رفتن به محتوای اصلی

تغییر سیاست یا شگردی دیگر؟

تغییر سیاست یا شگردی دیگر؟

ورود به موضوع از چه زاویه‌ای؟
در شناخت وضعیتِ رونما در رئیس جمهور جدید، کلید ورود به موضوع کدام است؟ شخصیت پزشکیان و آن‌چه که وی در سر دارد، یا فهم تاکتیک و قصد و نقشه‌ای که «رهبر» پرورده است؟ به دیگر سخن، مهم آیا این‌ است که پزشکیان چه می‌خواهد بکند، یا این‌که او زیر سیطره‌ی ولایت متبوع چه می‌تواند بکند. ملاک، همانا این دومی است وقتی که خود پزشکیان معتمد خامنه‌ای نه فقط ولی فقیه را «فصل الخطاب» و محور حکومت می‌خواند، بلکه بر «تدارکات‌چی» بودن‌ رئیس جمهور زیر این بیان که مجری خوب سیاست‌های کلان منحصر به «آقا» خواهد بود، مهر تایید می‌کوبد.

در واقع سئوال این‌که رئیس جمهور جدید چه می‌تواند بکند، خود مقدمه‌ای است در طرح پرسش اصلی که قرار است چه بکند؟ این پرسش گرهی که، اصلاً و اصولاً چرا خامنه‌ای به رو‌آمدن تیپی چون پزشکیان میدان داد و وی را در مقام ریاست چه اندازه میدان مانور خواهد داد؟ بنابراین سئوال را باید وارونه عنوان نمود تا به مقصد رسید: رئیس جمهور چه نباید بکند و در چه چیزی چهره کند که با تغییر رفتار جدید «رهبر» بخواند؟ شرط تبیین وضعیت جدید، دیدن خامنه‌ای در آئینه‌ی پزشکیان نیست بلکه علت برگماری این شخص تازه را ‌می‌باید در تمهیدات خامنه‌ای جست.   

این واقعیت دارد که خامنه‌ای خلاف چند «انتخابات» گذشته، در مهندسی این یکی، از سفتی کمربند کاست و اجازه رقابت انتخاباتی به فردی از طیف «اعتدال» و «اصلاح» داد که چه در منش و روش، تفاوت جدی با کسی چون قالیباف دارد و متضاد جلیلی‌ است. سوال حتی نحوه‌ی مهندسی نیست که فقط خواجه حافظ ندانست چرا از سرشناس‌های شناسا به زاویه داشتن با سیاست‌های «رهبر»، فقط او که چندان شناخته نبود؟ نیز چرا چنین چینش زمینه‌ساز برای رقابت خودی‌ها در تقویت موقعیت حریف؟ سوال اصلی نه این‌ها، که چرایی تصمیم ولایت است و راز نهفته در پشت این.

تغییر رفتار ناظر بر تغییر سیاست؟! 
نظری بر آن‌است که خامنه‌ای در هراس از انباشت معضلات، چاره را در تغییر رفتار دیده و نیز آن تغییر رفتار که تعویض سیاست است. و استدلال هم این‌که: سیلی خوردن خامنه‌ای در دو «انتخابات» حداقلی اسفند ماه گذشته که نشان از انزوای حداکثری نظام داشت و نیز تشدید بحران‌های داخلی و خارجی باعث شد تا او با دریافت وخامت وضع، به تاکتیک تعدیل حکمرانی رو‌آورد و اصلاً در پی لحظه‌ی مساعد بود تا از مشی «خالص سازی» منجر به افتضاحات مکرر فاصله بگیرد که سقوط بالگرد رخ داد و او هم در هوا قاپید. همانی که طبق تئوری توطئه، تعمدی هم بود!

بنا به این ارزیابی، خامنه‌ای عقب نشسته است و با تغییر مشی پیشین، به سیاست توافق از بالا رسیده است! منتهی این‌بار نه با دمیدن بر شیپور «نرمش قهرمانانه»، بلکه با ظاهر اقتدار و تایید روش‌های تاکنونی و تاکید بر این‌که چیزی عوض نشده و سیاست‌ها همانی است که «شهید رئیسی» اجرا می‌کرد. در این تفسیر البته هم کسانی هستند که پزشکیان را از اول نظر کرده‌ی اصلح «رهبر» می‌دانند و هم آنانی که می‌گویند خامنه‌ای فقط میدان داد و بقیه را به کارکرد مشارکتی جامعه سپرد. در این اختلاف برداشت، مهم اشتراک نظرشان است سر داعیه‌ی «عقب نشینی» ولی فقیه «خالص ساز».

این تبیین از صحنه، البته هر رای دهنده به پزشکیان را در برنمی‌گیرد. چرا که انگیزه‌ی رای به پزشکیان بسیار متنوع بود. طیفی مرکب از آنانی که به‌خاطر رای نیاوردن قالیباف و جلیلی، طرف پزشکیان را گرفتند تا رای دادن‌ها از موضع اتنیکی. نیز طیفی از کسانی که تراشیدن رئیس جمهوری از نظر خودشان گویا متعارض در برابر «رهبر» را به از هیچ ‌دانستند، تا آنانی که پزشکیان را فرصتی برای اصلاحات می‌خواهند. تبیین ناظر بر «تغییر رفتار» خامنه‌ای با درونمایه‌ی تغییر سیاست، تعلق به اصلاح طلبان متوهم اعم از دینی‌‌ها و سکولارهای آن دارد‌! 

تصوری بس باطل!
تصور تغییر سیاست خامنه‌ای، خیالی است به‌کلی مردود. هیچ تغییری در راهبرد حاکم بر جمهوری چه در جهتگیری‌های سیاست خارجی و چه در بافتار قدرت و ثروت رخ نداده است. نه اتخاذ مشی «نگاه به شرق» در سیاست خارجی و تولید عمق استراتژیک «هلال شیعی» حاصل به‌یکباره خواب نماشدن «آقا» بوده و نه اقتصاد دوخزانه‌ای و مطلق العنانی ولایت و تولید طبقه‌ی رانتی سپاهی و غیر سپاهی جاگرفته در قدرت سیاسی جنبه‌ی تصادفی داشته است تا خامنه‌ای بخواهد و بتواند به تعویض آنها برآید. این تبیین، نه تحلیل واقع بینانه‌ی صحنه، بلکه آرزو و تعبیر خواب خوش است.

این تبیین که گویا «آقا» متوجه خطاهای ارتکابی شده و شرایط برای به راه آوردن او مهیاست، فقط هم ناشی از عدم شناخت حداقلی مبتنی بر تحلیل اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی و یا نبود درک درست از روبنای ولایی آن نیست، بلکه متاثر از تطبیق خود با سیستم است؛ نه به راه آوردن ولی فقیه قدرت‌مدار که راه آمدن با اوست. الزام این نیز، پائین آوردن سقف جمهوری‌خواهی تا جایی که فاصله‌ا‌ی با کف ولایت نداشته باشد! این «توافق از بالا» نه چیزی از جنس ولو نامرغوب «فشار از پائین و چانه زنی در بالا» بلکه وفق دادن خود با بالاست و پزشکیان، نماد این سترونی! 

مسئولیت این تبیین در مقام عمل سیاسی، به ترمیم شکاف میان جامعه و جمهوری اسلامی به بهای اتلاف و انحراف  پتانسیل مبارزاتی جامعه و اجازه‌ی تجدید قوا به نظام است. این تبیین، تعویض ریل مبارزه با نظام در سمت توافق از بالا با نظام و در واقع تمکین به بالا را پی می‌گیرد. مصادره‌ی جنبش‌های منجر به هراس نظام و هزینه کردن دستاوردهای «زن، زندگی ، آزادی‌»ها به سود سهم‌خواهی محقر خود. راهبرد مبارزه – عقب نشاندن – امتیاز گرفتن که قانونمند هر مبارزه‌ی مسالمت آمیزی است، اعتبار خود را دارد، مشکل اما فروش گنجشک رنگ کرده جای قناری به خلایق است! 

خرید زمان!
نظر دیگر اما از منظر دینامیسم جامعه به «تغییر رفتار» خامنه‌ای می‌نگرد، اما از آن تغییر سیاست نتیجه نمی‌گیرد. از منظر «رای من کو؟» سبز ۸۸، طغیان مردمی دی ۹۶، خیزش توده‌ی بالای صد شهر کشور در آبان ۹۸، تظاهرات و اعتصابات زحمتکشان و آسیب دیدگان، و در تارک همه‌ی اینها جنبش انقلابی «زن، زندگی،آزادی» ۱۴۰۱ می‌بیند که حکومت را مواجه با چالشگری جامعه، دچار ریزش نیرو در خود و نیز گرفتار پیامدهای ماجراجویی‌ها در منطقه  کرده و راس نظام را به تغییر رفتار موضعی ‌کشانده است اما فقط برای خرید زمان به‌منظور تداوم سیاست تا‌کنونی.

در این تبیین، نظرات در رابطه با چگونگی درآمدن نام پزشکیان از صندوق متفاوت‌اند. یک نگاه این‌که، هدف خامنه‌ای از همان اول پزشکیان بود. نظر دیگر این‌که خامنه‌ای افزایش مشارکت می‌خواست با انتخاب قالیباف، اما وقتی مواجه با آرایش دور دوم شد، پزشکیان نرم رفتار را بر جلیلی کله خشک ترجیح داد. یک تفسیر هم این‌که مهار اوضاع در وسط راه از دست نقشه‌کش خارج شد ولی وی با ماندن بر هدف نیل به مشارکت، پای ریسکی رفت که آن را قابل مهار می‌داند! پس مهم، نه تفاوت‌ها در این مورد، بلکه اشتراکات است بر سر این که تغییر سیاست نظام در کار نیست!

مخالفت اگر با نفس تغییر سیاست‌های هستی‌سوز جمهوری اسلامی باشد، جایگزینی شری دیگر به‌جای شر کنونی می‌شود. مسئله اما این‌است که توهم چنین تغییری در این حکومت چون با واقعیت نمی‌خواند، سم را می‌ماند. مسئله، فقط اخذ فرجه است توسط خامنه‌ای. سیاست‌های به این‌جا رسیده‌ی نظام نتیجه‌ی الزامات وجودی آن و لازمه‌ی بقای آن‌است و مصداق از کوزه همان برون تراود که در اوست. بی تغییر نظام، سیاست‌‌ کلان عوض نمی‌شود. این تجربه‌ی سترگ را از مردم ایران نتوان گرفت. لذا بر جنبش‌ها باید ایستاد و سوار کردن سیاست اپوزیسیونی سکولار دمکراسی بر مبارزات مدنی.

بهزاد کریمی ۲۳ تیرماه ۱۴۰۳ برابر با ۱۳ ژوئیه‌ ۲۰۲۴  
 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید