جنبش دانشجویی، برآمد مطالبات صنفی یا سیاسی دانشجویان است و ریشه در انگیزه های مشترک آنان دارد؛ دارای ظرفیت بالایی است برای گذر از کهنگی، خواستار دگردیسی و در پی برسازی های تازه. هستی دانشجو به پرسشگری و کاوشگری است و فرا رفتنش از بازدارندگی های ایستا به نوآوری های زایا. دانشگاه، نه فقط آبستن خیزش های پی در پی که همزاد جنب و جوش دمادم است. دانشگاه را به مهد دانش می شناسیم و دانش را به پرسیدن و پویایی. نبض جنبش دانشجویی، در ترقیخواهی می زند.
تا این زمان، در بیشتر جاها چنین بوده است. اگر هم در این یا آن زمان، فلان یا بهمان گرایش دانشجویی واپسگرا و غالباً برخوردار از پشتیبانی محافل قدرت و مراجع ثروت، سری برآورده و میدانداری کرده است هرگز اما نتوانسته چهره شناسای جنبش دانشجویی به خود گیرد و در دل توده دانشجو بنشیند. ایندست از حرکات و سامانه های دانشجویی، در بیشتر حالات ساخته و پرداخته هایی اند برون دانشگاهی و تزریق شده از بالا. جنبش دانشجویی، به اپوزیسیون بودن شهره است!
پدید آیی جنبش دانشجویی در ایران به پیدایی نخستین مراکز آموزشی مدرن بر می گردد. به اعتراضات دارالفنونی های دوره ناصری در 140 سال پیش و در شکل سازمانیافته اش به نخستین اعتصابات دانشگاه نوبنیاد تهران طی واپسین سال های رضا شاهی. جنبشی که، در همه 35 سال سلطنت شاه، حتی یک دم آرام نگرفت و همواره پایدار ماند. این ظرفیت تاریخی، طی دهه 70 و در پسا سرکوب خونین دهه 60 دیگربار قد برافراشت و باز هم چهره نمود. جنبش دانشجویی، تاریخی است جاری.
در این سیر تاریخی اما جالب ترین رخداد تجدید حیات دانشگاه سیاسی در تنگنای تحمیلات حکومتی ایدئولوژیک بود تا جنبش دانشجویی چونان برنهاد این تحمیل پر بکشد و به پرواز درآید. جنبش بیرون زده از دل تشکل های دست ساز جمهوری اسلامی، در اولین فرصت وبال گردن حکومتی ها شد و دانشگاه باز دست دانشجو افتاد! تز "وحدت حوزه و دانشگاه" که سرکوب روحیه سرکش دانشجو علیه واپسگرایی را نشانه داشت، از دانشجو "استقلال" خواهی پاسخ گرفت. دانشگاه به پیشینه اش برگشت.
جنبش دانشجویی از دو برتری برخوردار است و زایندگی اش، برایند باهم بودگی اینها: یکی زلالی ذهن جوانانه و دیگری بیشترین نیرو پذیری علم از میانی ها و فرودستان جامعه. گره خوردگی آزادی و عدالت اجتماعی در جنبش های دانشجویی، نه تصادف، که بازتابی است از تعارضات اجتماعی. این جنبش اما، آنجاهایی بیشتر برجستگی اجتماعی و سیاسی به خود می گیرد که دیکتاتوری فرمان براند و منافذ انتقادی علیه کارکرد قدرت را بسته بدارد. جنبش دانشجویی، انکار دیکتاتوری است.
در موقعیت های انسداد سیاسی، دانشگاه استعداد می یابد تا خلاء سیاسی و حزبی را پر کند و بگونه ناگزیر کارکردهایی را بر عهده گیرد که اساساً از آن احزاب سیاسی است. اما وقتی احزاب سیاسی ناموجودند و یا زیرزمینی، دانشگاه نمی تواند وارد عمل سیاسی نشود. حرکات دانشجویی به چشم بهم زدنی از صنفی بودن بدر می آیند، جنبه برون دانشگاهی کسب می کنند و با قدرت آمر درمی افتند. سیاسی شدن این جنبش، باری است از سر ناچاری بر دوش دانشجو و او، بی گریز از به پیشواز شتافتن آن. جامعه، به سخنگویانی نیاز پیدا می کند پر شور، با انگیزه و دارای اگاهی.
پس در کشورهایی چون ایران گرفتار دیکتاتوری، سیاسی شدن جنبش دانشجویی امری است قانونمند. پیوستگی تاریخی آن را باید نوعی از پیام رسانی ویژه تلقی کرد و سنتی ارزشمند دانست که بایستی پاس داده شود. 16 آذر، نه گذشته ای رفته به بایگانی، که سپرده ای است برای امروز. "اتحاد – مبارزه – پیروزی"، معتبر برای هر برهه از "یاران دبستانی" است. در یک سده گذشته ایران، بیشتر بنیانگذاران، نظریه پردازان، رهبران و سازمانگرایان تشکل ها و احزاب سیاسی از جنبش دانشجویی برخاسته اند.
جنبش دانشجویی اما در جمهوری اسلامی خود ویژگی های خاص خود را هم دارد. متعلق است به جامعه ای جوان از نظر میانگین سنی، دربرگیرنده انبوهه ای از جوانان، جنسیت بیشترینه اش زن بودن آنهم در نظامی زن ستیز، روبرو با تحمیلات ایدئولوژیک حکومتی دانش هراس و رو در رو بودن با قدرت بدستانی در حال ستیز با گزینش نوع سبک زندگی. اینها در کنار هم و روی هم رفته، پدید آورنده وضعیتی می شوند تا خیل جوانان کشور ظرفیت تحول طلبی در خود انباشت بدارند.
جنبش دانشجویی در بیشتر شرایط، آمیزه ای است از مبارزه علنی و پوشیده و همزمان ترکیبی از فعالیت صنفی و سیاسی. گرچه درجه بندی تلفیق این دو، خود تابعی است از امکان حد فعالیت علنی دانشجو و نیز متناسب با میزان باز یا بسته بودن فضای سیاسی کشور، اما در هر حال توانمندی جنبش دانشجویی به شناخت ژرف فعالان آن از قانونمندی هاست و حرکت از امکانات موجود برای گذر از وضع مستقر. هدایت موفق جنبش، بسته به میزان کسب پیش آمادگی ها پیش سازمانگرایان آنست!
راهبرد اگر محاصره مدنی جمهوری اسلامی باشد که هست، نیاز به سربرآوردن جنبش های تبعیض ستیز علیه این حکومت تبعیض بنیاد داریم. این جنبش ها اما، محتاج گره خوردگی با یکدیگرند و دانشجویان از کارآمدترین حلقات واصل در این جنبش های اعتراضی. از یاد نباید برد که فرزندان انواع معترضان مرتبط با اقسام اجحافات اقتصادی، جنسیتی، فرهنگی، دینی، ملی علیه حکومت، در محیط دانشگاه ها گرد هم آمده اند. جنبش دانشجویی، می تواند حلقه واسطی برای این جنبش ها باشد!
مبارزه مدنی فراگیر در ایران، از دانشگاه می گذرد و این خانه دانشجو نمی تواند سهم سیاسی – تاریخی خود در مبارزه را نپردازد. در این سربزنگاه حساس از مبارزه جامعه علیه جمهوری اسلامی، دانشگاه می تواند و باید وارد کارزار شود تا بتواند سنت مبارزاتی دانشجویی دستکم هشتاد ساله را پاس بدارد. برآمد در این برهه خاص، پاسخی است به نیاز ایران امروز. تاریخ ایران، اینک در جمهوری اسلامی، دیگربار بر دوش دانشجو و جنبش دانشجویی نقشی گذاشته است که می باید بجا آورده شود.
بر این زمینه است که بلند کردن هر صدا در سپهر سیاسی کشور از سوی جنبش دانشجویی، یک نیاز مبرم می نماید. این اما زمانی ممکن می شود که خود این جنبش برای متحد کردن ها پیش از همه خود را متحد کند. جنبش دانشجویی با اتحاد است که خواهد توانست نقش آفرین جنبش دمکراتیک کشور باشد. دانشجویان می توانند ابراز همبستگی میان جنبش های تبعیض ستیز برخاسته به اعتراض علیه زورگویی های قدرتمداران حاکم را آشکارا به نمایش بگذارند.
جمهوری اسلامی بسیار کوشیده و می کوشد تا دانشگاه را زیر سلطه خود گیرد و آن را از طریق "سهمیه"ای های مامور، سرکوبگران "بسیج"، "نمازخانه"ها و استقرار نهاد "حفاظتی" در دانشکده ها زیر مهمیز خود داشته باشد. در گذشته کمتر توانسته است و اکنون باز هم بیشتر در معرض بیزاری دانشجویان قرار دارد. جنبش دانشجویی اکنون نزدیک به سه دهه است پرچم آزادی بر فراز دانشگاه به اهتزاز آورده و علیه حکومتی است که استقلال دانشگاه را نفی خود می داند و در هراس از روشنگری هاست. این جنبش را، می باید سرپا داشت و سرافراز نگهداشت.
بهزاد کریمی
افزودن دیدگاه جدید