رفتن به محتوای اصلی

علل و راه حلهای نابرابری جنسیتی در کار

علل و راه حلهای نابرابری جنسیتی در کار
چولین چو، دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه تیانجین، چین بخش سوم

 

  1. علل نابرابری جنسیتی در محیط کار - ادامه

3.2     فرهنگ

 مردسالاری در جامعه

ادلای و وِزرِل مردسالاری را به‌عنوان یک ایدئولوژی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، تعریف کرده‌اند و بر این باورند که مردسالاری به مردان خانواده تعلق دارد. خوزوایو معتقد بود که اقتدار پدر هرگز مورد پرسش قرار نمی‌گیرد. این اقتدار توسط مردانی که به‌عنوان سرپرست خانوار شناخته می‌شوند و زنانی که از آن‌ها تبعیت می‌کنند، اعمال می‌شود. این موقعیت منجر به جایگاه پایین‌تر زنان در بازار کار و محیط‌های اشتغال می‌شود. علاوه بر این، نقش رهبری در جامعه عمدتاً به مردان اختصاص می‌یابد و ، نه به زنان.

خوزوایو همچنین آشکار کرد که مردسالاری در نوع مشاغلی که برای مردان و زنان در محیط کار مجاز است و همچنین در توانایی زنان برای مقابله با ستم جنسیتی منعکس می‌شود، زیرا زنان صدای قدرتمندی برای به چالش کشیدن این ستم ندارند. افزون بر این، به دلیل وجود مردسالاری، زنان در جامعه مالکیتی ندارند و از حقوقی برخوردار نیستند. برای نمونه، به همین دلیل در بسیاری از بخش‌های فرهنگ سنتی ایگبو، زنان مالک زمین نیستند؛ بااین‌حال، آن‌ها روی زمین کار می‌کنند و مسئولیت مدیریت بیشتر محصولات را به عهده دارند.

 

Image removed.فرهنگ سنتی

اولواگبمی-جاکوب و اودوما بر این نظر اند که فرهنگ، بر بهره‌وری مردان بیش از بهره‌وری زنان ارزش می‌گذارد، به این معنا که جامعه برای ویژگی‌های مردانه اهمیت بیشتری قائل است و زمانی که فردی به این ویژگی‌ها دست یابد، مورد پاداش قرار می‌گیرد. از آنجا که ویژگی‌های زنانه در مقیاس اجتماعی وزن زیادی ندارند، زمانی که زنان این ویژگی‌ها را بروز می‌دهند، چندان ارزشمند تلقی نشده و پاداش نمی‌گیرند.

ژانگ مطرح می‌کند که در فرهنگ سنتی چین، زنان از درون نرم و لطیف، و مردان از بیرون قوی اند و این "فهم" همواره در ارزش‌های سنتی چین ثابت بوده است. در جامعه فئودالی چین، ارزش زنان عمدتاً در توانایی آن‌ها برای تولید ثروت مادی و معنوی مداوم برای قبیله منعکس می‌شد. پرورش فرزندان تنها راهی بود که زنان از طریق آن می‌توانستند ارزش وجودی خود را تحقق ببخشند. در نظام فئودالی و مردسالار، توانایی زنان در زایش، نخستین معیار برای سنجش ارزش یک زن و دختر تلقی می‌شد، معیاری که توسط دولت و قوانین رسمی تثبیت شده بود. در نتیجه، کارکنان زن اغلب فرصت ارتقاء شغلی خود را از دست می‌دادند و می‌دهند، زیرا تصور می‌شود و انتظار می‌رود که آن‌ها باید مراقب خانواده‌هایشان باشند.

 

3.3     تعلیم و تربیت

کین در تحقیقاتش نشان داد که سنتاً زنان از تحصیلات عالی محروم بوده‌اند و در آمریکا‌ی معاصر، بسیاری از افراد همچنان بر این باورند که مشارکت محدود زنان در دوره‌های تحصیلات تکمیلی و آموزش‌های علمی و فناوری، مانعی برای دستیابی به برابری جنسیتی است.

کمبود آموزش در زمینه برابری جنسیتی منجر به عدم آگاهی به‌موقع از نابرابری جنسیتی می‌شود. حتی بسیاری از زنان متوجه نمی‌شوند که آنچه تجربه می‌کنند، نابرابری جنسیتی است، زیرا این وضعیت را طبیعی تلقی می‌کنند. کین همچنین دریافت که حتی زنانی که تحصیلات عالی دارند، همچنان در نظام سلسله‌مراتبی جنسیتی در جایگاه فرودست قرار می‌گیرند، هرچند ممکن است موقعیت اقتصادی قدرتمندتری کسب کنند.

بدتر این که بسیاری از دختران حتی امکان دریافت آموزش را ندارند. در چنین شرایطی، آن‌ها نه‌تنها از مفهوم برابری جنسیتی بی‌اطلاع می‌مانند، بلکه بالتبع نمی‌دانند چگونه با نابرابری جنسیتی مقابله کنند. در سال ۲۰۰۵، تنها ۵۹ کشور از میان ۱۸۱ کشوری که داده‌های آن‌ها در دسترس بود (حدود یک‌سوم)، به برابری جنسیتی در ثبت‌نام در آموزش ابتدایی و متوسطه دست یافتند (مشخصاً نرخ متوسط ثبت‌نام در این کشورها بین ۰.۹۷ تا ۱.۰۳ متغیر بود).

بنابراین، کمبود آموزش باعث می‌شود که زنان به انجام مشاغل ارزان‌تر و استثماری‌تر در محیط کار مجبور شوند و همچنین ندانند چگونه از قوانین و حقوق خود برای محافظت از خود در برابر نابرابری جنسیتی استفاده کنند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید