رفتن به محتوای اصلی

موضوع حملات شیمیائی به دانش آموزان چیست؟ مسئول کیست؟

موضوع حملات شیمیائی به دانش آموزان چیست؟ مسئول کیست؟

از اولین حمله به دانش آموزان دختر در ۹ آذر ماه ۱۴۰۱ در هنرستان نور شهر قم تا امروز صدها مدرسه مورد حمله قرار گرفته است که در نتیجه این اقدامات جنایتکارانه بنا بر اظهارات معاون وزارت بهداشت ۱۳ هزار دانش آموز مسموم شده اند. یک دانش آموز کرد اهل کامباران نیز جان داده است. ابتدا جمهوری اسلامی نسبت به خبر حمله شیمیائی به مدارس سکوت پیشه کرد و بعد به تدریج مقامات رسمی واکنش های غیر مسولانه ای نشان دادند. از "شیطنت دانش آموزان" به عنوان عامل مسمومیت تا "سناریوی جدید ضد انقلاب" و ... دلایلی بود که مقامات حکومت در رابطه با علت این اقدام وحشیانه اعلام نمودند. با اوج گیری تهاجم و وسعت مسمومیت مقامات اصلی رژیم قول رسیدگی دادند و علی خامنه ای پس از ۹۶ روز خواستار اشد مجازات بدون عفو عاملان مسمومیت دختران دانش آموز شد.

اکنون این سوال جلو روی ماست که چرا دانش آموزان دختر را مسموم می کنند؟ این تصمیم از درون حکومت است یا بیرون از آن؟ اگر حکومت نقشی ندارد چرا هیچ سرنخی از مهاجمان بدست نمی دهد؟ چرا حتی نمی گویند این گاز سمی چه نوع گازی است، کجا ساخته می شود؟ چه عوارضی دارد؟ چرا نسبت به مهاجمان چنین سکوت سنگینی حاکم است؟ مگر حکومت ادعا نمی کند که جهان را زیر نظر دارد و پس از هر عملیاتی علیه اهداف نظامی، چند نفر را به عنوان عامل دستگیر و محاکمه نمی کند؟ چه شده است که حالا حتی از این نمایشات مُضحک هم خبری نیست؟ چرا پس از انتشار خبر در مورد حمله به دانش آموزان، نوک حمله دستگاه قوه قضائیه زیر فرمان ولی فقیه متوجه روزنامه نگاران می شود و از عامل حمله شیمیائی سخنی به میان نمی آید؟

پاسخ به این پرسش ها نیازمند اطلاعاتی است که چندان در دسترس نیست اما با تمرکز روی نشانه ها می توان پیرامون این اقدام توضیحاتی داد. برای نزدیک شدن به پاسخ شناخت بستر و شرایط جامعه در مقطعی که این جنایات رخ می دهد ضروری است.

امروز چندین ماه است که جنبش زن، زندگی، آزادی بساط حکومت را زیر سوال برده و ضربات سختی بر پیکر بحران زده حکومت فرود آورده است. حجاب به عنوان یکی از ستون هائی که به جمهوری اسلامی هویت داده و از آن جدائی ناپذیر است از طرف مردم ایران به ویژه زنان و جوانان زیر سوال رفته است. حجاب و جمهوری اسلامی چنان در هم تنیده اند که «چون جان در بدنند» اکنون قوانین مربوط به حجاب توسط مردم در خیابان ها و معابر عمومی نادیده گرفته می شود و همچون آبی است که به جوی ریخته شده و امکان بازگرداندنش وجود ندارد. برای بازگرداندن حجاب ارعاب و سرکوب های تاکنونی و در این حد نتیجه بخش نبوده و چه بسا عملیاتی بس جنایتکارانه تر را لازم دیده اند. عملیاتی وحشیانه که مستقیما دخترانی را هدف قرار می دهد، که تابو حجاب را در هم شکسته اند.

 دومین موضوع که توجه بدان اهمیت دارد وضعیت ناپایدار حکومت است. آن امید و اعتماد به نفسی که جمهوری اسلامی در گذشته داشت زیر سوال رفته است. سران و مقامات حکومتی برای تداوم حکومتشان به بحث می نشینند. برخی از این صحبت ها مبنی بر ناتوانی در برابر موج تهاجم مردم به بیرون هم درز کرده است. چشم انداز اقتصادی کشور و ناتوانی حکومت در مدیریت بحران های در هم تنیده، نگرانی حکومتیان را از اوج گیری نارضایتی مردم افزون تر کرده است. ایجاد ترس در جامعه به زعم حکومتیان می تواند یکی از راه های سدکردن پیشروی مردم باشد. اما مدتهاست که دیوار ترس مردم فرو ریخته است. از اینرو ارتجاعی ترین لایه های درون حکومت به عنوان عامل بازدارندگی جنایات های وحشیانه تر و بی سابقه تری را لازم دیده اند تا شاید راه حلی برای ایجاد مانع و جلوگیری از جنبش های قابل پیش بینی آینده باشد.

و عامل دیگر درگیری نیروهای نظام بر سر جانشینی است. پس از خامنه ای گرفتن قدرت موضوعی نیست که جناح های حکومت بتوانند به آسانی چشم بر آن بپوشند. جانشینی ثروت بیکرانی است که جناح ها برای چنگ انداختن روی آن در جدال اند و آماده اند همدیگر را بدرند. ایجاد فضای ناامن برای تسلط نیروهای امنیتی و باندهای سپاه با روش و منش طالبانی بر جامعه ضروری است. باید هم راس حکومت ناتوان معرفی شود و اعتماد به نفس خود را از دست دهد و هم جامعه مرعوب شود تا زمینه قدرت گیری یکی از جناح های درنده تر فراهم شود. این حملات می تواند در خدمت ایجاد چنین فضائی صورت گیرد.

حمله به مدارس و مسموم کردان دانش آموزان به مجموعه ای از عوامل و از جمله این سه عامل مربوط است. این عوامل در هم تنیده اند و بربستر لجنزاری که حکومت ساخته است کرم هائی پرورش یافته اند که به جمهوری اسلامی هم رحم نمی کنند و مشغول مکیدن آخرین شیرازه جانش هستند.

پرسش مهم و مقدماتی این است که عوامل اصلی این اقدامات جنایتکارانه در درون حکومت اند یا گروهی در بیرون دست به چنین اقداماتی می زنند. پاسخ این پرسش روشن است. عاملان جنایت در درون حکومت لانه دارند. چون این ماده شیمیائی در اختیار همگان نیست. حجم زیاد استفاده از این ماده و تعداد مدارسی که مورد حمله قرار گرفته اند، امکان تهیه آنرا برای گروههای غیر متصل به قدرت ناممکن می کند. خصوصا به شکل گسترده ای در سراسر ایران از آن استفاده می کنند و کارشان بیش از چهار ماه است بدون وقفه ادامه دارد. حتی به برخی مدارس بیش از یکبار حمله صورت گرفته است.

از سوی دیگر حداقل بخش هائی ازسیستم از این اقدام پشتیبانی کرده و برای اجرای آن نقش آفرینی می کنند. اینکه حکومت نتوانسته است هنوز مشخص کند که این دقیقا چه نوع گازی است، اینکه صحبتی از عاملان جنایت نمی کنند، اینکه در مدارس بگونه ای اقدام کرده اند که هیچ ردی بجا نگذاشته اند، نشان از این همکاری در درون سیستم حاکم با عاملان جنایت دارد. عاملان دستشان باز است و در درون سیستم لانه دارند. توجه کنیم که سال هاست خبرنگاران مردمی سد سانسور حکومتی را شکسته اند. در این حرکت اگر عامل آن خارج از سیستم بود و از بیرون حمله می شد، حتما توسط دانش آموزان و کادر آموزشی شکار می شد و خبر و فیلمی منتشر می شد. هیچ مدرکی تا کنون بدست دانش آموزان و معلمان نیفتاده است. از اینرو نباید نسبت به اینکه عامل حملات در درون حکومت است، تردید کرد.

اما اینکه خامنه ای و دستگاه اصلی ولایتش در این اقدام دخالتی مستقیم دارند، جای تردید است چون این اقدامات اقتدار شخص خامنه ای را هم نشانه گرفته است. باید اقتدار خامنه ای شکسته شود تا نیروئی بتواند برای جایگزینی او قد عَلم کند. شاید بدین خاطر برای اولین بار خامنه ای موضوع را به دشمن خارجی وصل نکرد و از جنایت بزرگ و اشد مجازات برای آنها صحبت کرد. این حکم در میان خود حکومتیان هم شنیده نشد.

به رغم این، مسئول اصلی این فجایع حکومت جمهوری اسلامی و شخص ولی فقیه، علی خامنه ای است. این جانیان مهاجم به کودکان، دست پروده سیستم فاسد حاکم هستند و از هستی مردم تغذیه می کنند. حکومتی که دست باندها را برای سرکوب باز می گذارد، آتش به اختیار می سازد و گروه خود سر درست می کند، مسول این جنایات است. این کرمها از منبع تغذیه شان جدا شدنی نیستند. اینکه قوه قضائیه تحت فرمان خامنه ای نمی تواند با جنایتکاران برخورد کند برای این است که قارچی روئیده به تنه درخت جمهوری اسلامی نیستند. در رگ و ریشه آن به حیات خود ادامه می دهند. در جمهوری اسلامی حتی در درون حکومت و در ارگان های آن نمی توان عاملان جنایت را به روشنی تفکیک کرد. این نظام فاسد است و عضو سالمی در آن قابل تشخیص نیست. چون سرطان بدخیمی همه اندامهای آن آلوده به سلول سرطانی اند.

حمله شیمیائی با حجاب اجباری چنان به هم گره خورده اند که مبارزه توامان را باید پیشبرد. راه مقابله موثر با مسمومیت دانش آموزان و حجاب اجباری از به خاک سپردن جمهوری اسلامی می گذرد، اما تا رسیدن به این هدف گستردگی میدان مبارزه در داخل و فشار ایرانیان به نهادهای دموکراتیک بین المللی در خارج از کشور می تواند مانع و سدی در برابر تهاجم جنایتکاران ایجاد نماید. موضوع مبارزه با حملات شیمیائی هم نباید فقط بدوش خانواده هائی بیفتد که فرزندانشان مورد تهاجم قرار گرفته اند. این شتری است که پشت دیوار خانه همه ما خوابیده است و اگر مبارزه همگانی با آن صورت نگیرد فردا باید منتظر حمله با مواد شیمیائی به مکان های دیگر باشیم. در رابطه با حجاب اجباری نیز مردم راه را درست تشخیص داده اند. هر موسسه ای که قید و بند حکومت در رابطه با حجاب اجباری را نادیده گرفته، تقویت کرده و آنانی را که با حکومت همکاری می کنند تحریم می کنند. وضعیت بسیار خطرناک شده است و می بایست با واکنش ملی و وسیع همه ما این خطر را دفع نمود.

دیدگاه‌ها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید