رفتن به محتوای اصلی

صادق کارهم اکنون در آستانە سال روز انقلاب بهمن بە نظر می رسد کە دوبارە شبح برآمد تودهگیر دیگری بر فراز ایران در حرکت است؛ فریاد اعتراض گروە های اجتماعی مختلف علیە رژیم از هر سو بلند است. همان مطالباتی کە مردم ٤٢ سال پیش برای آنها انقلاب کردند و در اثر تسلط و خیانت خمینی و دارودستە وی بر کشور هیچ کدامشان عملی نشدند مطالبات اصلی امروز مردم هستند. مطالباتی همچون نان کار آزادی عدالت اجتماعی، دمکراسی، برابری.
اسد عبدالهیاز آن سال‌ها بسیار گذشته است؛ همسرش هنوز هم در داغ ِ«داد» باقی ست؛ «داد»ی که ستانده نشد و مادر، دختر سه ماهه را بدون پدر، با همه ی سختی‌ها به سرانجام رساند ... دختری که یادگار آزادگی بود و «آزاده» ...
اسماعیل صفرزادهناگهان گفت: من مدرک دارم و رفت روزنامه های کار را که من موقع فرار زیر ماشین پرت کرده بودم، آورد. وقتی سعید شعار زیر روزنامه را که در مورد «پیش به سوی اتحاد» سازمان را دید بلافاصله گفت: حزب توده! حدود دویست نفر دور ما حلقه زده بودند و هر لحظه به تعداد آن‌ها افزوده می‌شد؛ چاره ای نداشتم، همان خط ناموسی را دنبال کردم، ولی سعی کردم از وسط جمعیت خارج شوم و به حاشیه ان بروم. در حینی که به ان جوان پرخاش میکردم ناگهان اقدام به فرار کردم این دفعه برخلاف مسیری که خانمم رفته بود دویدم.
کمیته برگزاری پنجاهمین سالگرد
مهدی پرویزمن بدون اینکه به پشت سرم نگاه کنم، و به دستگیری فکر کنم، نزد رفقایم که منتظرخبر دستگیری من بودند، باز گشتم و عین ماوقع را بدون کم و کاست تعریف کردم. قرار شد من به زندگی نیمه مخفی رو آورم و چنین شد و پس از چندی حکم اخراج من از دانشگاه نیز صادر شد و یکی از رفقا آنرا به من اطلاع داد.
سهند. آاز سوی دیگر، آنها که خواستار مبارزه بودند اما با کار چریکی "جدا از توده" مخالفت میورزیدند، چه کردند و به کجا رفتند؟ آیا آنها توانستند با استفاده از شیوه های مبارزاتی خودشان با "توده" رابطه برقرار کنند؟ در آستانه انقلاب و سالهای نخست پس از پیروزی آن، به خجستگی ناتوانی و سپس نا پدید شدن سایه سیاه ساواک، تشکلهای کارگران و زحمتکشان توانستند به فضای آزاد پا بگذارند. آیا براستی این دیده نشد که هر آنجا که کار توده ای یا صنفی نسبتا قابل توجهی در میان زحمتکشان انجام شده بود، بیش از هر چیز اثر انگشت فداییان و هواداران آنها بر آن دیده میشد؟
علی پورنقویابوالقاسم، و کمی بعد ابول، تنها دانش آموز ساکن روستا نبود، که به دبیرستان می آمد. اما شاید تنها شاگرد روستائی بود که خیلی زود در میان دانش آموزان شاخص شد: خنده رو، شاداب و سرخوش بود و یکی از دانش آموزان ممتاز کلاس، و تقریباً برخلاف همۀ دیگر دانش آموزان روستائی اولاً گوشه نمی گرفت و با همه به راحتی دوستی می کرد و ثانیاً جسارت اعتراض داشت.