برپاساختن اعتراضاتی با پیکره ویژه تونس
با جنبش کارگری که در فرهنگ سیاسی کشور کاملاً گره خورده است، فرهنگ اتحادیهای در تونس علیرغم آنکه هیچ مطالعه جامعهشناختی از آن صورت نگرفته، به سازه عمیق سیاسی اجتماعی کشور تبدیل شده است. در اینجا برخی از مشاهدات خود را دراینباره نقل میکنیم:
-
اتحادیه UGTT همچنین متهم به بوروکراسی و فساد مالی در ردههای بالای مدیریتی است، که بارها باعث اقدام برای اصلاحات درونی و حتی شورشهای گسترده داخلی شده است. در تونس عملاً امکانات و قدرت فراوانی در داشتن پست رهبری اتحادیهای ذخیره شده است، که در شرایط فساد گسترده مالی رهبران را به معامله زیرزمینی با صاحبان اصناف و مسئولین بالای دولتی تشویق مینماید، ازجمله این نمونهها دبیر کل سابق اتحادیه صهبانی را میتوان نام برد. این اتفاقات اما نتوانسته است مانع حمایت از و اعتماد تودههای عضو به رهبری شود، باوجودی که برخی از اتحادیههای رده پایین را ایزوله کرده است. بعد از انقلاب ۲۰۱۱، اتحادیه عمومی تونس UGTT ظاهراً توانسته است مقداری از انسجام ازدسترفته در دوران بن علی را بازیابد که در آن دوران دائماً در حال گسترش بود.
-
تمرین دموکراسی و کثرتگرایی در تونس در نیمقرن اخیر محدود به دانشگاه و اتحادیههای کارگری بود. هر دو با مبارزه داغ انتخاباتی برای انتخاب مسئولین همراه بودند که بعضاً خارج از کنترل دولتی صورت میگرفت که در دهههای۷۰و ۸۰ در دانشگاهها چنین بود. در حقیقت قدم پیش گذاشت تا جلوی آن را بگیرد وقتیکه احساس کرد نتیجه به نفع آن نیست. اولین نمونه بهیادماندنی دراینباره به سال ۱۹۷۲ برمیگردد که اکثریت دانشجویان لیست وابسته به حزب حاکم را شکست دادند و استقلال UGET را تضمین کردند. دومین مثال هم در سال ۱۹۷۸ اتفاق افتاد که حزب حاکم در انتخابات رهبری UGTT شکست خورد. در هر دو مورد دولت حاکم برای استقرار کنترل خود اتحادیهها را ممنوع کرد. روش دموکراتیک مرسوم در این دو اتحادیه در کانون وکلا و تعداد دیگری از سازمانهای مدنی هم اتفاق افتاد، بهویژه در سازمان قضات، لیگ حقوق بشر تونس و سازمان روزنامهنگاران. جای تعجب نیست که این دو سازمان رهبری جنبش ائتلاف را بر عهده دارند و هر چهار تشکل کمک میکنند به این امر تا انقلاب به اهداف خود در تأمین آزادی، کرامت انسانی و حق کار دست یابد.
-
نزدیک شدن این سازمانها به یکدیگر به باور من همه را در یک روند حساس تحت تأثیر قرار داده است، نهتنها در صحنه اعتراضات، بلکه حتی در زمینههای گستردهتر مانند حقوق بشر و آزادی بیان که قبلاً در لیست اهداف مرکزی اتحادیههای UGTT بهویژه در سطوح رهبری نبود. تمرین دموکراسی درنتیجه به روند اداره جامعه مربوط نبود، بهطور مثال بهعنوان یک مودالیته در امر شهروندی و نهفقط بهعنوان ابزاری از مبارزه سیاسی و مقاومت مدنی. چنین شیوههایی به دموکراسی لبهی تیزی از ستیزهجویی داده است که بر کاراکتر اتحادیه تأثیرات عمده داشته است.
-
ترکیبی از سرمایه سمبولیک مقاومت در دهههای متوالی متمرکزشده است، نتیجه ثبتشده این مقاومت به اعضا ارائه گردیده و ماشین روغنخورده و ساختار آماده آن در سراسر کشور و هر بخش از اقتصاد از اتحادیه عمومی UGTT یک تشکل غیرقابلانکار و مقاوم ساخته است. اتحادیه یک عضو کلیدی در زندگی سیاسی و اجتماعی این کشور و به نموداری از هویت یگانه و استثنائی تونس در میان ممالک منطقه شمال افریقا تبدیل شده است. به این دلیل در زمان بروز بحرانها و مشکلات ملی، UGTT هنوز قادر بوده است نقش میانجی و تعادل گرایانهای را در کشور بازی کند. و بهعنوان تضمینکنندهای برای عدالت اجتماعی که یک هدف عمده و کلیدی در روند انقلاب شناخته میشود بهحساب میاید. چالشهای درونی خود اتحادیه بجای خود، اما اتحادیه عمومی هنوز قویترین و پرتوانترین از میان سه اتحادیه منشعب باقیمانده است و قادر است نقش عمده سیاسی را در شرایطی حفظ کند که احزاب سیاسی نیز بهخودیخود در این زمینه فعال هستند.
-
هماهنگ شدن این سازمانهای توانمند در جامعه مدنی به این توده بحرانی وزن سنگینی داده است که آنها را غیرقابلاغماض و انکار نموده است. من میتوانم حتی ادعا کنم که هر کس این جنبش ائتلافی را اداره کند میتواند این ده کشور و انقلاب را هم کنترل کند. النهضت میتواند از این نیرو به هزینه خود چشمپوشی کند. اگر نهضت راهحلی که اتحادیه و سازمانهای همراهش به آن دست یافتهاند را نپذیرد، آنها مجبور خواهند شد که اتحادی با مخالفین ایجاد کنند که غیرقابل شکست خواهد بود. آنها خواهند توانست که سقوط دولت نهضت را پیش آورند که بهمنزله پایان انقلاب و اعتراضات ۱۴ ژانویه خواهد بود.
-
تلاقی مابین جامعه دانشگاهی عمدتاً سکولار و انساندوست و جنبش فعالینِ کارگریِ سنتیتر، به باور من، پایه و ریشه اصلی ساختار اجتماعی تونس است که اجازه داده است فرهنگ مقاومت در برابر استبداد توسعهیافته و شاخصههای عدالت اجتماعی و انسان تبارانه در آن رشد نماید. همبستگی این دو بخش در برابراسلامیستها اکنون جاافتاده است، که برخلاف مصر فاصله ارتشیان را از میدان اجتماعی دور نگاه میدارد و ممکن است امید به موفقیت آینده دوران گذار را به جامعه بازگرداند.
افزودن دیدگاه جدید