بورس جایگزین برجام
تز اقتصادی دولت روحانی در آغاز کار این دولت، اکیداً متکی به جلب سرمایهی خارجی بود. در دوران تلاش دولت برای تصویب برجام، ادعای مقامات اقتصادی دولت این بود که تمام مشکلات کشور با برجام به انتها خواهد رسید. در آن دوران حتی انجام وظایف جاری دولت نظیر تامین آب شرب، راهسازی و حتی کنترل قیمت نان، به دوران پسابرجام موکول میشد! منطق دولت این بود که با توجه به ارزان بودن نیروی کار در ایران، گشایش امکان سیاسی ورود سرمایهی خارجی به کشور موجب خواهد شد شرکتهای چند ملیتی، به طمع سود بیشتر، بدون انتقال توان صنعتی و تکنولوژی به ایران، از نیروی کار جوان و توانمند ایرانی استفاده کنند و در نتیجه بخشهایی از تولید این شرکتها در ایران انجام شود.
این تز حتی اگر با موفقیت پیش میرفت و برجام در میانهی راه بە سرنوشت کنونی اش مبتلا نمی شد، رشد اقتصادی را در بهبود شاخصهایی نظیر تولید ناخالص ملی بازتاب می داد. شاخصی که بدون کنترل تورم و یا افزایش سطح کیفیت زندگی کارگران قابل بهبود است. بنابراین موازی با پیش بردن سیاست جلب سرمایهی خارجی، تلاش برای ارزانسازی نیروی کار از طریق کاهش دستمزدها و یا طرحهایی نظیر کارورزی انجام میشد تا جذابیت نیروی کار ایرانی برای شرکتهای چندملیتی افزایش پیدا کند. در واقع هدف اقتصادی دولت، نه بهتر کردن اوضاع معیشتی طبقات متوسط و فرودست، که پرتر کردن جیب سرمایهداران، حتی به قیمت قربانی کردن فرودستان بود.
به هر حال برجام شکست خورد و سرمایهی خارجی وارد ایران نشد. اکنون در تز اقتصادی دولت، بورس جای برجام را گرفته است. اگر در روزهای ابتدایی دولت روحانی، همهچیز به برجام حواله میشد، اکنون این بورس است که در گفتار مقامات اقتصادی قرار است از ایران بهشت بسازد!
اما کوه یخ بورس در هفتهی اخیر در مدت کوتاهی آب شد و سرمایههای خرد طبقات متوسط و فرودست، اولین قربانیان سیل این کوه یخ بودند.
یک نمونه از وابستگی به بورس
موضوع فروش نفت در بورس هنوز داغ است. فروشی که انجام آن فشار جدیدی بر فشارهای اقتصادی وارد شده به مردم خواهد افزود و البته دولت ادعا میکند این کار اجتنابناپذیر است. بیژن نامدار زنگنه، وزیر مادمالعمر نفت، اخیر در مصاحبهای با اشاره به فرسودگی میادین نفتی و لزوم سرمایهگذاری در این میادین گفته است، با توجه به تحریم و نبود امکان فروش نفت «صنعت نفت در حال حاضر بیشتر متکی به بازار سرمایه و تجهیز منابع از بازار سرمایه است چون منابع سنتی کفاف نمیدهد.» اقتصاد ایران به شدت وابسته به نفت است و اکنون وزیر نفت میگوید، تولید نفت وابسته به بورس است!
میادین نفتی و امکانات صنعت نفت ایران، هنگامی که نفت صد دلاری بیش از دو ملیون بشکه در روز به فروش میرسید، فرسوده نمیشد! اما اکنون که ایران قادر به فروش نفت نیست و با کاهش قیمت نفت، حتی در صورت فروش آن هم چیزی عاید بودجه نخواهد شد، میادین به یکباره فرسوده شدهاند و نیاز به تعمیر دارند.
فضاسازی اقتصادی دولت به طور کلی برای جلب مردم به بورس دو پایه دارد. یک اینکه بورس سود بسیار بالایی دارد و دوم اینکه اقتصاد کشور به حضور مردم در بورس نیازمند است. بنابراین چنین وانمود میشود که هر تغییری در عرصهی اقتصادی، منتظر تکانههای مثبت و یا منفی بورس است.
چرا بورس نزولی شده است؟
اما تز اقتصادی وابسته به سرمایهداری مالی دولت، در مدت کوتاهی شکست خورد. در هفتهی اخیر موضوع اصلی بسیاری از بحثهای اقتصادی، نزول روزمرهی بورس بوده است. نزولی که سرمایههای کوچک بسیاری را به باد داد. بحثهای مختلفی حول چرایی فروریختن کاخ بورس مطرح شده است. از دید دولت، مقصر مردم هستند که «صبور» نبودند و سهام عدالت را در بازار فروختند! طرفداران ایدهی بورس هم نزول فعلی را موقتی میدانند و گذرا. اما:
یک- حتی در متکیترین اقتصادها به سرمایهداری مالی، نسبتی ضمنی بین بخشهای تولید و تجارت با بورس وجود دارد. قیمت سهام شرکتهای بزرگ را غالباً پیشرفت و پسرفت این شرکتها در تولید و تجارت تعیین میکند. در بورس ایران اما منطق دولت این بود که تولید و تجارت تابع بازار سرمایه باشند و حتی در قیمتگذاریها و عرضههای اولیه، گاه شرکتهای ورشکسته با قیمتهای هنگفت وارد بازار بورس شدند. این حباب بزرگ دیر یا زود میترکید!
دو- در این میان با توجه به نبود نظارت در بورس و رواج رانت اطلاعاتی، سهامداران بزرگ سودهای هنگفتی کردند که تمام آن از جیب سهامداران خرد بود. به این صورت که سهامداران بزرگ منابع مالی بزرگی را وارد بورس کردند، سهام خریدند و در نقطهی اوج قیمت سهام، اقدام به فروش گسترده کردند که همین مساله باعث افت ناگهانی قیمت سهام در نتیجه ضرر و زیان سهامداران کوچک شدند.
سه- تبلیغات گستردهی پروپاگاندای حکومتی انتظارات مردم از بورس را افزایش داد و موجب شد بخشی از مردم با امید سود، دار و ندار خود را وارد بورس کنند. نیم درصد مالیات خرید و فروش سهام و همچنین سود 30 هزارمیلیارد تومانی از بورس در چند هفته برای دولت، دلیل اصلی این پروپاگاندای گسترده بود.
چهار- مسالهی دیگر فروش سهام عدالت توسط مردم بود. دولت انتظار داشت دارندگان سهام عدالت، به معاملهگران بورسی تبدیل شوند. اما نیاز مالی مردم و بیرغبتی به بازار سرمایه از یک سو و بیاعتمادی بخش بزرگی از مردم به ادعاهای اقتصادی دولت از سوی دیگر سبب شد مردم به پول نقد حاصل از فروش سهام عدالت بیش از آیندهی بورس اعتماد کنند.
پنج- آنچه که موجب رونق بورس در آغاز شده بود، عرضههای بیوقفهی سهام شرکتهای دولتی در بورس بود. اما دولت پس از مدتی به دلایلی همچون ناتوانی در کنترل تورم، این عرضهها را متوقف کرد و بورس بدون نفس مصنوعی، به یکباره خفه شد.
شش- کاهش قیمت سهام و افت ارزش بورس، خود دلیل دیگری بر تداوم نزول قیمت است. با کاهش قیمت، خریداران سهام دیروز برای جلوگیری از ضرر بیشتر به فروشندگان امروز تبدیل شدهاند. بنابراین کاهش قیمت ادامه خواهد داشت.
مسئولین بازار سرمایه هم به بیانهای مختلف گفتهاند معلوم نیست ریزش ارزش سهام تا کجا پیش خواهد رفت. در این میان ضرر اصلی متوجه سهامداران خرد شده است: کارگر و معلم و پرستار و کارمندی که اندک پسانداز خود را برای کم کردن تاثیر کاهش ارزش پول ملی وارد بازار سرمایه کردند و اکنون همه چیز را از دست دادهاند.
داستان آویزان شدن دولت به سرمایهداری مالی ختم نشده است. دولت روحانی تا پایان عمر خود، چنانکه برمیآید از ابزارهای سرمایهداری مالی برای تامین کسری بودجه و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی استفاده خواهد کرد. باید مراقب چاله و چاههای پیش رو بود.
افزودن دیدگاه جدید