قطبیت در بازار کار
حتی اگر اتوماسیون تعداد مشاغل موجود را کاهش ندهد، طبعاً اثر بزرگی بر کیفیت مشاغل در دسترس به بار خواهد آورد. بیش از سه دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، تا اواخر دهۀ 70 قرن پیش، امریکا شاهد اتوماسیون و تغییرات فنّاورانه سریعی بود؛ تغییراتی که الهامبخش مقالۀ مجلۀ تایم در سال 1961 و استقرار کمیسیون ملی بهفرمان لیندون جانسون در سال 1964، که شرح هر دو پیشتر از این آمده است، شد. ترسیم تصویر دقیقی از تغییرات شغلی در بلندمدت درهرحال کار دشواری است. شکل زیر، شمای کلیای از این تغییرات متوسط در هر دهه را در میزان استخدام در 7 مقولۀ پردامنه، به ترتیب از پایینترین تا بالاترین دستمزد پرداختی، در دو دورۀ از 1940 تا 1980 و از 1980 تا 2010، به دست داده است. در 4 دهۀ اول پس از جنگ، نیروی محرک تغییرات چرخش بارزی از تقاضا برای کارهای فیزیکی خطرناک دستی به سمت کار کارگران ماهر یقهسفید و یقه آبی داشته است. استخدام در بخش کشاورزی حدود 4 درصد در هر دهه کاهش داشته بوده است. کارهای حرفهای، فنی و مدیریتی – در مقولههای با بالاترین تخصصها – از رشدی حدود 3 درصد در یک دهه برخوردار بودند (5/2 درصد برای مشاغل حرفهای و فنی، و 5/0 درصد اضافه بر این برای مشاغل مدیریتی). بین گروه کارگران بینابینی - یعنی کارگران کشاورزی ازیکطرف و مشاغل حرفهای، فنی و مدیریتی از طرف دیگر – تعداد مشاغل مربوط به خدمات و مشاغل کارگران یقه آبی نسبتاً ساده، ثابت ماندند. مشاغل دفتری/ فروش، افزایش یافتند و مشاغل ساده با کاهش تندی روبرو شدند.
بنابراین کارهای سنگین فیزیکی، تکراری، خطرناک، و به - لحاظ نیاز به قوای ذهنی – یکنواخت، در اثر افزایش فوقالعادۀ تولیدوری در بخش کشاورزی از میدان به در شد و به گوشهای رانده شد. اما افزایش ثروت مصرفکننده بهطورکلی موجب افزایش تقاضا برای کالاهای صنعتی و خدمات اوقات فراغت شد. رشد شرکتهایی که از فشردگی فنّاورانه بالائی برخوردار بودند، خدمات بهداشتی و آموزش عالی افزایش مشاغل مکمل برای متخصصان فنی – اداری، و کادری از کار دفتری و فروش گردید. گرچه اتوماسیون به آشکار تقاضا برای کار را در طیف طولانیای از مشاغل کاهش میداد، بهسادگی دیده میشود که چشمانداز عمومی برای کار در این دوره، چشمانداز روشنتری است.
اما پس از سالهای آخر دهۀ 70، این جریان باد مساعد آرام میگیرد و در بعضی از موارد حتی مسیر عکس را در پیش میگیرد. درحالیکه مشاغل موجود در بالای نردبان مهارت – مثل مشاغل حرفهای، فنی و مدیریتی – در دورۀ 1980 تا 2010 از رشدی حتی سریعتر نسبت به 4 دهۀ قبلی برخوردارند، تحول مثبت شغلی در باقی مقولههای غیرازاین موارد، متوقف شد. از مشاغل کارگران یقه آبی ماهر، دفتری و فروش بهسرعت کاسته شد و "مشاغل تولیدی" شکننده مربوط به عصر اطلاعات میدان را از دست دادند. درحالیکه مشاغل عملیاتی مستلزم کار بدنی همچنان "لاغرتر" میشدند، خدمات شخصی با دستمزد کم جذب سهم فزایندهای از کار ساده را آغاز کردند. در این دوره، خروج سریع نیروی کار از بخش کشاورزی، دیگر به پایان رسیده بود.
بسیاری عوامل این دو دوره، یعنی دورۀ 1940 تا 1980 و دورۀ 1980 تا 2010، را از هم متمایز میکنند. ازجمله میتوان به تغییرات در عرضۀ نسبی کار فکری و کار بدنی، افزایش سهم کار تجاری، کار روی دریا، جهانیشدن زنجیرۀ تولید، کاهش نفوذ اتحادیههای کارگری، تغییر گزندگی "دستمزد حداقل" و تغییرات معینی در سیاستهای مالیاتی اشاره کرد. البته بسیاری از این عوامل بهصورت مرکب و در تعامل با یکدیگر عمل میکنند و انتساب تغییرات به یک علت واحد بلاهت آمیز خواهد بود. بااینحال تمرکز مقالۀ حاضر بر اثرات تغییر فنّاورانه، خاصه فنّاوری اطلاعاتی، بر کار، استخدام و مشاغل (و سپس بر دستمزد) است. برای فهم نقشی که فنّاوری اطلاعات در این زمینه بازی کرده (و هنوز میتواند بازی کند)، مناسب است سؤال مقدماتی و پایهای را مطرح کنیم: کامپیوترها چهکاری میکنند و بهکارگیری گستردۀ آنها چگونه آنچه را که کارگران انجام میدهند، تغییر میدهد؟
در اساس، کامپیوترها دستورالعملهایی (پروسدورها) را تعقیب میکنند که با دقت بسیاری توسط برنامه نویسان تدوینشدهاند. الگوی نمونه برای این که کامپیوتر بتواند کارش را انجام دهد، این است که برنامهنویس ترتیب تمام مراحلی را که برای انجام آن کار لازماند، جزءبهجزء بشناسد، سپس برنامهای بنویسد که در عمل موجب اقدام کامپیوتر تماماً منطبق بر این مراحل گردد*. وقتی کامپیوتری لیست حقوق پرسنل یک شرکت را تنظیم، یا یک لیست اسامی را برحسب حروف الفبا مرتب میکند، یا توزیع سنی ساکنان منطقۀ معینی را استخراج میکند، کاری نمیکند، جز "تقلید" یکروند کاری که پیشازاین توسط انسانها و مبتنی بر دستورالعمل تقریباً مشابهی انجام میشده است. از آغاز پیدایش "سروکلۀ کامپیوتر" تاکنون اساس کار "تقلیدی" آن تغییری نکرده است، اما البته هزینۀ آن تغییر کرده است. طبق تخمین مقالۀ هوشمندانۀ ویلیام نوردهاوس، که در سال2007 نوشتهشده، هزینۀ اجرای یک سری محاسبات استانداردشده، از دورۀ محاسبات دستی تاکنون، 7/1 تریلیارد بار کاهشیافته است و بیشترین میزان این کاهش هم از 1980 به بعد اتفاق افتاده است. بنابراین، شرکتها انگیزۀ اقتصادی نیرومندی برای نشاندن کار کامپیوتری مدام ارزانتر بهجای کار پرهزینهتر انسانی دارند. اثرات این اقدام چیستاند؟
--------------------------------------------
* رشتۀ "آموزش ماشین"، که بعداً به آن خواهم پرداخت، استثنای جالبی برای این قاعده است.
افزودن دیدگاه جدید