براساس نظریه ی تکامل تاریخی مارکس، ابزار تولید میبایستی بعد از فروپاشی سرمایه داری به مالکیت عمومی درآید. این نوع مالکیت بایستی پیآمد تحول اجتماعی باشد که قبلا رخ داده و نه ابزاری برای ایجاد خود این تحولات اجتماعی.
در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، تفکراتی و بحثی به وجود آمد که سوسیالیزه (یا اشتراکی) کردن زمین، منابع طبیعی، کارخانجات و بانک ها خود ابزاری برای تغییر جامعه شد.
همزمان در چگونگی سامان دادن مالکیت اشتراکی ناروشنی های زیادی وجود داشت.
عدهای طرفدار دولتی کردن بودند، برخی مالکیت سازمانهای سندیکایی را ترجیح می دادند و برخی نیز هوادار شکلهای گوناگون تعاونی بودند.
هدف بنیادی این فکر انتقاد علیه تقسیم قدرت غیر عادلانه و پایه ریزی تولید بر اساس اقتصاد برنامه ای دولتی؛ بدون در نظر گرفتن چگونگی تطبیق حق آزاد انتخاب از سوی مصرف کنندگان، بدون پیشبینی و برخورد با دشواریهایی برای یافتن روشهای تحقق تغییر عملی نوع مالکیت، تامین مالی و مدیریت شرکتهایی که به مالکیت عممومی در آمدهاند، بدون تفکر عمیق در مورد ضرورت همه جانبه بودن دمکراسی و اقتصاد و نادیده گرفتن این که انسانها بایستی بعنوان شهروند، شاغل و مصرف کننده، بر جامعه خود تاثیر بگذارند.
تجربههای وحشتناک «اتحاد شوروی» نشان داد تمرکز قدرت در دست دولت به همان اندازه خطرناک است که تمرکز قدرت در نزد سرمایه خصوصی. زیرا در هر دو مورد اختلاف فاحشی بین «قدرت» کنترل کنندگان دستگاه تولید (دولت و یا سرمایه) و «قدرت» آنانی که تحت کنترل هستند، ایجاد می شود.
در تفکر و گفتمان جدید، موضوع «حق مالکیت» رها شد و بر «حق تصمیم گیری» در عرصه تولید و نتیجه تولید متمرکز شد.
اساس ایده ی این حرکت آن است که سازمانهای سندیکایی قدرتمند و دیگر نهادهای مردمی مرتبط به کار و تولید، تناسب «قدرت» را در عرصه تولید تغییر دهند؛ و از طریق مالیات ها و تصویب قوانین اجتماعی در شیوه توزیع فراورده های تولیدی بازنگری شود و در جهت بهبود شرایط اجتماعی و رفاه توزیع دوباره نتایج تولید به عملآید.
با خواست و حمایت اتحادیههای نیرومند کارگری، قوانین و مقرراتی از سوی جامعه تدوین شود که چارچوب عملکرد مراکز تولیدی را تعیین کند، از حقوق و منافع زحمتکشان در مقابل سرمایه دفاع کند، از حفظ محیط زیست نگهبانی کند، از نقش تعیین کننده نیروی کار در تولید و حق شرکت آن در روند تصمیم گیری که تمامی مرحله تولید را تشکیل می دهد مبارزه کند و از اهمیت دیگر عوامل تولیدی کار و منابع طبیعی در کنار بهرهگیری عقلایی و موثر از سرمایه حمایت کند، از توسعه پایدار پشتیبانی کند، …، بدون آن که در چگونگی و مدیریت تولید دخالت کند.
تجربه نشان می دهد که شرایط نامناسب، پی آمد نابرابری در تناسب قوا است و این تقسیم نابرابر قدرت باید تغییر کند.
تجربه نشان می دهد که عدم وجود وزنه ای در مقابل سرمایه، باعث می شود که صاحبان سرمایه از طریق سوء استفاده یا پرداخت هزینه ی پائین به دیگر عوامل تولید، برای خویش سودآفرینی کنند که به نوبه ی خویش به نابودی محیط زیست یا فرسودگی نیروی کار منتهی میشود.
اگر هدف رشد اقتصادی و پدیدآوردن امکانات رفاهی است، ضمن ارجحیت حفظ محیط زیست، سلامتی، دستمزدها و ساعت کار مناسب، بستن مالیاتها، نوآوری فنی، بهره وری سرمایه و …
راه حل «اقتصاد مختلط»، اقتصادی است که به موجودیت منافع گوناگون در روند تولید اعتراف کند؛ منافعی که حق آنها است و هدف ایجاد توازن بین این منافع گوناگون است.
این شیوه، تغییر بنیادی سیستم عظیمی نیست که تئوریهای سوسیالیستی کلاسیک پیش بینی میکردند، اما «اقتصاد بازار دمکراتیک» که براساس قوانین و مقررات اجتماعی پایه ریزی شده، تغییر سیستمی است از جامعه ای که توسط منافع افراد انگشت شما هدایت میشود، به جامعه ای که براساس نیاز و خواست تعداد بیشماران پایه ریزی خواهد شد.
اگر شکل این جامعه آن نیست که زمانی آرزوی آن را داشتیم، این واقعیت را تغییر نمیدهد که با همین بینش «اقتصاد بازاری اجتماعی» و اعتراف به موجودیت منافع گوناگون در روند تولید و با ایجاد توازن بین این منافع گوناگون تحول اساسی در کشورهای اسکاندیناوی و حتی در چین و ویتنام و … صورت گرفته است.
تغییرات اجتماعی همواره در یک دوره ی بلند مدت و در طول زمان اتفاق میافتند. تغییرات تغییر پذیرفته در جامعه، خود آغاز تحولات نوینی بوده اند که به نوبه خویش بازهم نیازمند تغییراتی جدید هستند که در آغاز کار نمی توان آنها را پیش بینی کرد. نمی توان برای شهروندان، چنین دوره های گذاری را از سوی نخبگان حاکم راه انداخت و نمی توان از بالا برای آنها تصمیم گرفت. این امر نیازمند دمکراسی است و دمکراسی همواره رفرمیستی.
برای پایداری تغییرات اجتماعی باید این تغییر و تحولات از متن مردم جامعه شکوفا شود و به گونهای حرکت کند که همه بتوانند در آن شرکت کنند و تاثیر بگذارند. همواره هم باید آماده ی بازنگری و پی گیری تحولات بود.
-------------------
برداشت آزاد بخش ۳ «تحول اندیشه ی سوسیال دمکراتیک»، از کتاب سوسیال دمکراسی چیست؟ نوشته: اینگوار کارلسون و آن-ماری لیندگرن و ترجمه رضا طالبی
دیدگاهها
سلام، واقعیت این است که دو…
سلام، واقعیت این است که دو روز قبل، رفیق عزیز ما سیامک جان، پرسشی برایم فرستاد و از من خواست که آن را پاسخ دهم.
من هم به این خیال که یک نظر سنجی و یا نظر خواهی ساده در رابطه با کنگره پیش رو حزب چپ-فدائیان خلق است، به آن جواب دادم.
هیچ فکر نمی کردم قرار است آن یادداشت، با آن انشاء کج و موج، در «به پیش» و یا فیسبوک «یاران حزب چپ-فدائیان خلق» بیايد.
در هر حال، جدا از انشاء کج و موج یادداشت که شرمنده ام، به محتوای آن باور دارم.
ممنون از لطف شان و با آرزوی موفقیت دوستان دست اندرکار «به پیش» و فیسبوک «یاران».
د. ن.
افزودن دیدگاه جدید