مقالهی «وحدت و نقش سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»، از مقالات با اهمیت رفیق بیژن جزنی است که در تابستان سال 1352، و با دشواریهای نسبتاً قابل حدس وضعیت زندان ِ پهلوی دوم، در زندان تالیف شده است و و البته با وجود شکل دیگری از همان دشواریها، در بیرون از زندان به چاپ رسیده است. این مقاله، اولین بار در شهریورماه سال 1353 در شمارهی اول «نوزده بهمن تئوریک» نشر و بار دوم در «نبرد خلق» شماره 6 در اردیبهشتماه سال 1354 بازنشر شده است.
جزنی مقاله را با گزارهای آغاز میکند، که صرف نظر از تمام مشخصهها و متغیرهای سیاسی و اجتماعی متفاوت روزگار ما و روزگار بیژن، خوانندهی سیاسی و دلبسته به تغییر وضعیت موجود را واقف بر شباهت یا شباهتهای روزگار ما و روزگار بیژن میکند. جزنی در سطر اول، بیکه توضیح دیگری از شرایط داده باشد، میگوید«در شرایط حاضر، جنبش کارگری و جنبش رهاییبخش خلقهای ایران دچار پراکندگی است.»
این گزارهی کوتاه، احتمالاً بتواند توضیحی اجمالی از وضعیت نیروهای خواهان تغییر و دلبسته به عدالت اجتماعی و آزادی در ایران امروز نیز بدهد. باید توجه کرد که «پراکندگی» نیروهای سیاسی، احتمالاً قبل از زمان تدوین این مقاله، و در سالهای دههی چهل شمسی، بیشتر و عمیقتر بوده است. دو انشعاب «سازمان انقلابی حزب تودهی ایران» و «حزب کار ایران(توفان)» از حزب توده، و وجود هستههای متعدد و پراکندهی مارکسیستی پیش از تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در دههی چهل، شاهدهای این مدعا هستند. اما «اختلالات در جنبشهای سیاسی و اجتماعی» وقتی بیشتر به چشم میآید، که تحرک و غلیانی در عرصهی سیاسی و اجتماعی وجود داشته باشد، و انجام یا عدم انجام وظایف فوری این جنبشها، برای آیندهی جامعه حیاتی باشد.
جنبشهای سیاسی و اجتماعی مایل به تغییر بنیادین در ایران، به ویژه پس از برآمد طبقات متوسط و تهیدست در دیماه 96، وظایفی عمده و تاریخی بر عهده دارند که هرگونه تعلل در انجام آنها، میتواند موجب خلل در روند تغییر در ایران باشد. بنابراین با وجود اینکه در دوران پیش از دیماه 96، پراکندگی در میان این جنبشها بیشتر بود، اما آنچنان که امروز، برق پراکندگی، چشم میآزارد، صریح و بااهمیت نبودند.
به طور مشخص، بخشی از جنبش دانشجویی، که مواضع «چپ» داشت و توانسته بود پس از وقایع طوفانی سال 1388 خود را بازسازی و بازیابی، و البته از شکست جنبش «داب»(دانشجویان آزادیخواه و عدالتطلب) عبور کند، در سالهای آغازین دههی 90 وارد پلمیکهای گاه نالازم اما عموماً تند و تیز در میان خود میشد. پلمیکهایی که تاثیر و نمود بروندانشگاهی چندانی نداشت و تنها انشقاق در میان صفوف چپ دانشجویی را تقویت میکرد. اما همین چپ دانشجویی، وقتی توانست چتری «مادی»، عینی و زمینی برای فعالیت خود تعریف کند و متحدانه، آموزش پولی، طرح بیگارورزی و حذف سنوات آموزشی را به نقد و چالش بکشد، عبور عمدهای از آن پلمیکها و بهویژه قسمتهای نالازم آن کرد.
پس از اعتراضات سراسری دیماه 96 و شکل کاملتر این اعتراضات سراسری در آبانماه 98، چپ دانشجویی، خود را در قامتی جدید و بیاغراق خطرناک اما مهم و موثر بازتعریف کرد: ایستادن در کنار جنبشهای سیاسی و اجتماعی جاری و همراهی و همدلی با نیروهای خواهان تغییر در اینجا و آنجا، و بهویژه حمایت از جنبشهای معیشتی و کارگری. نیرویی مستقل از رسانههای جریان اصلی و غیر قابل اجتماع با نیروهای ضد دموکراسی اعم از طالبان سلطنت.
در این قامت و لباس جدید، و در این مرحلهی تاریخی، انشقاق در صفوف جنبش دانشجویی طبیعی است که بیتشر به چشم بیاید. چرا که میتواند تمام جامعه را در سطوح مختلف تحت تاثیر قرار بدهد. پلمیک در موقعیت فعلی با پلمیک در آغاز دههی نود، دو امر اکیداً مجزا هستند.
به بیژن برگردیم. رفیق بیژن جزنی، در آن دوران که رد و نفی دیگری، به بخشی از سیاستورزی برخی نیروهای سیاسی و «انقلابی» بدل شده بود، به درستی مقدم بر وحدت خاص، شامل «اتحاد و یکپارچگی کلیهی گروهها و جریانها و عناصر مارکسیست-لنینیست که معتقد به استراتژی و تاکتیک واحدی شدهاند» بر وحدت عام یعنی «اتحاد کلیهی نیروهای ترقیخواه که در راه رهایی ایران از سلطهی امپریالیسم و و مرتجعین داخلی متحد آنها مشی انقلابی را پذیرفته و به آن عمل میکنند.» تاکید میکند. توجه کنید که جزنی حتی هنگامی که میخواهد از وحدت خاص صحبت کند، تقدمی بر قبول استراتژی و تاکتیک سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، و همچنین مشی خودش قائل نیست. بلکه از «استراتژی و تاکتیک واحد» صحبت میکند.
او در توضیح وحدت عام یا «وحدت کلیهی نیروهای مترقی» توضیح میدهد «وحدت این نیروها به نحو کامل در یک جبههی رهاییبخش جامهی عمل میپوشد. محتوا و فرم این جبهه امری نیست که امروز بتواند در مورد توافق نیروهای تشکیل دهندهی آن قرار بگیرد. از دیدگاه تئوری، چنین جبههای میتواند محتوای یک انقلاب بورژوا-دموکراتیک را داشته باشد و یا محتوای یک انقلاب دموکراتیک نوین را.» چنانکه جزنی توضیح میدهد، «وحدت» نه به معنای هضم نیرو یا نیروهایی در نیرو یا نیروهایی دیگر، که ایجاد جبههای از نیروهای مترقی و دموکراتیک است. جزنی در روزگاری از وحدت بر سر انقلاب بورژوا-دموکراتیک صحبت میکند، که لغاتی همچون بورژوازی و پرولتاریا، موقعیتی «قدسی» و خدشهناپذیر دارند. شاهد مثال بسیار روشن تاریخی آنکه «تقی شهرام» در آذر سال 1353، یعنی اندکی بیش از یک سال پس از تالیف مقالهی «وحدت و نقش سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» توسط جزنی، و چند ماه پیش از انتشار عمومی آن، جزوهای با عنوان «پرچم مبارزهی ایدئولوژیک را برافراشتهتر سازیم» تالیف و منتشر میکند و این جزوه مقدمهای برای تصفیهی درونی نیروهای به زعم شهرام «بورژوا و خرده بورژوا» درون سازمان مجاهدین خلق ایران میشود.
ضرورت مرزبندیهای ایدئولوژیک و قاطعانه در آن ایام را میتوان درک کرد. اختناق پلیسی حاکم، پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 و تاسیس ساواک، به عنوان نهاد مرکزی سرکوب و اختناق در سال 1335 و روند صعودی این اختناق سیاسی، تا جایی که در سال 1353، محمدرضا پهلوی مخالفان حزب رستاخیز را به بیرون از ایران هدایت میکند، شکلی از سازماندهی و تشکیلاتسازی را طلب میکرد که با گاردی نسبتاً بسته بتواند از گزند حملات پلیس سیاسی در امان بماند. چنین شرایطی، «حفظ خط کلی مبارزه» را بر سایر ارزشهای سیاسی همچون آزادی درونی و اتحاد حول اشتراکات با سایر نیروهای سیاسی مقدم میسازد. اما جزنی، هوشمندانه و با روشمندی دیالیکتیکی اندیشهاش، با پیش کشیدن بحث «وحدت»، در باب خطرات پراکندگی زنهار میدهد.
جزنی هرچند به نبود امکان «مذاکرات معطوف به وحدت» و همچنین «تمایل نیروهای بورژوازی به رهبری کل جنبش» اشاره میکند و وضعیت تصادمات نیروهای سیاسی اپوزیسیون را از نظر دور نمیدارد اما در عین حال مینویسد «این واقعیت که امروز نمیتوانیم در یک جبههی رهاییبخش با فرم و محتوای کامل آن متحد شویم، نباید ما را از کوشش آگاهانه در راه همبستگی نیروهای مبارز بازدارد.»
چنین مَنشی، روی موفقیتآمیز خود را در «بیانیهی فراگیر دانشجویان کشور به مناسبت 16 آذر» در روز دانشجوی 1395 نشان داد. در این بیانیه که صراحتاً به «بومیگزینی، گزینش جنسیتی، هدایت تحصیلی و پولیسازی آموزش عمومی، که طبق قانون اساسی باید برای تمام آحاد ملت به رایگان در دسترس باشد، در کنار پدیدههایی نظیر گسترش مدارس غیرانتفاعی، مؤسسات آموزشی، کلاسهای خصوصی و دهها کالای آموزشی دیگر که به شکلهای نابرابر رقابت تحصیلی دامن میزنند» اعتراض شده بود، ارادهی اعتراضی جمع کثیری از دانشجویان بازتاب داده شد. شوراهای صنفی دانشجویان 32 دانشگاه کشور، پای این بیانیه را امضا کردند و البته کنش متحد آنها به همین بیانیه محدود نماند. تحصنهای متعدد در سازمان امور دانشجویان و وزارت علوم و اعتراضات صنفی در عموم دانشگاههای کشور، که موجب عقبنشینیهایی از سوی وزارت علوم در آییننامهی ابلاغی در مورد حذف سنوات آموزشی و تشدید پولیسازی دانشگاهها شد، میوهی این «اتحاد عمل» حول مسائل صنفی دانشجویان بود. طبیعی و بدیهی است که دانشجویان و شوراهای صنفی امضا کنندهی بیانیهی فراگیر، متمایل به سنتهای فکری و سیاسی متنوع بودند. اما در آن مقطع توانستند پرچم مترقی اتحاد علیه تبعیض، و همراهی با آرمان آزادی و برابری را به احتزار دربیاورند. طبیعتاً تنوع در اندیشه، چنان عمیق و برنامهای نبود که دانشجویان را از کار مشترک باز دارد. به طور مشخص سلطنتطلبان جایگاه بسیار محدود و قابل چشمپوشیای در دانشگاه دارند.
تجمع دانشجویان در 16 آذر 1395، دانشگاه تهران
بیژن جزنی، حتی پیشقدم شدن در مسیر چنین وحدت عامی را، «وظیفهی» نیروهای مارکسیست-لنینیست، یعنی رادیکالترین نیروهای سیاسی موجود در آن دوران میداند. با این منطق که معطل کردن رویکرد وحدت و محول کردن آن به نیروهای غیر رادیکال، میتواند به روند «ناآگاهانه و خودبهخودی» وحدت منجر شود. او تصریح میکند«کوشش در راه وحدت نهایی، هرقدر آگاهانهتر بوده و مبتنی بر شناخت عمیق عناصر تشکیلدهندهی وحدت باشد، بارورتر خواهد بود... و الا این کوششها میتوانند تا سطح فرصتطلبی تنزل یافته و یا در معرض نوسانهای ناشی از موضعگیریهای لحظهای سقوط کنند.»
«شناخت» نه به مثابهی یک انگارهی فلسفی صرف، که به عنوان یک ابزار سیاستورزی و اتخاذ تصمیم، پایهی وحدت مورد اشارهی رفیق بیژن است. شناخت عینی وضعیت موجود، توازن قوای نیروهای متنوع سیاسی و البته برنامهی گرایشات و جریانات مختلف، پیش نیاز «وحدت عام» از دیدگاه جزنی است.
او وحدت را موکول به «آمال سیاسی» و وصول به آرمان نمیداند. بلکه به عکس مینویسد«در شرایط حاضر ما کوششهایی را که در راه وحدت همهی نیروهای مبارزه بهعملمیآید، موکول به وصول وحدت جنبش انقلابی طبقهی کارگر نمیکنیم و حتی وصول به وحدت کامل با این نیروها را در آینده مستلزم وحدت قبلی جنبش طبقهی کارگر نخواهیم کرد.»
جنبش دانشجویی، که ظرفیتهای مترقی و بالندهی خود را چه در سپهر سیاسی پیش از دیماه 96 و چه در وضعیت سیاسی تغییریافتهی پس از آن نشان داده است، به دلیل حضور افرادی از طبقات مختلف اجتماعی در بطن آن، و همچنین تبلور مطلبات طبقاتی، جنسیتی، اتنیکی و دموکراسیخواه در مبارزات آن، در موقعیتی قرار گرفته است که میتواند نیروی محرکهی «آگاه» و با شناخت، در شکلگیری وحدتهای سیاسی-جنبشی در سپهر سیاسی ایران باشد. سپهر سیاسیای که در ماههای اخیر، با تاثر از وقایع سیاسی و اجتماعی مختلف، از ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط سپاه، تا فقر و نابرابری فزاینده و این اواخر، اقتصاد کرونایی و درونمای اجتماعی پساکرونایی منتج از آن، ملتهب و آمادهی انفجار است. اینکه این انفجار، خصلت شورشی داشته باشد، یا تا سطحی سازمان و سامان بپذیرد، متغییری کیفی، تابع نقشهای نیروهای سیاسی و وحدتهای آنها خواهد بود که توان جنبش دانشجویی، میتواند در تکوین آن موثر واقع شود.
* عکس تجمع دانشجویان در 16 آذر 1395، دانشگاه تهران
دیدگاهها
درود بر شما، اولاً استفاده…
درود بر شما، اولاً استفاده از واژه های لاتین، پلمیک و اتنیک، که معادل فارسی آنها مانند، اتنیکی (قومیتی_نژادی) بسیار رساتر و جاذبه ی بهتری دارد، بر سواد سیاسی نویسنده نیفزوده ،که خلاف آنرا در جهت زرق و برق نگاری و سردرگمیِ جویندگان جوان علوم ِ مارکسیستی ،رقم میزند، وباید تاحد ممکن ازین شیوه ی نگارش پرهیز نمایید، در ثانی، شما در باره دیدگاه ِ نابغه ی سازمان ،رفیق کبیر شهید بیژن جزنی، در باره ی وحدت ، نتوانسته اید ، جانِ مطلب و عمق ِ نگاه اورا ،بازگو نمایید، لطفاً تزهای رفیق جزنی را عمیق تر مطالعه فرمایید، ناگفته نماند، برای نیل به این خاصیت، ضروری ست، درک حداقل بیست درصدی از دیالکتیک ِ ماتریالیستی و تاریخی داشته باشید، تا شما را در کشفِ قوانین ِ عام و خاص ِ منبعث از آن در پیرامونِ مسائل اجتماعی و سیاسی اقتصادی ، رهنمون گردد.موفق باشید
افزودن دیدگاه جدید