رفتن به محتوای اصلی

یکصدمین سالروز اتحاد شوروی

یکصدمین سالروز اتحاد شوروی

۳۰ دسامبر امسال برابر است با ۱۰۰ سالگی ایجاد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. ابتکار ایجاد اتحاد شوروی به لنین – استالین – تروتسکی نسبت داده می شود. این اتحاد که در بدو ایجاد متشکل از ۴ جمهوری سوسیالیستی فدراسیون روسیه، اوکراین، روسیه سفید و ماورای قفقاز بود، در ادامه ۱۶ جمهوری را شامل گردید. اهداف سیاسی (چه در درون و  چه در خارج از کشور)، اقتصادی، و فرهنگی و نیز محدوده و قلمرو، هر کدام انگیزه و تأثیر خود را در ایجاد این اتحاد بر عهده داشتند.
در طول ۷۰ سال حیات، این کشور وقایع عظیمی را از سرگذراند که هریک از این وقایع قادر است صفحاتی از تاریخ بشری را به خود اختصاص دهد؛ از جمله، غلبه بر بیسوادی بیش از ۹۰ درصد ساکن در این کشور پهناور، برقرسانی به دورافتاده‌ترین شهرها و روستاها که شاید از نگاه و جایگاه امروزین، مزاح تلقی شود، اما در آن موقعیت زمانی و مکانی، امری بزرگ به شمار می رفت؛ و  بسیاری گام‌های دیگر در جهت صنعتی شدن کشور و تأمین حداقل نیازهای زندگی که این نیز در آن برهه از تاریخ، در زمره اقدامات بزرگ به شمار می رفت.
اما ۲ واقعه در این کشور از مرزهای جغرافیایی اتحاد شوروی فراتر رفتند و در تاریخ بشری به ثبت رسیدند؛  یکی نقش بی بدیل و غیر قابل انکار پیروزی در جنگ علیه فاشیسم آلمان هیتلری بود که باوجود پیشروی ارتش آلمان در آغاز که تا حومه مسکو پیش رفت و در مسیر خود، بخشهای بزرگی از محدوده اروپایی شوروی و شهرهای بزرگی مانند کیف و مینسک را اشغال کرد و شهرهای استالینگراد و لنینگراد را تحت محاصره دراز مدت قرار داد؛ اما ارتش  و مردم شوروی تحت رهبری استالین توانستند نیروهای ارتش آلمان و دیگر کشورهای متحد فاشیسم را از محدوده کشور بیرون رانده و ارتش هیتلری را تا خود برلین عقب رانند؛ این پیروزی به قیمت نزدیک به ۲۷ میلیون کشته و ده ها میلیون معلول از جمعیت شوروی، و ویرانی بیش از ٨۰۰ شهر و روستا تنها در محدوده شوروی، به دست آمد. هرچند آثار این جنگ ویرانگر تا همین امروز نیز در محدوده شوروی سابق قابل رؤیت هستند، اما بازسازی کشور و بازگشت آن به زندگی عادی، فقط در سایه تلاش میلیونها انسان معتقد به حزب حاکم و باور به نیروی لایزال انسان بود که صورت پذیرفت. علاوه بر آنچه که در رابطه با جانفشانی و فداکاری مردم و ارتش شوروی ذکر گردید، سیاست بسیار دقیق و از قبل برنامه ریزی شده تخلیه صنایع سنگین کشور از بخشهای اروپائی آن و انتقال به مناطق دوردست سیبیری و آسیای مرکزی در فاصله زمانی چهار ماه، از ژوئیه تا پایان اکتبر ۱۹۴۱ صورت گرفت، و شامل بود بر ۲٥۰۰ مؤسسه تولیدی صنعتی و کشاورزی کلان به همراه ٨ میلیون نیروی متخصص، از مهندسان تا کارگران متخصص و شاغل در این مؤسسات، که به مثابه نیروی اصلی پشتیبانی عمل کردند، هم در پیروزی در جنگ و هم در بازسازی کشور در سالهای اولیه پس از جنگ، نقشی بی بدیل ایفا نمودند.
واقعه دوم، پرواز نخستین انسان، یوری گاگارین به فضا بود، که افقی به وسعت کهکشان را در برابر بشریت گشود.
اتحاد شوروی بسیاری پیشرفت‌ها و دستاوردهای غیر قابل انکار در تاریخ بشریت را به ثبت رساند. اما در کنار این دستاوردهای غیر قابل انکار، فجایعی نیز در این کشور رخ دادند که پرداختن به علل و آنچه موجب وقوع آنها شدند، در این نوشته کوتاه نمی گنجد و نیازمند است به بررسی غیر جانبدار توسط جامعه شناسان و تاریخدانانی که قلم و علم آنها نه در خدمت به سرمایه و یا نگاه صرفاً ایدئولوژیک و یکجانبه‌نگر، بلکه تحت تأثیر دانش و وجدان بشری قرار دارند؛
از جمله این فجایع، وقوع «قحطی حکومت خواسته» در بخش بزرگی از مناطق کشاورزی، در نواحی جنوب ولگا، سیبیری، قزاقستان، اوکراین و برخی دیگر مناطق بود که به دلیل مخالفت دهقانان با سیاست اشتراکی کردن زمین‌های زیر کشت، و سرکوب اعتراضات دهقانی در این مناطق به وقوع پیوست و نزدیک به ۹ میلیون قربانی برجای گذاشت؛ و یا به سرکوب و نابودی بخش قابل توجهی از اعضای حزب کمونیست و روشنفکران کشور و فرماندهان برجسته نظامی در سالهای حکومت استالین باید اشاره نمود. این فجایع به هر دلیل و انگیزه ای که صورت گرفتند، صفحات سیاهی را در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و مردم شریف و زحمتکش آن به ثبت رساندند.
این کشور در فاصله سالهای پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تا فروپاشی آن در ۲٥دسامبر ۱۹۹۱، هفت رهبر را تجربه کرد: ولادیمیر لنین، یوسف استالین، نیکیتا خروشچف، لئونید برژنف، یوری آندروپوف، کنستانتین چرنینکو و میخائیل گارباچف، که در ابتدا بر اساس بند ششم قانون اساسی کشور که رهبری و اداره کشور در اختصاص حزب کمونیست اتحاد شوروی قرار داشت، و به دلیل انتخاب او در مقام دبیرکل حزب، در رأس کشور قرار داشت، بعدها از طریق انتخابات، عنوان نخستین و آخرین رئیس جمهور کشور، به او تعلق گرفت. سالهای رهبری هریک از افرادی که نامشان ذکر گردید، با ویژگیهای خاص دوران رهبری شان، نامیده می شوند. علاوه بر مختصات سالهای رهبری استالین که در سطور قبلی از آنها یاد شد؛ دوران رهبری خروشچف به دلیل برگزاری کنگره بیستم حزب و پرده برداشتن از  کیش شخصیت استالین و دوران سرکوب و خفقان و اعاده حیثیت از زندانیان سیاسی و همچنین تغییرات اساسی در همه عرصه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، «دوران وزش نسیم گرم» نام گرفت. این دوران علاوه بر موفقیتهای بزرگ در عرصه صنعت و اجتماع، در عرصه کشاورزی، به دلیل آزمایشات تجربی خروشچف در عرصه کشاورزی، موجب وارد آمدن ضربات عمیق به تولیدات کشاورزی گردید که در ادامه افزایش قیمت نان و دیگر مایحتاج مردم را در پی داشت. از جمله پیامدهای گرانی حاکم بر جامعه، اعتراض و اعتصاب کارگران منطقه نووچرکاسک در سال ۱۹۶۲ بود که با سرکوب خونین آن توسط ارتش، به پایان رسید. نزدیک به ۱٨ سال رهبری برژنف، به علت عدم پیشرفت و تغییر در عرصه تولید و دیگر عرصه های زندگی مردم و جامعه، «سالهای درجا زدن» نام گرفت. دوران کوتاه رهبری آندروپوف به سالهای مبارزه با فساد در حزب و جامعه، شهرت یافت. دوران رهبری چرنینکو به دلیل کوتاهی آن (۱۳ ماه) که به علت کهولت سن و بیماری و مرگ وی، نامی به خود نگرفت؛ تا دوران گارباچف که با واژه های پرسترویکا (بازسازی) و علنیت و نهایتاً فروپاشی، در تاریخ این کشور به ثبت رسید.
در ۱۷ مارس ۱۹۹۱ رفراندومی با عنوان «حفظ اتحاد شوروی سوسیالیستی: آری يا نه» در کشور به وقوع پیوست. رفراندومی که ۷۹،٥ درصد شرکت کنندگان با دادن پاسخ «آری» به حفظ کشور شوروی رای دادند. پارادوکس اما ۹ ماه بعد به وقوع پیوست، زمانی که سه رئیس جمهور وقت سه کشور روسیه، اوکراین و روسیه سفید در روز ٨ دسامبر همان سال در محلی تا آن زمان ناشناخته برای جهانیان، به نام «بلاژِو» توافقنامه «پایان دادن» به حیات اتحاد شوروی را به امضا رساندند، هیچ درصدی از ۷۹،٥ درصد برای دفاع از «آری» شان در رفراندوم و اعتراض به خودکامگی این ۳ رئیس جمهور در زیر پا نهادن نتایج رفراندوم، پا به خیابان نگذاشت.
برای این عمل مردم، می توان دلایل بسیاری را برشمرد که هریک از آنها قطعاً تأثیر معین خود را بر این واکنش، و شاید هم "عدم واکنش"، داشته‌اند؛ اما فاکتورهای معینی با ریشه‌های عمیق تاریخی در روان توده ها عمل می کردند که تنها با بروز جرقه‌هایی مانند وقایع ویلنوس، باکو، فرقانه، سومگائیت، آلما آتا، اعتصابات معدنچیان و قد برافراشتن تمایلات ناسیونالیستی و حتی فاشیستی و... که به راحتی تبدیل به آتشی خارج از کنترل گشتند، این ۷۹،٥ درصد را به سمت موضع بی تفاوتی، در قبال فروپاشی کشور، سوق دادند.
رفراندوم و در ادامه، فروپاشی کشور اتحاد شوروی،‌ جدا از درس‌هایی که هنوز در تمامی ابعاد آن، نیازمند بررسی و ریشه‌یابی توسط صاحبنظران در عرصه سیاست و اجتماع است، پیامی را نیز با خود به همراه دارد: ارقام بالای به دست آمده در انواع رفراندوم‌ها و یا انتخابات‌ها، در صورت عدم درک درست و پاسخ ندادن به نیاز جامعه در بزنگاه معین تاریخی، نمی‌توانند تضمینی برای دفاع بی قید و شرط و درازمدت از «منتخبان»، باشند.

 

دیدگاه‌ها

سیامک سلطانی

رفیق مهرداد عزیز: با سپاس از توجه شما به مطلب. به نکات کاملاً درستی اشاره کرده اید. امید و تلاش بسیار وجود دارد که مباحث نظری درزمینه های گوناگون، مورد بررسی گروهی قرار گرفته و به جنبش عرضه شوند. قطعاً یاری و همراهی عزیزانی مانند شما، کمک بزرگی است به ما در برداشتن گامهای بعدی. با احترام 

جمعه, 30.12.2022 - 20:34 پیوند ثابت
مهرداد

کاش این مقالات درهمان سالهای اول ودوم تاسیس حزب انتشارمیافت برای بسیاری ازچپها اصلا غیرقابل باوراست که حزبی برنامه محورباشد.درهمان اوان تاسیس حزب اززبان لیدرهای چپ سنتی شنیدم که حزب چپ راکسانیکه ازتئوری گریزانندتشکیل شده است.بایدحزب مقالات تئوریک قوی ارائه میدادکه دست خالی به میدان نیامده ایم واینکه میگوییم وانتخاب کرده ایم حاصل گذراندن سخت ترین وباشهامت ترین مراحل تئوریک بود.هرچندحال وهوای کنونی ایران کمترمباحثات تئوریک رامیطلبدولی ششماه یکباریاسالی یکبارچنین مقالاتی بایدمنتشرشودتاحداقل درچپ ایران جابیافتدکه چیزی به اسم حزب چپ بسیارهم قدرتمنداست درزمینه های تئوریک واگراین راه راانتخاب کرده است باقدرت بالای تئوریک به اینجارسیده است چه تجارب عملی این چهل سال گذشته درایران وچه تجارب دویست ساله چپ جهان .رفیق سیامک سپاس .

جمعه, 30.12.2022 - 18:27 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید