رفتن به محتوای اصلی

مقدمه‌ای بر کتاب «۲۰۰ سال کارل مارکس»: درباره به‌روز بودن مارکس

مقدمه‌ای بر کتاب «۲۰۰ سال کارل مارکس»: درباره به‌روز بودن مارکس
حزب سوسیال دمکرات آلمان

مقدمه‌ای بر کتاب «۲۰۰ سال کارل مارکس»: درباره به‌روز بودن مارکس

متن زیر، ترجمه مقدمه کتابچه‌ای است که حزب سوسیال دمکرات آلمان در ماه می ۲۰۱۸ به مناسبت ۲۰۰مین سالگرد تولد کارل مارکس، متفکر بزرگ آلمانی، منتشر کرد. لینک به کل کتابچه را میتوان در تیتر این نوشته یافت. 

بی‌تردید، کارل مارکس مانند فروید، داروین یا انیشتین یکی از بزرگ‌ترین مفسران جهان است که به نوعی جزئی از DNA فرهنگی-فکری ما محسوب می‌شود. اسوالد فون نل-برونینگ (۱)، پیشکسوت آموزه‌های اجتماعی کاتولیک، عادت داشت بگوید: «همه ما بر شانه‌های کارل مارکس ایستاده‌ایم.» مارکس به‌ویژه بر سوسیال‌‌ دموکراسی تاثیر عمیقی گذاشته است؛ جریانی که حداقل از سال ۱۸۹۱ با برنامه ارفورت تا برنامه گودسبرگ در سال ۱۹۵۹ خود را به‌عنوان یک حزب کاملاً مارکسیستی می‌شناخت. کارل مارکس بیش از ۱۵۰ سال است که برای حزب سوسیال‌دموکرات آلمان (SPD) اهمیت زیادی داشته، هرچند این موضوع گاهی به حاشیه رانده شد، مثلاً در دوران تقابل با مارکسیسم - لنینیسمِ سیستم شوروی یا در دوره معجزه اقتصادی (آلمان) پس از جنگ .

مارکس تنها نیا و بنیان‌گذار حزب سوسیال‌دموکرات آلمان (SPD) نیست، اما بدون شک یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. به گفته ویلی برانت در سال ۱۹۷۸:

«هرکسی را که از بنیان‌گذاران SPD بدانیم – فرانتس لاسال، ببل، لیبکنشت، مارکس و انگلس – همگی آگاه بودند که مبارزه‌ی ستمدیدگان و طبقات فرودست برای رهایی اجتماعی تنها در پیوند با مبارزه برای دموکراسی می‌تواند به موفقیت برسد. این مبارزه‌ای است علیه سرکوب انسان و آزادی‌های او، تلاشی برای تحقق عدالت و همبستگی در روابط انسانی، که در تمام برنامه‌های ما حضور دارد. همواره این باور در سوسیالیسم دموکراتیک و آزادی‌خواه زنده است که می‌توان نظمی اجتماعی ایجاد کرد که به هر فرد فرصت برابر میدهد تا زندگی خود را با آزادی و کرامت بسازد. نه، در ارزش‌ها و اهداف سوسیال‌ دموکراسی هیچ‌گونه گسستی وجود ندارد.»

و در همین راستا، در برنامه‌ی اصولی کنونی حزب سوسیال‌دموکرات آلمان (SPD) که در سال ۲۰۰۷ در هامبورگ تصویب شد، آمده است:

«در این حزب، زنان و مردانی با پیشینه‌های گوناگون و باورهای دینی و ایدئولوژیک متفاوت با یکدیگر همکاری می‌کنند. از زمان برنامه گودسبرگ در سال ۱۹۵۹، این حزب خود را به‌عنوان یک حزب مردمی چپ‌گرا می‌فهمد که ریشه‌هایش در یهودیت و مسیحیت، در اومانیسم و روشنگری، در تحلیل اجتماعی مارکسیستی و در تجربیات جنبش کارگری قرار دارد.»

حزب سوسیال‌دموکرات آلمان (SPD) دیگر یک حزب با جهان‌بینی مارکسیستی نیست، اما در تکثر مبانی فکری آن، تحلیل‌ها و جهت‌گیری‌هایی که به مارکس بازمی‌گردند همچنان جایگاه ثابتی دارند.

سال مارتین لوتر در ۲۰۱۷/۱۸ به نوعی، به سال یادبود کارل مارکس نیز تبدیل شد: ۱۵۰ سال از انتشار سرمایه، ۱۰۰ سال از انقلاب روسیه ۱۹۱۷ و انقلاب آلمان ۱۹۱۸/۱۹، و مهم‌تر از همه، ۲۰۰مین سالروز تولد این متفکر برجسته در ۵ مه ۲۰۱۸. پنجاهمین سالگرد جنبش ۱۹۶۸ نیز در کنار این رویدادها قرار دارد که به شکلی به این روند مرتبط است.

مارکس که به نظر می‌رسید همراه با فروپاشی امپراتوری کمونیسم شوروی در سال‌های ۱۹۸۹/۹۰، کاملاً به حاشیه رانده شده است، اکنون بازگشتی غیرمنتظره را تجربه می‌کند. به‌ ندرت می‌توان ناشری را یافت که در برنامه‌ی خود کتابی درباره‌ی این اندیشمند نداشته باشد. سالها پیش، «سرمایه در قرن بیست‌ و یکم» اثر توماس پیکتی (۲)، که به‌طور تجربی نشان می‌دهد چگونه، هنگام پیشی گرفتن سود سرمایه از نرخ رشد اقتصادی، نابرابری افزایش می‌یابد، به یک کتاب پرفروش تبدیل شد. اکنون، یورگن نِفه (۳) در یک زندگینامه‌ جامع درباره‌ی مارکس به این نتیجه می‌رسد که او بیش از هر زمان دیگری به روز است «و با توجه به تزلزل نظام‌های سیاسی، تأثیر او هنوز به پایان نرسیده است.»

در همین راستا، کریستینا مورینا (۴) بررسی می‌کند که چگونه اندیشه‌های مارکس پس از مرگش جذب و در سراسر اروپا گسترش یافتند. مجموعه‌ مقالات متعددی درباره‌ میراث او منتشر شده است، حتی کتاب «مقدمه‌ای بنیادی بر مارکس» اثر آیرینگ فتشر (۵) و جلد نخست سرمایه نیز دوباره منتشر شده‌اند.

علاوه بر این، مارکس در سال‌های اخیر حضوری پررنگ در تئاتر، سینما و تلویزیون داشته است؛ از اجرای سرمایه توسط گروه «ریمینی پروتکل» (۶) در تئاتر دوسلدورف گرفته تا فیلم سینمایی مارکس جوان اثر رائول پک (۷)، که پیش‌زمینه‌ مانیفست کمونیست را به تصویر می‌کشد، و همچنین فیلم پیامبر آلمانی که با بازی ماریو آدورف (۸) از شبکه (تلویزیون دو آلمان) ZDF پخش شد.

اکنون شهر تریر با «نیشل» (۹)، یعنی مجسمه‌ سر مارکس در شهر کمنیتس که همراه با پایه آن ۱۳ متر ارتفاع دارد، رقابت می‌کند. کنسولگری چین، مجسمه‌ی برنزی کارل مارکس، اثری از هنرمند چینی وو وی‌شان (۱۰)، را که همراه با پایه‌ی آن بیش از ۵ متر ارتفاع دارد، به این شهر در کنار رود موزل اهدا کرد. در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ، در بحبوحه‌ی بحث‌ها درباره‌ اینکه آیا این مجسمه واقعاً باید نصب شود و در کجا، آمده بود که سفارت چین تأکید کرده است: این مجسمه «یک هدیه‌ی دوستانه است و لطفاً نباید بیش از حد تفسیر سیاسی یا ایدئولوژیک شود.»

احتمالاً دقیقاً در همین راستا، اکنون یکی از قطارهای سریع‌السیر ICE نسل چهارم آلمان نیز نام کارل مارکس را بر خود دارد، نامی که در رقابت با پیشنهادهای هلموت کهل و هلموت اشمیت پیروز شد.

اما مارکس همچنان به‌عنوان یک شبح هراس‌انگیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. هنگامی که راست‌گرایان جدید، از عامل کشتار دسته جمعی نروژی بریویک گرفته تا آلیس وایدل رهبر حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD)، با بکارگیری  واژه‌هایی چون چندفرهنگ‌گرایی، درستکاری سیاسی و انسان‌ دوستی (۱۱) تلاش دارند تا دشمن‌سازی خود را به تصویر کشند و گاهی اوقات این دشمن فرضی را "مارکسیسم فرهنگی" می‌نامند.  ولفگانگ اشتایگر، دبیرکل شورای اقتصادی حزب دموکرات مسیحی (CDU)، به نام قربانیان جمهوری دموکراتیک آلمان (DDR) خواستار تغییر نام گسترده خیابان‌ها و میادین در شرق آلمان شد، زیرا در سال ۲۰۱۶، نام کارل مارکس با فاصله زیادی هنوز هم ۵۵۰ بار محبوب‌ترین نام در آنجا بود (۱۲).

امروزه، مارکسیسم به‌عنوان یک ایدئولوژی دولتی که حاکمیت حزب کمونیست را توجیه کند، فقط در معدودی از کشورها باقی مانده است. این همیشه نادرست بود که همه چیز را به تقابل بلوک شرق و غرب تقلیل دهیم، اما امروزه دیگر نمی‌توان مشکلات اصلی جهان، از جمله جنگ‌ها، نابرابری‌ها و بحران‌های زیست‌محیطی، را صرفاً به ایده‌های اشتباه یا آموزه‌های دوگماتیکی که به مارکس منسوب می‌کردند، ربط داد. اکنون ما می‌توانیم دوباره به خودِ مارکس به‌عنوان یک متفکر پیچیده، پرتناقض، روزنامه‌نگار، دانشمند و سیاستمدار نگاه بازتری داشته باشیم.

به همین دلیل، شهرداری تریر اعلام کرده است: «ما نمی‌خواهیم او را ستایش کنیم، بلکه می‌خواهیم به‌طور انتقادی با او مواجه شویم.» این هدف از طریق نمایشگاه‌ها یا خانه‌ی تولد مارکس، که به‌تازگی توسط بنیاد فریدریش ابرت (۱۳) بازگشایی شده است، محقق می‌شود. افزون بر این، این فرزند برجسته‌ی شهر با برگزاری میزگردهای بحث، مراسم رسمی، جشن‌های مردمی و حتی با یک شراب بنام مارکس گرامی داشته می‌شود. این هم البته پیشینه‌ای تاریخی دارد، چرا که خانواده‌ی مارکس واقعاً تاکستان داشتند و یکی از نخستین نوشته‌های مارکس جوان به مشکلات شراب‌سازان منطقه‌ موزل اختصاص داشت.

شاید این روحیه‌ی بردباری و جهان‌وطنی، در زمانی که دیگران بر طرد و جنگ فرهنگی پافشاری می‌کنند، بتواند به عنوان یک الگو عمل کند: شهری که مقر اسقف‌ کاتولیک است، فرزند یک وکیل یهودی‌تبار را که به پروتستانیسم گرویده بود و در عین حال نقد دین نقشی اساسی در نگرش ماتریالیستی‌اش داشت، مورد تجلیل قرار می‌دهد.

تاریخ تأثیرگذاری مکتبی که پس از مرگ مارکس توسط روشنفکران سوسیال‌ دموکرات بنیان نهاده شد، و در آن، به رهبری فردریش انگلس، بحث‌های بسیاری بر سر مسیر درست سوسیالیسم شکل گرفت، بسیار متنوع است. البته، یکی از خطوط تفسیر، هر چند تحریف‌شده و تغییر‌یافته، به مارکسیسم - لنینیسم منتهی شد. اما در اواخر قرن نوزدهم و نیمه‌ی نخست قرن بیستم، مارکسیسم، با آرمان ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر آزادی برابر برای همه‌ی انسان‌ها، در واقع روایت دموکراتیکی بود که در برابر سموم ملی‌گرایی، اقتدارگرایی، امپریالیسم، نژاد پرستی و یهود ستیزانه مقاومت می‌کرد.

مارکس در هر نقطه‌ای از جهان که سخن از عدالت و مقاومت اجتماعی به میان می‌آید، همچنان حضور دارد: از شب مارکس در جشنواره‌ی فلسفی Phil.Cologne در شهر کلن گرفته، که در آن این پرسش مطرح شد که «آیا او حق نداشت»، تا «بلوک دختران و پسران مارکس» در تظاهرات مجمع اجتماعی جهانی در سالوادور د باهیا (۱۴).

و حتی هم‌نام او، کاردینال رینهارد مارکس (۱۵) نیز معتقد است که آموزه‌های اجتماعی کاتولیک اهداف مشابه‌ای با مارکس دارند و تأکید می‌کند که تحلیل‌های اقتصادی این فیلسوف اهل شهر تریر «در دوران بازگشت یک سرمایه‌داری ابتدایی و جهانی‌شده‌ که توسط دیجیتالی‌شدن تقویت شده است، شگفت‌انگیزانه به‌روز مانده‌اند.»

به نظر می‌رسد که لطیفه‌ی مشهور ارنست لوالتر (۱۶)، نویسنده و روزنامه‌نگار، که در سال ۱۹۳۰ بیان شده، همچنان صادق باشد:

«تا زمانی که انسان‌هایی وجود دارند که کنش خود را بر اساس باورهای مارکسیستی شکل می‌دهند، مارکس همچنان نقض‌ناپذیر باقی می‌ماند؛ زیرا پیش‌بینی خود او دقیقاً همین بود که چنین انسان‌هایی وجود خواهند داشت.»

مارکسیسم، به‌عنوان یک ایدئولوژی نجات‌بخش جهانی، آموزه انقلاب پرولتری، و سوسیالیسم دولتی، دیگر به گذشته تعلق دارد. اما مارکس که پیش از موعد مرده پنداشته شده بود، دوباره بازگشته است. مورخ برجسته یورگن کوکا (۱۷) به تازگی گفته است:

«کارل مارکس از یک سو به زمان حال ما بازمی‌گردد، اما از سوی دیگر به تاریخ خود نیز رجعت کرده است. نه تنها شاهد به‌روزرسانی‌‌های اغلب مشکل‌ساز از آثار او هستیم، بلکه روندی از بررسی تاریخی عمیق‌تر درباره‌ی زندگی و اندیشه‌ی او نیز در جریان است، روندی که شاید برای نخستین بار حق مطلب را واقعاً درباره‌ی او ادا کند»

امروزه نمی‌توان مارکس را مسئول حکومت‌های تک‌حزبی دانست که خود را به او منتسب (میکردند و) می‌کنند، چه رسد به سرمایه‌داری افسارگسیخته‌ای (مترجم: بخوان چین) که از نام او به‌عنوان تزئین استفاده می‌کند. نگاه‌های دوباره به مارکس، بیشتر به‌عنوان یک متفکر و منتقد، معطوف شده است. این فیلسوف، اقتصاددان و تاریخ‌نگار برجسته، به‌ویژه در دوران سرمایه‌داری جهانی‌شده و دیجیتالی، شاید بار دیگر حرفی برای گفتن داشته باشد.

با وجود همه‌ی تغییرات بنیادین و انعطاف‌پذیری زمانه، بار دیگر نابرابری‌ها و درگیری‌های جدید، بحران‌های مالی و اقتصادی، استثمار جهانی و تخریب محیط‌‌ زیست، ما را متوجه ظرفیت ویرانگر سرمایه‌داری می‌کنند. حتی امروزه، در بحث‌های مربوط به اصلاحات بنیادی دموکراتیک در جامعه، نمی‌توان از مارکس عبور کرد، به‌ویژه از این درک او که هرچه منطق سرمایه ناب‌تر و بی‌مهارتر باشد، نیروهای مخرب آن نیز ویرانگرتر خواهند بود.

در هر صورت، فردریش انگلس در پیش‌بینی خود چندان هم اشتباه نمی‌کرد: نام مارکس در طول قرن‌ها زنده خواهد ماند و همچنین آثار او.

توضیحات مترجم:

۱ - Oswald von Nell-Breuning

۲ -Thomas Piketty 

۳- Jürgen Neffe

۴- Christina Morina

۵- Iring Fetscher

۶- «ریمینی پروتکل» (Rimini Protokoll) نام یک گروه هنری آلمانی-سوئیسی است که از آن برای تولیدات تئاتری و صوتی خود استفاده می‌کند. در چارچوب این نام، نمایش‌های صحنه‌ای اجرا می‌شوند.

۷- Roal Peck

۸- Mario Adorf 

۹- نیشل (Nischel) نامی عامیانه برای یادبود کارل مارکس در شهر کمنیتس (که بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۰ شهر «کارل-مارکس» نام داشت) است. این بنا یکی از مشهورترین مجسمه‌های مارکس در جهان محسوب می‌شود. کلمه Nischel در لهجه مردم ایالت زاکسن به مفهوم سر است.

۱۰- Wu Weishan

۱۱- این اصطلاح (Gutmenschentum) درکنتکست سیاسی عمدتاً با مفهومی تحقیر آمیز یعنی «نوع دوستی افراطی» به کار میرود.

۱۲- با در نظر گرفتن گردش به راست فوقالعاده مردم آلمان شرقی سابق از سال ۲۰۱۶ تاکنون، که خود را در محبوبیت قابل توجه حزب آلترناتیو برای آلمان در آنجا نشان میدهد، ممکن است که این موضوع تغییر زیادی کرده باشد.

۱۳- بنیاد متعلق به حزب سوسیال دموکرات آلمان (Friedrich Ebert)

۱۴- Salvador da Bahia 

۱۵- کاردینال مشهور Reinhard Marx یک شخصیت برجسته کاتولیک آلمانی است که در سال ۲۰۱۴ به عنوان رئیس کمیته مشاوره اقتصادی پاپ فرانسیس منصوب شد. او همچنین به عنوان رئیس اسقف‌نشین مونیخ و فرایزینگ خدمت می‌کند. کاردینال مارکس به دلیل مواضع اجتماعی و اقتصادی خود شناخته شده است و تاکید زیادی بر عدالت اجتماعی، حقوق بشر و مسائلی همچون نابرابری اقتصادی و تغییرات اقلیمی دارد. او برخی از آموزه‌های اقتصادی مارکس را مرتبط با تحلیل‌های مدرن و وضعیت جهانی سرمایه‌داری می‌داند و به‌ویژه در مورد ضرورت توجه به وضعیت طبقات ضعیف و نیاز به تغییرات اجتماعی صحبت کرده است.

۱۶- Ernst Lewalter 

۱۷- Jürgen Kocka  

 

 

دیدگاه‌ها

کاوه

با درود : متن بجای پرداختن به آموزش‌های اساسی مارکس از جمله : کشف قوانین مبارزه طبقاتی وتشدید تضاد های آشتی ناپذیر در روند رشد سرمایه داری توسط او برای اولین بار در تاریخ *: کشف قانون ارزش اضافی که در نتیجه کنش سرمایه در روابط سرمایه داری ایجاد می گردد. کشف قوانین دیالکتیک ماتریالیستی وانطباق آن با قوانین وسیر تکامل جوامع در تمام موارد سعی نویسنده در محدود کردن آموزش‌های مارکس در چارچوب دیدگاه های رفرمیستی حزب سوسیال دموکرات فعلی آلمان که در جرگه نیروهای جنگ طلب آن کشور قرار دارد . در حقیقت باید گفت استفاده ابزاری از مارکس علیه مارکس وکمونیستها در عصر فعلی .
جمعه, 28.03.2025 - 22:17 پیوند ثابت
آرش

در متن از کارل مارکس بعنوان «یک متفکر پرتناقض» نام برده شده. برایم جالب است بدانم که این تناقض ها چیستند؟ متاسفانه نویسنده سوسیال دمکرات این متن، تنها با اشاره ای از کنار این مساله گذشته است. جالب اینجا است که انسان ها از کسی که از «ایسم» شدن خود پرهیز می کرد، ابتدا یک «پیامبر» ساختند و سپس بدون اینکه بفهمند چه گفته است، به خواست اندیشی پرداختند و ملغمه ای از نظریات او ساختند که در اتحاد شوروی و کره شمالی و اتیوپی و ... کارهای خود را به او منصوب کردند. جالب تر این که هنوز هم وقتی سخن از او می رود، حزب کمونیست چین، به جای سرمایه گذاری در نقد و بررسی و شناساندن نظریه های مارکس، مجسمه چند متری از او می سازد!!!
جمعه, 28.03.2025 - 00:31 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید