رفتن به محتوای اصلی

آینده سرمایه داری در پرتو تغییرات تکنولوژیکی

آینده سرمایه داری در پرتو تغییرات تکنولوژیکی

مقدمه

نوشتۀ حاضر مروری است بر برخی از مهمترین تغییر و تحولات تکنولوژیکی. سپس مکثی دارد بر کنش و واکنش سرمایه داری نسبت به این تغییرات؛ انگیزه های سرمایه داری به عنوان منشأ این تغییرات و پاسخهای آن به اثرات و عواقب آنها. بخش سوم نوشته این پرسش را طرح می کند: "آیا این تغییرات درتداوم خود ، به نوعی پایان سرمایه داری را رقم نخواهند زد؟"

  1. مروری بر جنبه هایی از تغییر و تحولات

در نیم قرن گذشته از حدود دهه 1970- 1980 به این سو تغییر و تحولات عظیم، شگرف و بی سابقهای در تکنولوژی و فناوری، سخت افزار و نرم افزار و فرایند تولید، کار، نیروی کار و سازمان تولید، مفهوم زمان و مکان و در فرایند جهانی تر شدن سرمایه داری و جهان رخ داده است که هم امکانات و فرصت ها و نیروهای جدید و وسیعی را برای بهبود زندگی و هم مشکلات و خطرات بزرگی را فراهم آورده است.

- پیدایش کامپیوترهای نسل چهارم (Fourth Generation) و پنجم* Fifth Generation))، تغییر و تحولات شگرف درزمینه های الکترونیک و بوجود آمدن میکروالکترونیک، ماهواره، ربات ها، فناوری اطلاعات و ارتباطات...، بویژه بوجودآمدن اینترنت به عنوان بزرگترین و گستردهترین سامانه‌ کامپیوتری جهانی متشکل از هزاران مجموعه شبکه عمومی و خصوصی، رشد کیفی مهندسی نرمافزار، هوش مصنوعی، سیستم های اطلاعاتی مدیریتی، سیستم های پشتیبانیتصمیم، مهندسی دانش، ارتباط بین آنها، فناوری چندرسانه ای، تبادل و انتقال اطلاعات در سطح وسیع، مدیریت اطلاعات، پایگاه های اطلاعاتی اینترنتی، امنیت داده ها و اطلاعات، دادوستد و ارتباطات میان انسان و کامپیوتر، ارتباطات گروهی و ایجاد شبکه های جدید در زمینه های محتلف کارهای فکری و فیزیکی و فرهنگی و... از حدود دهه 1970- 1980 به این سو، منجر به تغییر و تحولات بزرگ، شگفت انگیز و بیسابقه در فرایند تولید، توزیع، کار و نیروی کار، ساختار سازمانی و مدیریت و دیگر جنبه های زندگی شده است.

 

- اتوماسیون جدید

نیمه اول قرن بیست یکم به اتوماسیون جدیدی بنام جزایر اتوماسیون - با کیفیت، کمیت، سرعت و اشکال گسترده تری با مجموعهای از زیرسیستم های برنامهریزی و سیستم مدیریتی کامپیوتری منابع تولید، یکپارچه سازی کامپیوتری خودکارشده و انعطاف پذیر، شبکه مدیریت برای بهینه سازی عملیات خط تولید مرتبط با برنامه و مدیریت تولید، بازرسی و تست محصول و کنترل کیفیت، عملیات اداری - مالی، پشتیبانی مهندسی، و عملیات مربوط به سطح اجرایی، تسهیلات انبارداری و ذخیره سازی، جابجایی و... - تبدیل شده است. اتوماسیون جدید که قابل مقایسه با اتوماسیون نیمه اول قرن بیستم نیست، مجموعه روند تولید، ساختار و نیروی کار در جوامع صنعتی و دیگر کشورهای درحال توسعه را دگرگون ساخته و بسیاری از زوایای زندگی انسان را تحت تاثیر خود قرار داده است. (1)

- جامعه شبکهای

شبکه ها ماده بنيادينی هستند که سازمان های جديد از آنها ساخته می شوند يا در آينده ساخته خواهند شد. شبکه ها به دليل اتکای شان به قدرت اطلاع رسانی که در الگوی جديد تکنولوژی فراهم شده است، قادر به تشکيل و گسترش در سراسر خيابان های اصلی و پس کوچه های اقتصاد جهانی، اداره کشورها و احزاب سياسی اند.

- به گفته مانوئل کاستلز "فناوری اطلاعاتی و مکانیزم پردازش اطلاعات و تولید دانش در این دنیای نو، پارادایم‌های قدیم سازماندهی را به زیر سئوال برده است و انسان ها در حال سازماندهی نوین جامعه و تشکل‌های خود منطبق با خصلت های فناوری اطلاعاتی اند. روابط شبکه ای، و جوامع شبکه ای، پاسخ به نیازهای سازماندهی انسان ها در دهه نخستین قرن جدید است. خصلت اصلی این شبکه های نوین قابلیت اصلاح پذیری و تحول آنهاست. پردازش اطلاعات نو در درون این شبکه ها به گونه ای است که به دانش سازمانی منجر می شود و دانش نو فعالیت شبکه را بطور متداوم متحول می کند." و "اقتصاد متکی بر شبکه ها اقتصاد عصر اطلاعاتی است. ساختارهای کهن در سازمان دادن فعالیت اقتصادی انسان ها و جوامع در حال شکسته شدن هستند. در این دنیای نو، شبکه های نوین مانند واحدهای بهم پیوسته ای هستند که فعالیت‌های اقتصادی خود را از همان روز اول در مقیاس جهانی و در زمان واقعی سازمان می دهند. خصلت گلوبال اقتصاد نو از درون این شبکه ها بیرون می آید. شبکه های نوین امروزه در سراسر دنیا و با سرعت در حال شکل گیری اند. از طریق این شبکه ها، مراکز فراصنعتی، بازاراها و شهروندان زیر پوشش اقتصاد گلوبال در نقاط گوناگون جهان به یکدیگر متصل شده اند و این روزها شاهد کارکرد چرخه تولید و ایجاد سود در شبکه گلوبال هستیم." (2)

- امروزه موارد استفاده از فناوری اطلاعات و تکنولوژی جدید را علاوه بر فرایند تولید و کار در مؤسسات تولیدی و خدماتی، می توان در عرصه های محتلف زندگی – از جمله در آموزش، موسیقی، پزشکی، روانشناسی، تجارت، امور نظامی، تحقیقات، حمل و نقل، کنترل ترافیک، صنعت نشر، هواشناسی و محیط زیست، رسانهها و شکل دادن به افکار عمومی، سبک زندگی، سیاست، فرهنگ، مفهوم زمان و مکان، تغییر درساختار ذهن انسانها از درونگرایی و ملی گرایی به برون نگری و جهان نگری، دخالت در ژن انسان، انسان شناسی و دیگر علوم اجتماعی، ماشین های خودران، پهپاد، نظافت خانه، آشپزی، رانندگی و... - بوضوح مشاهده کرد.

- « در اوائل قرن بيست و يکم سيستم شبکه‌سازی يا تلفيقی از سيستم شبکه و هرمی به شيوه سازماندهی شرکت ها تبديل می شود. اکنون مدل شبکه چند وجهی که در شرکت‌های کوچک و متوسط به کار می رود و مدل اعطای پروانه توليد ـ پيمانکاری فرعی تحت نظارت شرکت مادر در حال رواج است. شرکت های کوچک و متوسط غالباً تحت کنترل پيمانکاری فرعی يا سلطه مالی ـ تکنولوژيکی شرکت‌های بزرگ قرار دارند. با اين همه، اين شرکت ها غالباً در برقراری روابط شبکه‌ای با چند شرکت بزرگ يا ديگر شرکت های کوچک و متوسط، يافتن جای پای محکم در بازار و پيمان همکاری مشترک، ابتکار عمل را در دست دارند (نمونه کلاسيک نواحی صنعتی ايتاليا و شرکت‌های توليدی هنگ کنگ).» (3)

«... یک مجموعه شرکت اینترنت بنیاد، کارگران دم دست را به سرعت با کارهای فوری دم دست جفت می کند. شناخته شده ترین آنها اوبر Uber برای رانندهها، سیملس (Seamles) برای تحویل غذا، هوم جوی (Homejoi) برای نظافت خانه و تسکرابیت (TaskRabbit) برای انجام هر کاری که باشد. گوگل و WbMd قادرند به اغلب سؤالات در زمینه های گوناگون پاسخ بدهند. بازارهای آنلاین مثل کرایگس لیست Craigslist، ای بای eBay، آمازون.» (4)

- حضور روبات ها در اتاق های فرمان، در کارخانهها و مزارع، انبارداری، فروشندگی، پزشکی، آموزشگاهها و دانشگاهها، آزمایشگاهها، ماشینهای خودران در خیابانها، پهپادهای در آسمان، تلفنهای دستی در جای جای جهان و جامعه - از خانه و مدرسه تا خیابان و بیابان، در دست کودکان خردسال تا اساتید دانشگاه و چوپانها و...

- ورود سوفیا به برقراری رابطه هوشمند با انسان و مصاحبه با خبرنگار، نمونههائی از این تغییرات است.

« موسسه تحقیقاتی مک‌کینزی در گزارشی ۱۸۰ صفحهای به ۱۲ تکنولوژی پرداخته که تا سال ۲۰۲۵ میلادی زندگی انسانها را متحول خواهند کرد:

- استفاده از تلفن همراه در سال ۲۰۲۵ میلادی به اوج خود خواهد رسید و اینترنت نیز به صورت رایگان یا با قیمت های بسیار پایینی در اختیار شهروندان قرار خواهد گرفت.
- تکنولوژی های پوشیدنی، فناوری های پزشکی و … به وجود خواهند آمد که با اتصال به اینترنت می توانند فعالیت و واکنش های مختلف بدن یا فعالیت های انسان را تحت کنترل داشته یا تسهیل کنند.
- فناوری محاسبات ابر Cloud که اساس بسیاری از فرآیندهای اجرایی، عملیاتی و خدماتی دنیای سایبر را تشکیل خواهند داد.
- در سال های آتی روبات هایی ساخته خواهند شد که همانند انسانها احساس داشته و می توانند در بسیاری از کارها جایگزین انسانها شوند.
- در سال های آینده نسل جدیدی از خودروها تولید می شوند که با حرکت چشم یا تفکر و بدون اینکه انسان خود کنترل آن را به دست بگیرد، حرکت می کنند.
- علم بیولوژی و زیست مولکولی دستخوش تغییر و تحولات متعددی شده و می تواند بسیاری از بیماری های صعب العلاج را درمان کند.
- ذخیره سازی انرژی در محفظه های کوچک اما با حجم بالا صورت خواهد گرفت.
- کوچکترین وسایل مصرفی نیز با کمک پرینت سه بعدی ساخته خواهند شد.
- جنس الیاف تغییر خواهند کرد تا سخت تر، منعطف تر، لطیف تر اما هوشمند تر باشند. (5)

این مواردی که بطور گذرا و فشرده بر آنها اشاره شد، نمونه هایی از ورود و تأثیرگذاری فناوری اطلاعات و ارتباطات، تکنولوژی و ابزار کارجدید درعرصه های محتلف زندگی و نشانه هایی از تغییر و تحولات عمیق و گستردهای است که در بطن جامعه جهانی جریان دارد.

انسان معاصرِ این تغییر و تحولات، از یک سو فاعل و شاهد تغییر و تحولات عظیم و شگرف در تکنولوژی و فرایند تولید و خدمات و ساختار اجتماعی و... است، از سوی دیگر از تبدیل شدن به پیچ و مهره قابل خرید و فروش برای تولید کالا و فروش و کسب سود و سود بیشتر برای دیگری در فرایند تولید و خدمات به شیوه سرمایه داری، رنج می برد و نگران زندگی جاری و هراسناک از خطرات جنگ هستهای و تخریب طبیعت و محیط زیست است که این سیستم به بار آورده است. از یک سو فاعل و شاهد این همه امکانات عظیم و فرصتهای مناسب و بی نظیر برای تأمین زندگی کم خطر و دمکراتیک و عادلانه و سبز صلح آمیز و از سوی دیگر شاهد حکومت عقل ابزاری و اقلیت سودمحور و زورمدار بر جهان و تخریب طبیعت- مایه حیات - است.

به نظر می رسد، خود انسان به عنوان موجود منفرد- اجتماعی که سازنده جامعه جهانی کنونی است، خود در فرایند جهانی شدن علم، تکنولوژی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و... جهانی ترشده و دچار یک بحران بزرگ است.

از یک سو در خویشتن عمدتاً درونگرا و ملی سابق خویش و در قالبهای غیردمکراتیک، زورمدارانه و استثمارگرانه حاکم بر جان و جامعه بشری نمی گنجد و از سوی دیگر هنوز در چنبره عقاید، افکار، اخلاق و رفتار و سبک و شیوه و رویکرد زندگی تاریخاً شکل گرفته واقعاً گرفتار است.

به نظر می رسد ما در این جهان جهانی شده و در حال دگرگونی، تنها با بحران های اکولوژیک، بحران سرمایه داری، بحران رابطه زورمدارانه و غیردمکرایک میان دولتها و ملل و... روبرو نیستیم، بلکه با بحران خود انسان به عنوان موجود منفرد - اجتماعی و بانی همه این تغییر و تحولات نیز مواجه ایم. بشر گرفتار پارادوکس بحران گذار از وضعیت حاکم بر جامعه جهانی و از خویشتن خویش به وضعیت جدید است.

در این جهان سرشار از امکانات، فرصتها و نیروهای سازنده و خلاق برای آزادی و آزادشدن از رنجها و خطرات و دستیابی به زندگی بهتر، عقل و خرد نقاد و انتقادی، اندیشه و اخلاق بشردوستانه، جامعه نگر و طبیعت دوست، نشان می دهند که این همه امکانات و فرصتها و نیروهای وسیع و جدید می‌توانند و لازم است در جهت رفع خطرات و رنجها و در خدمت دمکراتیزه شدن مناسبات سیاسی و اجتماعی، حفاظت از طبیعت و محیط زیست، تأمین آزادی، عدالت و امنیت اجتماعی، معیشت، مسکن، بهداشت، آموزش، امنیت جهانی و بهبود زندگی و فراغت در سطوح ملی- منطقهای و جهانی قرار گیرند.

  1. سرمایه داری ناتوان از تأمین منافع دیگری( طبیعت و اکثریت عظیم مردم جهان )

اما علیرغم وجود چنین نیازهای انسانی و وجود امکانات، نیروهای وسیع برای رفع و دفع مشکلات و موانع و برآورد کردن این نیازهای انسانی، سرمایه داری و نئولیبرالیسم بمثابه شکلی از آن، همچنان این امکانات و فرصتها را در خدمت سود بیشتر و سلطه بیشتر سرمایه، بویژه سرمایه مالی و انحصارات بر تمام وجوه حیات طبیعی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انسانها و جوامع بشری گسترش داده و موجب تخریب بیشتر طبیعت از یک سو و افزایش نابرابریها، تبعیضها و ناامنی های بیشتر در سطوح ملی و جهانی از سوی دیگر شده است.

در این فرایند، از یک سو سرمایه و ثروت بیشتر با شتابی روز افزون در دست اقلیت ناچیزی از جمعیت نزدیک به 8 میلیاردی جهان انباشته شده و از سوی دیگر از خدمات عمومی و تأمین اجتماعی کاسته شده و قوانین ضد نیروهای کار و نابرابری و شکاف اجتماعی و سیاسی نیز بیشتر شده است.

نه تنها مناسبات میان دولتها دمکراتیزه و صلح آمیز نشده، بلکه خطر پوپولیسم و ناسیونالیسم افراطی راستگرا و ارتجاعی و خطر تخریب طبیعت و اکوسیستم و خطر جنگ و وقوع یک فاجعه اکولوژیک و ناامنی، در سطوح ملی، منطقهای و جهانی بیشتر و ابعاد بی‌سابقه‌ای یافته است.

واقعیت این است که سرمایه‌داری در فرایند نبردِ رقبایِ صاحبانِ سرمایه با یکدیگر از یک سو و نبرد صاحبان سرمایه با نیروی کار و رخنه در تمامیت طبیعت و انسان برای سود بیشتر از سوی دیگر، و نیز با استفاده از بانک‌ها و شرکت‌های چندملیتی غول پیکر و نهاد‌ها و سازمآنهای بین‌المللی متعددی که برای کنترل اقتصاد جهانی ایجاد کرده، هم دستاوردهای مهم و بزرگی در عرصه تکنولوژی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ابزار تولید داشته و توانسته جهانی تر شود و موقعیت خود را مستحکم کرده و بر نیروی کار غلبه کند، و هم بحرانهای عظیم اجتماعی و طبیعی مخرب برای بشر بوجود آورده و بدست خود زمینه بحران فرساینده خود را فراهم تر کرده است.**

در فرایند جهانی تر شدن جهان و سرمایه داری، بحرانهای اکوسیستم و انقراض گونه های زیستی، بحران نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و شکاف طبقاتی، بحرانهای فکری، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی، و نیز بحران فرساینده درونزای سیستم سرمایه داری، وسعت و کیفیت بی سابقهای یافته است.

 

سرمایه داری ناتوان از تامین منافع دیگری ( طبیعت و اکثریت عظیم مردم جهان )

این واقعیت مشاهده پذیر و انکارناپذیر است که سرمایه داری - با وجود همه دستاوردهای علمی، فنی، تکنولوژی - نتوانسته است مناسبات اجتماعی- سیاسی دمکراتیک حافظ آزادی، محیط زیست، تأمین کننده عدالت اجتماعی و صلح، و در یک کلام جامعهای انسانی مناسب شأن انسان برای اکثریت عظیم مردم در سطوح ملی- منطقهای - جهانی به ارمغان بیاورد.

- کارویژه سرمایه به مثابه سرمایه و رابطه اجتماعی، کسب سود، انباشت و تمرکز سرمایه و ثروت بیشتر در دست صاحب و صاحبان سرمایه است نه توزیع دمکراتیک، منصفانه و عادلانه ثروت و قدرت در جهت تأمین زندگی آزادِ مناسبِ شأنِ انسان برای اکثریت عظیم مردم جامعه بشری.

مسئله سرمایه گذار و سرمایه گذاران و بطور کلی سرمایه به عنوان یک کلیت – از بدو شکل گیری سرمایه داری تا کنون که جهانی تر شده است- قبل از سرمایه گذاری، این است که آیا کالایی که شرکتش به بازار ارایه خواهد داد، مورد تقاضا و مورد فروش قرار خواهد گرفت؟ آیا هزینه های تولید برخواهند گشت؟ آیا سودی بدست خواهد آمد؟ و بعد، این که چه کند تا سود و سرمایه بیشتر بدست بیاورد تا بتواند در میدان نبرد با رقبای خود از یک سو و لشکرعظیم نیروهای کار فکری و فیزیکی تولیدی و خدماتی از سوی دیگر پایدار بماند و جلوتر برود ؟

 

- سرمایه بر اساس تامین منافع دیگری (منافع اکثریت عظیم جامعه و طبیعت) پدید نیامده است. تأمین منافع دیگری در ابعاد ملی و جهانی، متضاد با بنمایه و کارویژه سرمایه و مناسبات سرمایه محور و متنافر با اندیشه و اخلاق فردمحور و خودخواهانه نظریه پردازان و ایدیولوژی سرمایه محور است (انسان به زعم نظریه پردازان طرفدار سرمایه داری موجودی منفرد - اقتصادی است. جان لاک و ادام اسمیت و...)

- سرمایه و مناسبات سرمایه محور اساساً بر پایه بکارگیری انرژی و نیروی نهفته در دیگری (نیروهای کار فکری و فیزیکی دیگر انسانها و طبیعت) در فرایند تولید و فروش برای کسب سود و ثروت برای صاحب و صاحبان سرمایه شکل گرفته است.

- سرمایه به این اعتبار می تواند گردش کند و دوام بیاورد که انرژی نهفته در دیگری را به شکل کالاهای نرم، سخت و معنوی در بیاورد، بفروشد، سود و ثروتی برای فرد یا افراد صاحب سرمایه بیاورد.

- بقای سرمایه و مناسبات سرمایه محور، اساساً در گرو گردش این فرایند دگرستیز سودآورانه است.

نظریه پردازان طرفدار مناسبات سرمایه محور بر این نظر اند که نتیجه سود بیشتر و ثروتمندترشدن صاحبان سرمایه، موجب بهبود زندگی نیروهای کار و به مصلحت و نفع جامعه است. به زبان مدرن می گویند صاحبان سرمایه «خلاقانه» کار می افرینند و «خلاقانه» با هم رقابت می کنند تا شما افراد «غیرخلاق جامعه» کار پیدا کنید و کار کنید تا زندگی تان بهتر شود. این از«مواهب» سرمایه داری است. باید شکرگزار نیز باشید که برای شما - نیروهای عظیم کار فکری و فیزیکی تولیدی و خدماتی - کار می افرینند تا زنده بمانید! این استدلال ایدئولوژیک و عامیانه را برای اولین بار هنگامی که نوجوان بودم از پدرم - که نیمچه تولید کننده و عمده فروش کره بود – شنیدم: "پسرم، ما برای آدمهای بی چیز کار درست می کنیم تا..."

البته ملاهای شهرما نیز برای افشاگری علیه کمونیستها، خطاب به مردم می گفتند: "مردم! ما می خواهیم همه سرمایه دار بشوند، ولی کمونیستها می خواهند همه کارگر شوند."

راستی یک سؤال کودکانه از نظریه پردازان طرفدار سرمایه داری: اگر همه افراد جامعه، سرمایه دار یا کارگر شوند، سرمایه داری چه می شود و به کجا رهسپار می شود؟ گمان نمی کنم نظریه پردازان طرفدار سرمایه داری بخواهند همه سرمایه دار یا کارگر بشوند. زیرا اگر چنین شود سرمایه داری از بین می رود. آنها در هر شرایط، به هیچ وجه دوست ندارند چنین شود.

- بیاییم فرض کنیم که در فراگشت سرمایه گذاری- از تولید تا فروش و سود، نه تنها حقوق برابر بلکه منافع صاحب سرمایه با منافع دیگری نیز (منافع رقبا و منافع نیروهای کار فکری و فیزیکی تولیدی و خدماتی) بطور حدوداً یکسان تامین شود، در چنین صورتی سرمایه و کاپیتالیسم چه معنا و مفهومی پیدا می کنند؟ آیا مفهوم و موجودیت خود را از دست نمی دهند؟

- گفتیم سرمایه داری سیستمِ دگرستیزاست که موجودیتاش بر خرید ارزان انرژی و نیروی کار فیزیکی و فکری دیگری و به کار گرفتن دیگری برای تولید کالا و فروش و سود و ثروت برای صاحب سرمایه استوار است.

- این سیستم علاوه بر دگرستیزی، سیستم نابرابری ساز در سطوح ملی - جهانی نیز است.

نابرابریسازی اقتصادی و اجتماعی، برآمده از بنمایه و کارکرد سرمایه و از الزامات ناگزیر بقای مناسبات سرمایه محور است.

سرمایه برای تداوم گردش در بازار ملی- جهانی، ناگزیر از رقابت با سرمایهها و نبرد با نیروهای کار در سطوح ملی- جهانی است. صاحبان سرمایه برای غلبه بر رقبا و نیروی کار، به اتوماسیون تولید و خدمات روی می آورند. این روند الزاماً از یک سو همراه با افزایش هزینه های سنگین برای صاحبان سرمایه و از سوی دیگر همراه با کاهش دستمزد و حقوق نیروهای کار، کاهش کار انسانی و نیروی کار در فرایند تولید، اعمال فشار بر دولتها برای کاهش مالیات بر صاحبان سرمایه و افزایش مالیات بر اکثریت مردم، تصویب قوانین کار به ضرر نیروهای کار جهت ارزان تر کردن آنها و عرضه کالا و خدمات ارزانتر از رقبا به بازار برای سود بیشتراست.

- بهم ریختن مکانیسم عرضه و تقاضا و توازن بازار، بیکار شدن بخش بزرگی از نیروهای کار، ورشکسته شدن بخشی از صاحبان سرمایه خرد و درشت، نابرابری های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بیشتری بوجود می آورد.

- اگر سرمایه دارها، برای نبرد با نیروی کار از یک سو و رقبای خود در بازار از سوی دیگر، اتوماسیون و کاهش نیروی کار و مزد و حقوق آنها را بدان حد پیش ببرند که نرم افزارها و سخت افزارهای بی مزد و مواجب، جایگزین نیروهای کار فکری و فیزیکی مزد و حقوق بگیر بشوند، جهان با لشکرعظیم چند میلیاردی مواجه می شود که هم به دنبال کار برای تأمین معیشت و زندگی می گردند و هم توانایی خرید ندارند و کالاها در انبارها و روی دست صاحبان و رباتها باد کرده است.

3- تغییرات تکنولوژیکی و آینده سرمایه داری

آیا سرمایه داری با اتوماسیون فرایند تولید و خدمات، کاهش کار انسانی و نیروی کار و نیز کاهش مزد و حقوق نیروهای کار برای سود بیشتر، به نوعی گور خود را نمی کند؟ آیا طبقۀ کارگر گورکن سرمایه داری خواهد بود؟ بنظر می رسد، روند تشدید شوندۀ نابودی مشاغل متکی بر کارانسانی، بیشتر از این که مؤید این باشد که یک طبقۀ کارگر متشکل در میدانهای نبرد اجتماعی، سرمایه داری را به گور خواهد سپرد، مبین روندی تکنولوژیک در اضمحلال سرمایه است.

زمانی در سالهای دهۀ پنجاه قرن گذشته، هنری فورد دوم، مدیر عامل شرکت فورد، و والتر روثر رئیس اتحادیۀ متحد کارگران اتومبیل سازی، به اتفاق از یک کارخانۀ جدید موتورسازی در کلیولند بازدید می کردند. فورد در برابر ردیفی از ماشینها، ژستی گرفت و گفت: «والتر، تو چه جوری می خواهی حق عضویت اتحادیه را از این روبوتها بگیری؟» جواب رئیس اتحادیه بسیار مشهور شده است: «هنری، تو خودت چه جوری می خواهی ماشین هایت را به آنها بفروشی؟».

چنان که مارتین فورد (نسبتی با فورد قبلی ندارد) در کتاب تازهاش (ظهور روبوت ها) نوشته است: «این روایت ممکن است ساختگی باشد، اما پیام آن بسیار آموزنده است. ما کمابیش یاد گرفته ایم که عواقب مستقیم کاربرد تکنولوژی برای بازار کار را متذکر شویم. اما به مراتب سخت تر ازاین، پیش بینی عوارض بعدی تحولات تکنولوژیک است که اگر مصرف کنندهای نباشد، چه بر سر اقتصاد مصرفی خواهد آمد؟» (6).

مارکس بدرستی گفته است که سرمایه، انسان را به سیمای خود می خواهد و «همه‌ جا باید رخنه و لانه کند، همه جا پا قرص کند و همه جا رابطه بسازد و شبکه ایجاد کند.»

وقتی که بوی سود و سود بیشتر در طبیعت، نیروی کار فکری و فیزیکی، در کشورهای چین و ماچین، خاورمیانه، هند و آسیای میانه و مرکزی، ایران و افریقا به دماغ سرمایه خوش می آید، به هرشکل و نحوی، بشیوه های گوناگون اقتصادی - تجاری و مالی، نظامی، جنگی و توطئه گرانه، با عبور از مزرهای ملی- جغرافیایی بشیوه غیرقانونی، دور زدن قوانین سازمان ملل و دیگر نهادهای بین المللی، به آن سمت روان می شود تا نیروی کار، طبیعت و ثروت و فضای آنجاها را به سود خود و زیر سیطره خود در آورد.

در همین دو- سه دهه گذشته، رفتن سرمایه های بزرگ از کشورهای سرمایه داری پیشرفته به دیگر کشورها منجر به بیکاری و بی خانمانی میلیونها انسان در خود آن کشورها شد. انسانهای غربی نیز همانند دیگر انسانها برای سرمایه تا زمانی ارزش دارند که سودآور باشند. «سرمایه داری معاصر در چند دهه گذشته مدام برای افزایش نرخ سود خود از راه های مختلف، درآمد کارکنان و کارگران بنگاه های خصوصی و دولتی و شرکت های خصوصی متعلق به سرمایه داران خرده پا را کاهش داده است. در فرایند اجتناب ناپذیر جهانی شدن، سرمایه بیش از پیش فرصت جابه جایی و انتقال تکنولوژی به مناطقی که کار ارزان تر، بی سازمان تر و بی دفاع تر است، پیدا کرده است... سرمایه داری جهانی شرایطی ایجاد کرده که کار و سندیکاهای کارگری در قلب جوامع پیشرفته سرمایه داری اروپا در موضع دفاعی قرار گرفته اند. برای نمونه سندیکاها باید قوانین و مقرراتی را بپذیرند که مناسبات کار و سرمایه را به سود سرمایه تغییر می دهند، و اگر نه کارخانجات به اروپای شرقی یا به کشورهای آسیایی که کار بی سازمان تر و ارزان تر و مالیات کمتر است، نقل مکان پیدا می کنند و سندیکاهای کارگری مسئول افزایش بیکاری و رکود اقتصادی معرفی می شوند» (7)

روشن است که نیروهای کار در کشورهای غربی، متشکل و نسبت به حقوق خود آگاه اند و سرمایه داران نمی توانند آنها را به آسانی با مزد اندک و محدودیتهای مختلف وادار به کار کنند ولی در کشورهای در حال رشد و نسبتاً توسعه یافته، هم دستمزد بسیار پائین است، هم نیروی کار فکری و فیزیکی تولیدی و خدماتی از آگاهی نسبت به حقوق و منافع و تشکل واقعی خود محروم اند و هم اغلب کشورهای توسعه نیافته و نسبتاً توسعه یافته به درجات مختلف از ورود سرمایه های خارجی از کشورهای پیشرفته که دانش و تکنیک و ابزار پیشرفته تری دارند، استقبال می کنند. در شرایط امروز جهان، هر کشوری که با روندهای مسلط نظام جهانی همداستان باشد، حتا با هر درجه از عقب ماندگی سیاسی داخلی و بی اعتنا به حقوق بشر و حقوق زنان و مناسبات دموکراتیک و غیره، مانند کشورعربستان، نه تنها به حیات خود ادامه می دهد بلکه به درجات مختلف متحد استراتژیک دولتهای بزرگ محسوب میشود. اما کشورهائی با هر ساختار سیاسی و اقتصادی داخلی، چنانچه با این روند مخالفت و مقاومت کنند، تحت فشار و محاصره و تحریم و غیره قرار می گیرند.

سرمایه و مناسبات سرمایه محور، اگر قبلاً در عرصه های اقتصادی در سطوح جهانی، از طریق باز کردن دروازه کشورهای غیرسرمایه داری و کم توسعه یافته به زور توپ و تانک، مستعمره کردن، سرکوب و ایدئولوژی، خود را گسترش می داد، مدتی است با به خدمت گرفتن دانشگاه و مؤسسات آموزشی و علمی، ابزاری کردن عقل و علوم انسانی، تربیت انسان برای کار و رفع نیازهای خود، بکار گرفتن بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی، سازمآنهای بین‌المللی اقتصادی، با تکیه بر سازمان نظامی ناتو، سلاحهای هستهای، دولتهای محافظه کار، نئولیبرالی و پوپولیستی در خدمت خود، با به انحصار درآوردن رسانه و کنترل اطلاعات، همه‌ جا رخنه و لانه کرده و رابطه و شبکه ساخته است.

البته به موازات فرایند رخنه کردن سرمایه در همه جوامع، جهانگیر شدن آن و پیدایش اشکال جدیدی نظیر نئولیبرالیسم، ناسیونالیسم راست و ارتجاعی و پوپولیسم راست افراطی، ما شاهد رشد و گسترش فرایند متنافر و متضاد با آنها درسطح جهان نیز هستیم. جامعه بشری هیچ زمان، به این سرعت و شدت در حال دگرگونی و جهانی شدن نبوده است.

نیروها، جنبشها و نهادهای تازهای نظیر جلوگیری از پولشوئی، فرارهای مالیاتی صاحبان سرمایه های کلان، گسترش فعالیت خبرنگاران، پزشکان، حقوقدانان، نهادهای حقوق بشری، مبارزه بین المللی با انواع قاچاق، جلوگیری از کار کودکان، سوء استفاده جنسی از زنان و کار مهاجران، دفاع از محیط زیست، صلح و دوستی و غیره وابسته به سازمان ملل متحد از جمله نیروهای مقاومت و مبارزه علیه نابرابریها و ستم و استثمارانسان و طبیعت روبه گسترش اند. مبارزات و تلاشهای این نیروها، همراه با مبارزات نیروهای کار فکری و فیزیکی، تقویت روندهای انتقادی از مناسبات سرمایه داری، خصلت و دامنه جهانی پیداکرده و به نحو مؤثری رشد و تقویت و گسترش یافته و یقیناً عمیقتر و فراگیرتر هم خواهد شد.

سرمایه داری واقعاً موجود، قصر افسانهای طلایی اقلیت بسیاراندکی از جمعیت نزدیک به 8 میلیارد مردم جهان شده است. قصری که حاصل کار فکری، فیزیکی و رنج نیاکان، مادران، پدران و فرزندان و خود این چندین میلیارد جمعیت است، نه ارث و میراث و نتیجه تلاش به اصطلاح «منفردانه»، «خلاقانه و «کارافرینانه» یک اقلیت کوچک در میان جمعیت حدوداً 8 میلیاردی.

اکثریت این مردم 8 میلیاردی به قصرطلایی افسانهای نیاز ندارند، به مناسبات انسان محور و زندگی آزاد، دمکراتیک، عادلانه و منصفانه، صلح آمیز و سبز نیازمند اند. برخلاف نظریات عوامفریبانه مدافعان مناسبات سرمایه محور، چنین نیاز انسانی و شریفانه، با انباشت هرچه بیشتر سرمایه و ثروت در دست اقلیت ناچیز، رفع و تأمین نشده و نمی شود. فاکتهای واقعی- نه نظریه و تئوریهای ایدئولوژیک، خودغرضانه و دگماتیک نئولیبرالی، نشان می دهند که مناسبات اجتماعی سرمایه محور، علیرغم جهانی شدن نتوانسته است چنین نیازی را برطرف کند. بزبان دیگر، سرمایه و مناسبات سرمایه محور، سیستم دگرستیز، نابرابری ساز و بحران آفرین نمی تواند در جهت تأمین منافع دیگری (طبیعت، اکثریت عظیم نیروی های کار)، رفع نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، رفع خطرات سلاح هستهای و رفع خطرات بزرگ اکولوژیک و تأمین زندگی بهتر برای اکثریت عظیم مردم در سطوح ملی - جهانی حل کند. تأمین این نیازهای جامعه بشری، مغایر با هستی و بنمایه و کارویژه اصلی سرمایه و مناسبات سرمایه محور و متنافر با نظریات و تئوری نظریه پردازان مدافع آن است.

بیل گیس ‌(Bill Gates) بنیانگزار ماکروسوفت در یک مصاحبه با اتلانتیک می گوید: «... بخش خصوصی، آنقدر خودخواه است که در جستجوی جایگزین کردن سوختهای فسیلی با انرژیها پاک نیست... ما برای نجات جهان به سوسیالیسم نیاز داریم...سرمایه داری کار نمی کند و سوسیالیسم تنها امید ما برای نجات پلانت (کره زمین) است» (8)

***

کدام رویکرد: ماندن در همین جا و همین وضعیت و همین مناسبات واقعاً موجود یا تلاش برای ارتقا به مناسبات انسانی- اجتماعی دمکراتیک، آزاد، عادلانه و سبز بهتر برای خود و اکثریت عظیم انسانها؟

جامعه بشریِ جهانی شده و مدام دگرگون شونده ما، برای شکوفائی و بهبود زندگی و تدوام آن، به رفع نابرابریها ، تبعیضها، خطرات سلاح های هستهای وجل.گیری از تخریب طبیعت، که می توانند نابود کننده طبیعت و جامعه بشری شوند، به تلاش برای ایجاد مناسبات اجتماعی - سیاسی دمکراتیکِ حافظ ِآزادی، حافظِ طبیعت و محیط زیست، تأمینِ کننده عدالت اجتماعی و اقتصادی، صلح در سطوح ملی - منطقهای و جهانی وهماهنگیهارمونیک میان این ارزشها و نیازها و خواسته های شریف بشری نیازمند است.

مجید عبدالرحیم پور

-------------

1- مجله "الکترونیک"، دوشنبه 24 مهرماه 1396 16 اکتبر 2017

2 و 3 - بهروز خلیق، "..."، سایت "به پیش"

4- آناهیتا جمشیدنژاد، "نظام جامع اطلاع رسانی اشتغال"، دنیای اقتصاد، شماره 4170 25 مهرماه 1396

5- از مجله پرسین دیتا -بازار یابی دیجیتالی . مقاله - 12 تکنولوژی جدید تا سال 2015 و تاثیر آن در زندگی.

6- دیرک تامپسون، "جهان بدون کار"، بولتن کارگری شماره های 185 تا 198، کار آنلاین: مؤسسه جهانی مک کنزی تخمین می‏زند که «تقریباً بالای 45 درصد عملکرد کارمندان می‏تواند با تطبیق تکنولوژی‏های موجود مکانیزه شود. دیجیتالی شدن نیروی کار در آینده، نیاز به یک بازتفکر جامع در ساختارها، تأثیر و کنترل سازمانی دارد. روند فعلی قطعاً به سرعت ادامه خواهد داشت اما یک چالش سازمانی جدید به‌وجود می‏آید: بی‏ثبات کردن مسیری که افراد در آن فعالیت می‏کنند.» دقیقاً به همن دلیل است که روبرت اسکیدلسکی، تاریخدان اقتصاد، رشد نمائی قدرت محاسبۀ کامپیوترها را با رشد «تقریباً نمایی» پیچیدگی مشاغل مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که «ما دیر یا زود از کار رانده خواهیم شد».

7- علی کستگر، نشریه میهن، مقاله « کدام چپ در آینده ایران نقش دارد » 12 مرداد ، 1396 دور جدید شماره 16

8 - مصاحبه با بیل گیتس، "ما برای نجات زمین به سوسیالیسم نیاز داریم"، سایت "آتلانتیک" The Atlantic، نوامبر 2015

* کامپیوترهای نسل چهارم Fourth Generationو نسل پنجم Fifth Generationدر اوایل سالهای ۱۹۷۰ و 1980 وارد بازار شدند و از تکنیک میکرو پروسسور استفاده می کردند. کمپیوترها به سرعت در میان مردم همه گیر شدند.

** در تهیه این مقاله از آثار دکتر سعید رهنما تحت عنوان سوسیال دمکراسی رادیکال استفاده کرده ام.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید