در سایت به پیش مطلبی با عنوان «انقلاب یا گذار؟» به قلم صادق کار درج شده که دارای تناقضات و برداشت های نادرست از مقوله گذار است و در مواردی هم نظرات مدافعان گذار تحریف شده است. اولین تناقض به عنوان مطلب برمی گردد. نویسنده انقلاب و گذار را بنادرستی در مقابل هم قرار داده و با علامت سئوال خواسته است خواننده و کنشگران سیاسی را در مقابل انتخاب قرار دهد. یا انقلاب یا گذار. در حالی که چنین تقابلی وجود ندارد.
در رد چنین تقابلی، باید گفت گذار به دموکراسی ممکن است اساسأ از بالا یعنی از جانب بخشی از نخبگان حاکم و یا از پایین یعنی از سوی جنبش های اجتماعی و سیاسی خارج از ساختار قدرت آغاز شود. گذار از پایین معمولا شکل انقلاب های سیاسی به خود می گیرد. «رابطه گذار با دموکراسی و انقلاب نیازمند بحث مفصل تر و پیچیده تری است. به طور کلی باید گفت که در دورانی که دغدغه های گذار به دموکراسی مهم ترین دغدغه در سطح جهانی بوده است، انقلاب ها، کودتاها و جنبش های اجتماعی نیز به عنوان ابزار و وسیله دستیابی به هدف اصلی خصلتی دموکراتیک پیدا کرده اند. برعکس ذر دورانی که دغدغه اصلی نوعی عدالت طلبی و رادیکال و یا مبارزه علیه «امپریالیسم» و یا دستیابی به سوسیالیسم و غیره بود، انقلاب ها و کودتاها و جنبش های اجتماعی عمدتا خصلتی متناسب به همان آرمان ها پیدا می کردند.» (به نقل از کتاب گذار به دموکراسی ـ حسین بشیریه بخش پیشگفتار). در دهه های گذشته انقلاباتی که رخداد داده است، انقلابات مدنی و مسالمت آمیز با مضمون دموکراسی بود نه انقلابات کلاسیک و قهرآمیز.
در ادبیات گذار چهار شکل عمده گذار مطرح است: یکی از طریق سازش چند جانبه میان اجزای نخبگان حاکم و اپوزیسون؛ دوم از طریق اعمال زور از جانب یکی از آن اجزا در مقابل کل نخبگان حاکم در رژیم غیردموکراتیک؛ سوم از طریق بسیج توده ها از پایین و تحمیل سازس میان نخبگان بدون اعمال خشونت؛ و چهارم از طریق پایان دادن به رژیم اقتدارگرا طی انقلابی از پایین.
یکی از اشکال گذار انقلاب از پایین است. از اين رو گذار نه تنها در مقابل انقلاب قرار ندارد، بلکه به عنوان یکی از اشکال آن مطرح است. بنابرین در تقابل قرار دادن آندو موضوعیت ندارد. مشخص است که نویسنده مقاله بدون شناخت از ادبیات گذار، انقلاب و گذار را در مقابل هم قرار داده است.
در پاراگراف اول و دوم مقاله آمده است: «تعدادی از دوستان طرفدار" گذار مسالمت آمیز و خشونت پرهیز" کە تصور می کنند رژیم اسلامی را می توانند بطور گام بە گام بە عقب برانند و آن را از قدرت خلع کنند». و آن ها: « همان روش های ناکام ماندە دوران اصلاحات است، با این تفاوت کە قبلا برای اصلاح امور بکار گرفتە می شد، حالا اما برای گذار از رژیم». متاسفانه نویسنده مقاله دیدگاه حامیان گذار را تحریف کرده و راه کار اصلاح طلبان را به حاميان گذار نسبت داده است. راه کار مدافعان گذار در حزب در سند سیاسی مصوب کنگره سوم حزب آمده است: «ما در گذار از جمهوری اسلامی بر جنبش های اجتماعی، نهادهای مدنی، خیزشهای مردمی متکی بوده، گسترش اعتراضات و اعتصابات، سازمانیابی مستقل مردم، تلفيق خيزشهای اعتراضی، اعتراضات خیابانی، اعتصابات صنفی، اعتصاب عمومی، نافرمانیهای مدنی، پیوند و همزمانی آنها را، راهکارهای گذار دموکراتیک از حکومت میدانیم و از آنها قاطعانە حمایت میکنیم». راه کار مدافعان گذار بسیج نیروهای اجتماعی، جامعه مدنی، جنبش ها و خیزش های اجتماعی است، نه عقب نشاندن رژیم حکومت و خلع قدرت از آن. تاسف بار است که نویسنده مقاله نظرات غیرواقعی برای حامیان گذار ساخته و به نقد آن نشسته است.
مدافعان گذار راه کار خودشان را که تشابهی با راه کار اصلاح طلبان ندارد، ارائه کرده اند. اما تا کنون حامیان سرنگونی از ارائه راه کارشان امتناع کرده اند. بدون ارایه راه کار، امکان بررسی آن وجود ندارد. منطقی آن است که آن ها هم راه کار خودشان را بیان کنند تا خوانندگان هم بر آن آگاهی یابند.
نظر ساختن برای حامیان گذار و زیر ضرب بردن نظر ساخته شده، کار درستی نیست. کار درست آن است که نظرات حاميان گذار نقل شود و آن نظرات مورد نقد قرار گیرد. سند مصوب کنگره سوم، حاوی دیدگاه ها و راه کارهای حامیان گذار در حزب است، نویسنده مقاله می تواند آن سند را نقد کند.
صادق کار در بحش ديگری از مقاله میگوید: «این دوستان از یک طرف مدعی حمایت از این جنبش (جنبش مهسا) هستند، اما در همان حال با قرار دادن راە کار گذار، در مقابل "سرنگونی"راە کار و روش دیگری را دنبال می کنند.» قبلا توضیح داده شد که گذار مورد نظر بر جنبش های اجتماعی و به ویژه جنبش مهسا اتکا دارد. بنابرین راه کار و روش دیگری در میان نیست. من در نوشته قبلی «جنبش زن، زندگی، آزادی و فرارفتن از دوگانه اصلاح طلبی و سرنگونی» به این موضوع پرداختم. گذار و سرنگونی یک مفهوم نیستند و بین آندو هم اشنراکات معینی وجود و هم افتراقات. در مطلب با عنوان « پيرامون اشتراکات و افتراقات گذار به دموکراسی و سرنگونی»، اشتراکات و افتراقات را توضیح دادم.
در مقاله "انقلاب يا گذار؟" آمده است: «شعار "گذار" شعاری، محافظە کارانە و مبهم است کە قدرت بسیج گری ندارد و افزون بر اینکە برداشت واحدی نیز در میان طرفداران آن از این شعار وجود ندارد، تفرقە برانگیز هم هست. بهمین جهت است کە در میان جنبش های انقلابی نیز کسی از آن دفاع نمی کند.» گذار شعار نیست که محافظه کارانه، مبهم و بسیج گر باشد. گذار خصلت استراتژی سیاسی دارد و در هیچ یک از نظریه ها، گذار به عنوان شعار مطرح نشده است. فروکاستن گذار به شعار و نسبت دادن محافظه کارانه و مبهم به آن، نشانگر نا آشنایی با مفاهیم گذار است. گذار در أساس ناظر بر "گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی" است نه شعار که مقوله متمایز از گذار به دموکراسی است. کاش نویسنده به جای فروکاستن گذار به شعار، گذار را در چارچوب تعاریف شناخته شده آن در نظر می گرفت و خصلت محافظه کارانه و مبهم آن را نشان می داد.
نویسنده مقاله، طرح گذار را تفرقه انگیز می داند. حزب ما از همان ابتدای پایه گذاری خود، گذار را در اسناد خود مطرح کرده که به تصویب کنگره ها هم رسیده است. در منشوری که به کنگره بنیانگذاری ارائه شد، آمده است:"ما برای گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتيک مبتنی بر جدایی دولت و دین مبارزه می کنيم. گذار از جمهوری اسلامی نیازمند سازمانیابی و به میدان آمدن کارگران، مزد و حقوق بگیران، تهيدستان، طبقه متوسط جديد و نیروهای آزادی خواه و دمکرات است. روش راهبردی ما برای گذار، بر مبارزات دموکراتيک مردم، جنبش های اجتماعی، نهادهای مدنی، جنبش دمکراتیک ملیتها و اقوام ساکن ایران، بسیج پایگاه اجتماعی چپ در میان کارگران، زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران و فرهنگ سازان جامعه استوار است. همراهی نیروهای سیاسی آزادی خواه میتوانند با تغيير توازن قوای کنونی، گذار به یک جامعه آزاد و عادلانه را هموار سازند." همین مضمون در اسناد سه کنگره دیگر حزب از جمله "راستاهای عمومی برنامه" و سند سیاسی کنگره سوم هم آمده است. چگونه است که حزب از همان ابتدای بنیان گذاریش گذار را مطرح کرده و از نظر نویسنده به اقدام تفرقه انگیز دست زده، ولی او تمام آن اسناد را تایید کرده است؟ چگونه میتوان این تناقض برخورد را توضیح داد؟
صادق کار می گوید: «در میان جنبش های انقلابی نیز کسی از آن (گذار) دفاع نمی کند». میان سال های ۱۹۷۴ و ۱۹۹۰، در ۳۰ کشور که دارای رژیم های غیردموکراتیک بودند،. نظام دموکراسی برقرار شد. در فاصله ۱۹۹۰ و ۱۹۶۶ نیز ۳۰ کشور دیگر ذر اروپای شرقی و مرکزی و افریقا، دارای رژیم های دموکراتیک شدند. گذار از حکومت مستبد به دموکراسی در تعدادی از این کشورها تحت فشار جنبش های انقلابی صورت گرفت. جنبش های اجتماعی نقش موثر در گذار از حکومت های مستبد به دموکراسی داشتند. معلوم نیست نویسنده برپایه کدام مستندات می گويد که جنبش های انقلابی از گذار دفاع نمی کنند؟
نویسنده مقاله بدرستی خودداری جنبش مهسا و احزاب کردی از رویکرد به خشونت را مطرح می کند و میگوید: "اتهام خشونت وصلە ناچسب بە طرفداران انقلاب است". این برخورد او نسبت به خشونت مثبت است بشرط آنکه نظر ارائه شده در مطالب ديگر او، تکرار نشود که خشونت را رژیم به اپوزیسیون و جنبش تحمیل می کند. اگر او انقلاب مسالمت آمیز را قبول و خشونت را رد می کند، در چنین حالتی او یکی از اشکال گذار را پذیرفته و تقابل انقلاب و گذار را رد کرده است. يغنی تيتر مقاله را رد کرده است. با نفی خشونت توسط نويسنده، این پرسش مطرح می شود، پس چرا او از سرنگونی دفاع می کند؟ با نفی خشونت، او سرنگونی را چکونه تعریف می کند؟ آیا سرنگونی یک واژه است یا استراتژی سياسی است که آن را از گذار متمایز می کند.
دیدگاهها
پاسخ رفیق خلیق ،
پاسخ به سئوالات
سوال
سوال
باسلام .اینکه میگوییم…
این تفاوت افکاررافقط میتوان…
افزودن دیدگاه جدید