیروز پوپولیسم راست اکراین و حامی غربی آن در اجرای توافق مینسک – ٢ و بی اعتنایی امروز روسیه متجاوز به مبنا بودن این توافق، همسویی با فشار به روسیه برای ترک خاک اکراین و نیز به رژیم کیف تا در قامت کشوری فدرال دموکرات پای مینسک – ٢ بنشیند.
دیدگاهها
مثل همیشه یکی به میخ یکی به…
مثل همیشه یکی به میخ یکی به نعل
افزودن دیدگاه جدید