مقدمه :
رسانههای اسرائیلی برآناند که: تل آویو برای یک «حملۀ جامع و مرگبار ایران» آماده میشود این رسانهها به ادعای "القدس العربی" گفتند که مقامات در حال آماده شدن برای سناریوی حملۀ مشترک حزب الله لبنان، ایران و نیروهای نیابتی آن علیه اسرائیل، از جمله پایتخت، تل آویو، هستند، و با توجه به این که این حملات می تواند «جامع و مرگبار» باشد، آنها همۀ گزینه ها را در نظر می گیرند.
گفتگوهای فشرده در مورد چگونگی واکنش اسرائیل به حملات احتمالی علیه خود ادامه دارد.
اسرائیلی ها همچنین در مورد گزینه ای صحبت می کنند که اسرائیل اقدام غافلگیرکننده انجام دهد؛ یک «حملۀ پیشگیرانه» مانند آنچه در سال ۶۷ بر سر اعراب آورد. این گزینه بهویژه زمانی ممکن است بهکار گرفته شود که مطمئن شوند جمهوری اسلامی واقعاً قصد دارد خطوط قرمز تعیین شده (چه مستقیم و چه غیرمستقیم) را، آنطور که در رجزخوانی هایش می گوید، زیر پا بگذارد. بههمین دلیل نتانیاهو از وزارتخانه های کشور خواسته است «برای همۀ سناریوهایی که ممکن است به جنگ در پنج جبهه تبدیل شود، طوری که هزاران نقطه در قلمرو دشمن مورد حمله قرار گیرد، آماده شوند».
نشریه القدس العربی گفت مقامات امنیتی اسرائیل انتظار دارند که ایران و حزب الله برای یک حملۀ بزرگ علیه اسرائیل آماده شوند «که اینبار به اهداف نظامی محدود نخواهد شد».
اما در رابطه با فضای جنگی هر لحظه تشدیدشونده میان اسرائیل و محور موسوم به مقاومت به زعامت جمهوری سردرگم اسلامی ایران، هاآرتص مطلبی از «زوی باریل» را در ستون تحلیلی روزنامه درج کرده است با عنوان:
(معضل ایران: چگونه به ترورهای اسرائیل بدون خودکشی پاسخ دهیم)
نویسنده به گفته ای از توماس فریدمن استناد می کند که گفتهاست «اسرائیل، ایران و حزب الله در فضای جنگی تحقیرآمیزی گرفتارند».
او می نویسد: معماری پیچیدۀ انتقام و بازدارندگی را می توان به راحتی به اشتباه محاسبه کرد و یا، حتی ناخواسته، آنرا به جنگی تمام عیار تبدیل کرد. بنا به نوشتۀ زوی باریل ایران میداند که مجبور است به حملات اخیر اسرائیل بهویژه به ترور هنیه پاسخ دهد، اما حکومت ایران هم هنوز نمی داند چگونه واکنش نشان میدهد و هم از تخمین ابعاد و نتایج اتفاقاتی که بعد از این واکنش اجباری پیش میآید، عاجز است و این را هم میداند که این مسئله فقط به خودش بستگی ندارد. ح.ش
معضل ایران: چگونه به ترورهای اسرائیل بدون خودکشی پاسخ دهیم
زوی باریل
توماس فریدمن در نوامبر ۲۰۰۳ نوشت: «اگر من یک چیز را در مورد امور جهانی آموخته باشم، ایناست که تنها مقوله ای که در روابط بین الملل کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست، تحقیر است». او در مقالهای با عنوان «عامل تحقیر» در سخنرانی ماه قبل خود جمله ای از نخست وزیر سابق مالزی، ماهاتیر محمد، نقل میکند که در واکنش به جنگ در عراق گفته بود: «تنها واکنش ما این است که بیشتر و بیشتر عصبانی شویم. و افراد عصبانی نمیتوانند درست فکر کنند».
اسرائیل، ایران و حزبالله اکنون در فضای جنگی تحقیرآمیزی گرفتار شدهاند و به نظر میرسد که این تحقیر ممکن است باعث شود که آنها «درست فکر نکنند». سازمانهای جاسوسی میتوانند اتاق خواب و وسیله نقلیۀ هدف ترور را پیدا کنند، اطلاعات با کیفیتی در مورد حرکات هدف به دست آورند و مأمورانی را هم برای انجام ترور به خدمت بگیرند و یا یک موشک هدایت شونده، دقیق و نقطه زن را شلیک کنند که بتواند به اتاق خواب هدف برسد.
اما هنوز نه سرویس اطلاعاتی اسرائیل و نه آمریکا نمی توانند تعیین کنند که ایران و حزب الله چگونه و چه زمانی به دو ترور که «اقتدار اسرائیل را به آن بازگرداند» و به آن اجازه داد «سربلند بایستد» پاسخ خواهند داد.
علاوه بر این، اگر قرار بود این ترورها در قالب بازگرداندن اعتبار اسرائیل عمل کند، نگرانی چشمگیر دربارۀ پاسخ احتمالی ایران ثابت می کند که به قدرت بازدارندگی نه تنها افزوده نشده که ممکن است حتی کاهش هم یافته باشد. کشته شدن اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در خاک ایران را نمیتوان از تهدید استراتژیک ناشی از آن جدا کرد؛ تهدیدی که اعصاب اسرائیل را در انتظار تصمیم تهران چنان بههم ریخته که مدام ناخنهایش را بهدندان می جود.
در گذشته بیش از چند فرصت برای ترور هنیه پیش آمده بود. بر اساس گزارشی در روزنامۀ انگلیسی تلگراف، این حمله در ابتدا برای ماه می برنامهریزی شده بود، زمانی که هنیه برای شرکت در مراسم تشییع جنازۀ ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، که در سانحۀ هلیکوپتر جان باخت، به ایران رفته بود، اما بهدلیل ترس از تلفات زیاد غیرنظامیان، این نقشه انجام نشد.
اگر این گزارش درست باشد، و برنامه این بود که ترور در یک رویداد ملی انجام شود، هم این طرح و هم ترور واقعی ـ علیرغم این که اسرائیل مسئولیت آن را هنوز بر عهده نگرفتهاست ـ نشان میدهد که هدف نه تنها از بین بردن یک دشمن غدار، بلکه و شاید به طور عمده، پرداخت یک بدهی افتخاری دیگر بود به ایران به خاطر تحقیر شدیدی که اسرائیل در حملۀ ترکیبی موشکی و پهپادی ایران در ماه آوریل گذشته متحمل شد. هرچند که خسارت ملموس ناشی از آن حمله، بسیار حداقلی بود.
برخلاف «معادلۀ تلافی جویی» که بین اسرائیل و حزب الله ایجاد شده و همواره عمق، دامنه و مرزهای رویارویی خشونت آمیز را تا حدودی کنترل شده دیکته می کند، «معادلۀ تحقیر» را نمیتوان پیش بینی کرد. دقیقاً به همان دلیل که به قول نخست وزیر سابق مالزی «آدمهای تحقیرشده، عصبانی و خشمگین، نمی توانند درست فکر کنند». هر تلاشی برای تعیین معیارهای معادلۀ نظامی مورد انتظار بین ایران و اسرائیل، با اتکاء به خرد و پیروی از عقل برای تعیین تأثیر «عامل تحقیر»، نه تنها در رابطه با ایران، سخت است بلکه فرایندی که پاسخ مورد انتظار اسرائیل به حملۀ ایران را دیکته می کند، هم با مشکل مواجه خواهد شد.
ضربه به هنیه نوعی واکنش زنجیره ای را باعث شد که احتمالاً بسختی تحت کنترل و مدیریت قرار می گیرد. به نظر می رسد شرایط دیگر به توافق با یحیی سنوار برای آزادی گروگانها وابسته نیست، بلکه گویا، بر اساس حرفهای منتشر شده در تلویزیون عمومی کانالهای ۱۱ و ۱۲ اسرائیل از دیدار بنیامین نتانیاهو و رؤسای سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی، تقریباً متوقف شده است.
اکنون غزه و گروگانهای آن به یک مسئلۀ ثانوی، اگر نه حاشیه ای، و در زمرۀ آسیبهای جانبی یک جنگ «بزرگ» تبدیل شدهاند که هرلحظه دارد به نقطۀ جوش نزدیکتر میشود. جالب است بدانید که همان فرماندهان امنیتی که قبل از این ترورها از نتانیاهو میخواستند صریحاً بگوید آیا دیگر علاقهای به حل مسئلۀ گروگانها ندارد، چنین موضع قاطعی را به نفع ترور هنیه ابراز کردهاند، آیا این فضای شادی عمومی چشمان آنها را هم کور کرده است و گروگانها از دید آنها نیز محو شدهاند؟
لفاظیها و رجزخوانیهای تهران در پاسخ به کشته شدن هنیه به تغییری اساسی در استراتژی این کشور اشاره دارد که منجر شدهاست به ایجاد یک «حلقۀ آتش» که قرار است از ایران در برابر حملۀ مستقیم اسرائیل محافظت کند و در عین حال مراکز آتش باری منطقهای و محلی متعددی را بهوجود آورد. ایران در ماه آوریل با حملۀ مستقیم به اسرائیل، حلقۀ آتش خود را دور زد و عملاً برای نخستین بار خود را به یک هدف اصلی تبدیل کرد، اما به یاد داشته باشیم که ایران ازطریق پیامها و نیز درعمل تصریح کرد که پاسخ او هرچند سنگین است اما هدف از آن ایجاد یک جنگ تمام عیار نیست.
سناریوهای احتمالی که سیستمهای دفاعی و تهاجمی اسرائیل و آمریکا را هدایت میکند بر این مبنا است که ایران این بار احتمالاً همراه با نیروهای نیابتی خود بهطور همزمان به اهدافی در اسرائیل حمله خواهد کرد. شدت این لفاظیها به عنوان تمایل و آمادگی ایران برای گسترش دایرۀ نبرد تفسیر میشود. با این حال، در جریان پرتاب پهپاد و موشک به سوی اسرائیل حتی علیرغم عمق و شدت تحقیرها، ایران موظف است به طور منطقی هزینهای را که چنین حمله ای میتواند برایش به بار آورد، بهدقت محاسبه و بررسی کند؛ یعنی انجام اقداماتی بهدور از دست زدن به خودکشی، از دست دادن دارائیهای استراتژیک، و قربانی کردن کامل نیروهای نیابتی مؤثر خود و حفظ قدرت حلقۀ آتش برای استفاده از آن در موارد بعدی. این موضوع مخصوصاً به این دلیل مهم است که هر یک از این نیروهای نیابتی، قبل از اقدام تلافیجویانه علیه اسرائیل، برای خودشان، از نقشی مرکزی در کشوری که در آن فعالیت می کنند، برخوردارند، که نباید بهسادگی از دست برود.
به عنوان مثال، شبه نظامیان شیعه در عراق فقط گروههای نظامی مسلحی نیستند که به اهداف آمریکایی و اسرائیلی حمله میکنند. این شبه نظامیان، که یکپارچه هم نیستند، اغلب در چارچوب وزارت دفاع عراق نیز فعالیت میکنند و از بودجۀ دفاعی دولت عراق تامین میشوند. یعنی این شبه نظامیان که به عنوان یک نیروی امنیتی در کنار ارتش منظم عمل میکنند، در حال حاضر به رهبران سیاسی شیعه در عراق نیز خدمت میکنند و به آنها قدرت بیشتری در هرم حکومتی میدهند که به نوبۀ خود به نفع تهران است.
به همین دلیل است که در ماه فوریه، پس از حملۀ این شبه نظامیان به پایگاه آمریکایی در اردن که واکنش گستردۀ آمریکا را علیه پایگاه های آنها برانگیخت، علی خامنه ای، اسماعیل قاآنی، فرماندۀ نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را به بغداد فرستاد تا به رهبران آنها دستور دهد حمله به اهداف آمریکایی را متوقف کنند. این امر ناشی از نیاز او به حفظ شبه نظامیان در هرم قدرت بود.
به همین ترتیب، ایران تاکنون با حزب الله در عملیات آن هماهنگ شدهاست. تاکنون اهمیت این سازمان در حفاظت از منافع ایران در لبنان و سوریه بر هر ملاحظۀ دیگری غلبه کردهاست.
حوثی ها ممکن است از این قاعده مستثنی باشند، زیرا آنها سازمانی در داخل دولت نیستند بلکه خود یک دولت هستند، حداقل در آن بخش از یمن که در سال ۲۰۱۴ فتح کردند. در ابتدا، ایران آنها را به عنوان یکی از نیروهای نیابتی خود نمیدید و حتی به آنها توصیه کرد که یمن را تصرف نکنند. اما تحولات میدانی، حوثی ها را که شیعه ارتدوکس نیستند، به یک نیابتی ایران تبدیل کرد. هرچند که به طور کامل از دستورات ایران اطاعت نمیکنند. بنابراین ایران باید به دقت بررسی کند که پاسخهای مورد انتظار اسرائیل و آمریکا به هر حملهای به اسرائیل چه تاثیری بر هر یک از این نیروها در هر یک از آن کشورها و به ویژه در لبنان و عراق خواهد داشت.
اما حتی پیش از آن که ایران به فکر دفاع از نیروهای نیابتی خود و جلوگیری از وضعیتی باشد که در نتیجۀ آن حملۀ فرضی به اسرائیل، واکنشی را برانگیزد که موقعیت این نیروها را تضعیف کند یا از بین ببرد و چنگال ایران بر آن کشورها بریده شود، حتما به خوبی از همۀ اهداف حساس و مهمی که در کشورش وجود دارد آگاه است. مثلا حمله به اهداف نرمتر و سهل الوصولتر، مانند بنادر، پایگاه های سپاه پاسداران پراکنده در سراسر خلیج فارس، میادین نفت و گاز و تاسیسات تولیدی، و صنایع غیرنظامی که عمدتاً تحت کنترل سپاه پاسداران است، همگی می تواند هزینههای اقتصادی و سیاسی سنگینی را برای ایران به همراه داشته باشد.
علاوه بر همۀ آنچه گفته شد، باید این را هم در نظر داشت که دست زدن به چنین جنگی چه بسا استراتژی منطقهای ایران را بهکلی مختل کند. منظور آن استراتژی منطقه ای و مهمی است که بر مبنای آن در سالهای اخیر ایران خواستار بهبود روابط خود با کشورهای عربی همسایه بودهاست. هنگامی که ایران پاسخ خود را به ترور محمدرضا زاهدی در ماه آوریل آماده می کرد بر آن شد که همۀ کشورهای مربوطه، از جمله همسایگان عرب و ایالات متحده، را از قبل نسبت به نقشۀ خود مطلع کند. و دیدیم که بلافاصله پس از شروع حمله، اعلام کرد که این یک «پاسخ خویشتن دارانه» است، به این معنی که از نظر او نیازی به تلافی اسرائیل نیست.
این بار، ایران علناً از پاسخ بسیار شدیدتر صحبت میکند، شاید «مجازاتی که اسرائیل فراموش نخواهد کرد». بنابراین جنگی از این نوع که ایران در طول ۱۰ ماه گذشته از ورود مستقیم به آن خودداری کردهاست، میتواند احساس تهدید شدن کشورهای خلیج فارس از سوی ایران را تشدید کند. حتی با وجود آن که مسعود پزشکیان، رئیس جمهور جدید ایران، یکی از اهداف اصلی خود را تحکیم روابط این کشور با همسایگانش ذکر کرده است.
خامنه ای در سال ۲۰۱۳ از اصطلاح «نرمش قهرمانانه» برای توجیه حمایت خود از مذاکرات بر سر توافق هسته ای استفاده کرد و گفت: «من مخالف گامهای دیپلماتیک صحیح نیستم. من به چیزی که سالها پیش "نرمش قهرمانانه" نامیده میشد، اعتقاد دارم. تحت شرایط خاص، این روش مثبت و ضروری است.» با این وجود، همو همزمان افزود: «یک کشتی گیر گاهی اوقات به دلایل فنی، انعطاف نشان میدهد. اما هرگز نباید فراموش کند که رقیب و دشمنش کیست».
او یکسال پیش ، در سال ۱۴۰۲ در دیدار با مقامات ارشد وزارت امور خارجۀ ایران توضیح داد که منظور او از نرمش و انعطاف پذیری چیست: «انعطافپذیری به معنای ایدۀ حفاظت از منافع حاکمیت است. اما این بدان معنا نیست که شما باید اصول خود را فراموش کنید ... حفاظت از منافع به معنای یافتن راهی برای غلبه بر موانع جدی است دقیقاً برای آن که به هدف نزدیک شوید و راه خود را ادامه دهید تا به هدف برسید».
از نظر سیاست واقعی (رئال پلیتیک) ملاحظاتی هست که ایران باید در نظر بگیرد، این کشور علی القاعده باید «پاسخی خویشتن دارانه» به عنوان بخشی از همان «انعطاف پذیری قهرمانانه» اتخاذ کند. اما اکنون، یک عامل مهم ولی پنهان به این ترکیب اضافه شده است، چیزی که فریدمن آن را «عامل و نیروئی می داند که در روابط بین الملل کمتر به اهمیت آن توجه میشود و آن حس تحقیر شدگی است». همانطور که اسرائیل به خوبی آنرا درک کرد. در مواجهه با تحقیرو سرشکستگی، ملاحظات منطقی و خردمندانه گرایش به ذوب شدن پیدا میکند. ( و ایران امروزه دچار آن سر شکستگی است- م.)
هاارتص، ۵ اوت ۲۰۲۴
معضل ایران: چگونه به ترورها اسرائیل بدون خودکشی پاسخ دهیم - اخبار اسرائیل - Haaretz.com
دیدگاهها
پاسخ بە ترورها...
این مقاله چگونه چشمهایش…
افزودن دیدگاه جدید