رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد دیجیتالی: فضای مجازی و زمان نامحدود در شبکه– بخش ۱

اقتصاد دیجیتالی: فضای مجازی و زمان نامحدود در شبکه– بخش ۱
فصلی از کتاب "شرایط دیجیتالی – مارکسیسم پسامدرن و تجربه زندگی دیجیتال " انتشارات دانشگاه وست مینیستر-۲۰۲۰
مترجم:

شناخت الگوریتمی مرکز توجه برای سرمایه داری امروزی است. از عقلانیت در کار و روابط اجتماعی تا بخش مالی، الگوریتم ها در حال زمینه سازی برای حالت جدیدی از فکر و کنترل هستند (لوسیانا پاریزی-2016).

اقتصاد دیجیتالی یک اقتصاد زمان-مکانی است. این بدین معناست که رابطه بین زمان و فضا از طریق تکنولوژی است، و طبیعت این زمان و فضا به عنوان بیان روند انباشت ارزش در مرکز تعریف آنچه اقتصاد پسامدرن هست و چه می کند هویت می یابد. این گفتمانی جدید است و متمایز از این نظر که تکنولوژی دیجیتال به عنوان نیروی محرکه ارزش افزوده جلوه های ویژه ای دارد که باید آن را درست بشناسیم و بفهمیم.

در اینجا من در زمان و فضا به عنوان پدیده های دیجیتال و شبکه این گاه می کنم که با پیشزمینه و فرم دیجیتالی در راه هایی که من تعریف می کنم و در این چارچوب به عنوان راهبردی در تعریف اقتصاد گلوبال به عنوان یک کل به کار خواهد رفت. نکته مرکزی بحث در اینجا این است که اثرات و گسترش دیجیتالی یکنواخت نبوده است. این در ماهیت سرمایه داری است، به همان اندازه که در حالت کلاسیک آن و یا که در شکل دیجیتال "جهش یافته اش" که شیوه مسلط امروز است می توان دید – به طور مثال لئون تروتسکی را در نظر بگیرید و نظریه 'ناهموار و ترکیبی' او را در مورد توسعه سرمایه داری. در نظر داشته باشید که انباشت ارزش – با توجه به جهش آن در زمینه دیجیتالی بودن – باز هم تجمع ارزش افزوده است، با همان هدف استخراج ارزش از نیروی کار، پس نظر کلاسیک تروتسکی یک راهبرد مفید برای طرح و تجزیه و تحلیل و تبیین چندوجهی اقتصاد جهانی دیجیتال به دست می دهد.

بیایید با در نظر گرفتن برخی از ایده های در باره تحول برداشتهای زمان و فضا که از دهه ۱۹۸۰ یک موضوع مرکزی در درون بحثهای جهانی شدن بوده است،آغاز کنیم. برای شروع می توانیم بسیاری از آن تئوریهایی را که از مجلات بازرگانی و کتابهای مدیریت بیرون می آید کنار بگذاریم. همواره این ستایشی در زمینه فرضیات غیرقابل انعطاف پیشرفت تکنولوژی در فن آوری است که محرک صنعت، تولید و مصرف، ارتباطات برای رشد به سطوح جدید از بهره وری می گردد که در نهایت به صعود بشریت به سطوح جدیدی از رونق اقتصادی منجر می شود.


یکی از مهمترین و آخرین کمکهای دیوید هاروی به مطالعات مارکسیستی، و به تجزیه و تحلیل اقتصاد سیاسی سرمایه داری به طور کلی، تز "فشرده سازی زمان-فضای" او بوده است. 'فضایی سازی' او هنوز هم در فرایند انباشت به عنوان معنی دار ترین راه اندیشه و درک انباشت سرمایه در جهانی سازی و آن طور که در ادامه توضیح خواهم داد، در باره فرهنگ جهانی به کار می آید.

در آنچه تبدیل به یک گفتمان بسیار نقل شده در پسامدرنیته شده است، هاروی می نویسد که با ابداع اصطلاح 'فشرده سازی زمان-فضا' قصد او این بود که نشان دهد با فرایندهایی که در ویژگیهای عینی زمان و فضا انقلاب ایجاد می کنند –به طوری که ما مجبور به تغییر آن می شویم، گاهی به روشهایی کاملاً رادیکال، چگونه جهان را به خودمان تشبیه کنیم. او استدلال می کند که جهان به عنوان فضای ارتباطات، حمل و نقل و تولید به طور چشمگیری کوچکتر شده است، و بنا بر تجربه این تحول سریع است که چپ نیاز به درک آن به عنوان تجربه ای 'چالش برانگیز، هیجان انگیز، استرسزا و گاهی عمیقا نگران کننده دارد تا جرقه تنوع در پاسخهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را بزند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید