رفتن به محتوای اصلی

آدام بوثتفسیر میسون از اندیشه های مارکس، تحلیل بن بست کنونی سرمایه داری، و دیدگاه او دایر بر آیندۀ سرشار از فراوانی مبتنی بر تکنولوژی و اتوماسیون همگی بابصیرت و الهام بخش اند. با این حال، نتیجۀ نهائی تفسیر او - به دلیل بدبینی اش نسبت به امکان تغییرات واقعی، جامع و انقلابی، و بی باوری به توان طبقۀ کارگر سازمانیافته برای تحقق چنین تغییراتی در جامعه – نارسا و ابتر است.
صادقاین تناقضات نشان می دهند کە ادعای مبارزە با فساد دستگاە قضایی را نباید جدی گرفت
محکومیت رئیس سازمان خصوصی سازی کافی نیست، خصوصی سازی را باید متوقف کرد و اموال عمومی بە غارت بردە شدە را بە صاحبان اش برگرداند!
جنگ کارگریاعتراض کارکنان نفت در این اواخر بە نظر می رسد محدود بە شرکتهای پیمانکاری فعال در صنعت نفت باقی نماندە و دامنە آن بە میان کارکنان رسمی شرکت نفت هم تعمیم پیدا کردە است. این در حالی ست کە مدیران شرکت نفت تلاش زیادی برای دور نگاە داشتن کارکنان نفت از اعتصابات انجام دادەاند. شروع اعتراضات در میان کارکنان رسمی ضمن اینکە حاکی از شکست این تلاشهاست بیانگر نارضایتی شدید در میان کارگران رسمی نفت از دستمزدها و شرایط شغلی شان است.
رحماناینبار نشانی از گلوله نبود
نه بر پیشانی شان
و نه بر قلب شان
ردِ خونی بر روی برف نبود
از کوهستان،
بویِ مرگ می آمد
و باز صدای شیون زنان
گروه تئاتر اگزیتدر پی انتشار مانیفست تئاتر استقلال در شماره‌ی پیشین صحنه‌ معاصر، پرسش‌هایی جدی در پیش رویمان قرار گرفت که لازم دیدیم پاسخی در خور به آن‌ها داده شود. طبعاً آنچه که در این پرسش‌ها مطرح شده بود، در چهارچوب مانیفست نمی‌گنجید و پرداختن به آنها مجالی دیگر می‌طلبید. از این رو، برای روشن شدن نکات احتمالاً مبهم مسیری که در تحقق اهداف مانیفست متصوریم، بر آن شدیم که در ادامه‌ی راه و در تکمیل آنچه در مانیفست بیان کرده‌ایم، کوشش کنیم به این پرسش‌ها بپردازیم.
شورای مرکزی حزب چپ ایران
محمد کریم آسایشفایل صوتی جلسه تلگرامی جمعه ۱۰بهمن ۹۹

میهمان برنامه: محمد کریم آسایش – پژوهشگر و کنشگر شهری و مدنی
مناف عماریخرابکار یک پایش کفش داشت و از پاشنه بدون کفش خون چکه میکرد و استخوان دستش از آرنج به بالا در اثر اصابت گلوله شکسته و بیرون زده بود. وقتی برانکارد را برداشتم، سرش را کمی بلند کرده و با رنگ پریده اش لبخندی بمن زد و سرش را گذاشت پایین. در مکالماتی که هم مستقیم و هم از بی سیم های مامورین می آمد نام عباس جمشیدی را بارها شیندم.
جمال کاکرودزادههدف حکومت (رئیس زندان‌) بیمارکردن نیروهای مبارز بودکه بعد از آزادی درگیر بیماری شوند و درروند شرکت در مبارزه شان اختلال ایجاد شود! به این‌خاطر بچه‌ها، بطورجمعی، دست به اعتصاب غذا زده و در حیاط جمع شدند.
نیروهای گارد جلوی ما صف کشیدند. بعد ازمدتی و با مذاکره، بچه‌ها موفق شدند برنامه غذائی را تغییر دهند.
بهزاد کریمیآنچه در زیر می آید برشی است از سال‌های ٤٥ تا مهر ٤٧ دانشگاه تبریز که نگارنده آن مدت را در لحظه لحظه‌‌اش زیست و با چم و خم مسایلش گره خورد. یک نقاشی زنده است‌ از هر آنچه که طی این بازه زمانی در آنجا گذشت و روایتی با قسمی دخالت دادن جنبه‌های تحلیلی و بعضاً هم آوردن پاره خاطرات شخصی تا بتوان از سیر روندها و تحولات فکری و مبارزاتی آن زمان تصویری زنده‌ به دست داد. قصد، ارایه روانشناسی آن روزگار است در یکی از مکان‌هایی که منزلگهی برای جریان چریک‌ فدایی بود.