رفتن به محتوای اصلی

راستِ چپ

راستِ چپ

آغاز سخن

راستِ چپ. مگر چپ، راست و چپ دارد؟ نه فقط چپ، راست و چپ دارد، بلکه چپ میتواند بروز و مدرن و آینده نگر بوده، یا اینکه در گذشته های دور منجمد شده باشد. چپ میتواند به یک ایدئولوژی دینی با کتاب های مقدس آسمانی و پیغمبران و امامانی تبدیل شده باشد که پیروان آنها تنها و فقط به دنبال تحقیق و تفحص در حدیث ها و کتاب های آسمانی آنها در قرون گذشته پرداخته و تنها از آنها برای ساختن نظام جایگزین آینده الگو بردای مینمایند. چپ میتواند به تشکیلاتی از قهرمان پرستانی تبدیل شده باشد که به کادرهای امروزی خویش بهای لازم را نداده و به قهرمان سازی پس از مرگ آنها اقدام نموده و خود به بت پرستانی تبدیل گردید باشد.

چپ نه تنها دارای جناح های راست و چپ است، بلکه عدم توجه به ویژگیهای این جناح بندی ها میتواند ما را خنثی، یا دچار سردرگمی، بی عملی و یا در جا زدن و بالاخره گرفتاری در کلاف سردر گمی بنماید که خلاصی از آن تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد. لذا، باید این معضل را زیر چراغ ذره بین قرار داد و زوایای مختلف آن را شکافت.

در شرایطی که اکثریت غالب کشورهای دنیا زیر ساختار نظام سرمایه داری اداره میگردند، اتحاد جماهیر شوروی حدود سه دهه پیش از همدیگر پاشیده شده است و تعداد کشورهایی که حکومت های آنها خود را سوسیالیستی و یا کمونیستی می نامند، انگشت شمار هستند، در مورد تاثیرات روانی سیاسی دامنه قدرتمداری و سلطه سیاسی امنیتی روانی فرهنگی نظام سرمایه داری امپریالیستی، دو موضوع را میتوان بطور برجسته تفکیک نمود. یکی اینکه، نیروهای چپ واقعی با تمام سختی های طاقت فرسای موجود، باید همیشه در شرایط تاریکی مطلق اجتماعی، گاه در تنهایی مطلق بر خلاف جریان آب شنا مینمایند. این کار طاقت فرسا، اکثرا زیر ضربه های روانی اجتماعی اطرافیان و نزدیکانی که در جبهه های چپِ راست، یا چپ آنارشیستی قرار دارند، به پیش برده میشوند.

موضوع دوم اینکه، به دلیل سلطه قدرتمداری نظام سرمایه داری در تمام ابعاد، بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان های چپ، بطور غالب ظرفیت آن را دارا هستند تا به سمت راست روی در چپ به انحراف کشیده شوند. آنارشیسم چپ افراطی تند رو نیز غالبا توسط نیروهای سرمایه داری کلان و امپریالیستی بعنوان جبهه ستون پنجمی در پیشبرد پروژه های آنها در اقصا نقاط جهان به کار گرفته میشوند.

راستِ چپ

بخش راست سازمان های چپ چگونه شکل میگیرند، کدامین طیف های اجتماعی را نمایندگی می نمایند و امروزه دارای چه ویژگیهایی میتوانند بوده باشند. در این مختصر اگر حتی توانسته باشیم به این سه پارامتر تا حدودی پرتو افکنی کرده باشیم، کار بزرگی را انجام داده ایم. گرچه در این زمینه ها در آثار کلاسیک سوسیالیستی به قدر کافی پرداخته و موشکافی شده است.

اگر اندیشه سوسیالیستی را بعنوان راهکار کارگران و زحمتکشان جهت گذار از نظام سرمایه داری تلقی کرده باشیم، راست روی در چپ بصورت نفوذ اندیشه های محافظه کارانه در درون جنبش سوسیالیستی خود را بروز میدهد. راستِ چپ، در حالیکه در جای خود با احساسات و قدرت تمام از حقوق کارگران و زحمتکشان در حرف، گفتار و کلام دفاع می نماید، اما در عملکردهای روزمره خویش و تنظیم سیاستها در این زمینه ها کوتاه آمده، و از این طریق همیشه این امکان را فراهم می نماید تا اگر کارگران و زحمتکشان در پیکارهای طاقت فرسای خویش علیه نظام های سرمایه داری حاکمه، آنها را به گوشه های بی بازگشت فرستاده باشند، بتوانند دوباره آنها تجدید نفس نموده و دوباره از پنجره وارد گردند.

این نیروها غالبا دیگر خود کارگر و زحمتکش نبوده و تعلق اقتصادی اجتماعی طبقاتی خویش را با کارگران و زحمتکشان از دست داده اند. غالبا بحران های نظام اقتصادی اجتماعی سرمایه داری به اندازه ای که بر زندگی کارگران و زحمتکشان تاثیر میگذارد، آنها را بیکار و محتاج نان شب، سرپناه برای کودکان و محتاج دوا و درمان مریض های خویش نمیکند.

از طرف دیگر، این بخش از نیروها در مناسبات اجتماعی روزمره خویش با بخش های متوسط و میانه نسبتا مرفه موجود در نظام سرمایه داری مراودات و مناسباتی نیز دارند، که در آنها ضرورت اصلاحات در نظام سرمایه داری و تعدیل فاصله طبقاتی و توزیع ثروت و تامین رفاه، بهداشت و درمان عمومی و آرمان های مشابه دیگر مطرح میگردند.

گرچه بخش راستِ چپ، با صداقت و پشتکاری تمام در راه این آرمان ها تلاش می نماید، نظام ارزشی مناسباتی، گفتاری و کرداری آنها بر پایه های لزوم و ضرورت گذار و عبور از نظام سرمایه داری تنظیم نگردیده و از حد اصلاحات در آن فراتر نمیرود. به همین دلیل است که آنها، بمانند سوپاپ اطمینانی عمل می نمایند که پتانسیل های جنبش های بنیادگرانه توده ای را با سخنرانی ها و گفتارهای آتشین خویش خالی نموده، این امکان را فراهم می نمایند تا نظام سرمایه داری بتواند از بحران های اجتماعی از طریق عقب نشینی هایی جان سالم بدر برده و دوباره پس از عبور از این بحران ها با قدرت تمام بازگشته و به سلطه غارتگرانه و ویرانگرانه خویش همچنان ادامه بدهد.

در نظام ارزشی آنها چیزی بعنوان مبارزه طبقاتی و ضرورت تاریخی عبور و گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم وجود ندارد. لذا، تصادمات و بحران های اجتماعی تبلور جنگ قدرت نیروهای قدرتمدار متفاوت خوب و بدی هستند که ما باید تلاش نماییم تا با نیروهای خوب هم جبهه بوده باشیم. اینجا دیگر آرمان ضرورت تاریخی جایگزینی نظام سرمایه داری با سوسیالیسم، رنگ خود را باخته و جای خودش را به "دفاع از دموکراسی" می دهد. بر این اساس است که آنها "قدرت" های درگیر جهانی را به نیروهای جبهه "دموکراسی" و نیروهای جبهه "دیکتاتوری" تقسیم نموده و خود را به ناچار در داخل جبهه نیروهای سرمایه داری لیبرال، نئولیبرال و امپریالیستی می یابند. اینجاست که ما گاها آنها را بصورت تکرار کنندگان پروپاگانداها و بازیابنده و تئوری های امپریالیستی می یابیم.

چپِ چپ

گرچه موضوع صحبت ما امروز تاکید بر جناح راستِ چپ دارد، جا دارد تا چند کلامی نیز در مورد جناح چپ و آنارشیستی نیروهای چپ نیز نوشته شود. به همان نسبت، چپ روی نیز در داخل پردایم اندیشه های سوسیالیستی، بصورت شتابزدگی آنارشیستی کودکانه، که همیشه با پرخاش به اطرافیان خود نیز توام است، که بخاطر عدم پختگی، درجازدگی نظری، میتواند بصورتی غیر مستقیم توسط نیروهای امپریالیستی بعنوان ستون پنجمی بر علیه هم آرمانان خویش و دیگر نیروهای سوسیالیستی مورد سوء استفاده قرار گیرند.

این بخش به همان اندازه ای که قدرتمداری های حاکمه در حالت جنگی است، با غیر خودی های جبهه نیروهای سوسیالیستی نیز در حال جنگ استو به همین خاطر بهترین و مناسب تری بستر برای حفظ دائمی تفرقه در میان نیروهای جبهه سوسیالیسم در داخل کشورها عمل مینماید. با توجه با نفرت تاریخی قدرتمداری های حاکمه نظام سرمایه داری نسبت به نیروهای چپ و سوسیالیستی، پیروان راهکارهای چپ آنارشیستی متنفر از غیر خودی، بهترین و مناسبترین بستر ها را برای جنگ داخلی و عدم اتحاد صفوف در درون جبهه نیروهای سوسیالیستی فراهم می نمایند.

مناسبات چپ آنارشیستی با دیگر نیروهای جبهه سوسیالیستی همیشه بکطرفه است. آنها گرچه بدشان نمی اید تا در موارد لازم از پشتیبانی دیگر نیروهای سوسیالیستی برخوردار بوده باشند، در برنامه ها و حرکات اعتراضی خویش از حمایت دیگران بر خوردار بوده باشند، خود به هیچ وجه حاضر نهستند تا با دیگر نیروهای سوسیالیستی به اتحاد های استراتژیک وارد گردند، چون از نظر آنها هیچ موقع غیر خودی ها به اندازه آنها پاک، خالص و از نظر سیاسی تمیز و منزه نهستند.

چه باید کرد

باید آگاه بود و استراتژی بلند مدت خویش را در مسیر همان فانوس دریایی سوسیالیستی که در شب های تاریک و طوفانی نظام سرمایه داری امپریالیستی حاکمه ما را به سمت حاکمیت سیاسی خودگردانی کارگران و زحمتکشان هدایت می نماید، فورمولبندی و تنظیم نمود.

"راستِ چپ"، غالبا نقشی فراتر از مبارزات سندیکالیستی برای کارگران و زحمتکشان قائل نیست. در حالیکه "چپ ِ چپ"، فقط به انقلاب زحمتکشان تحت رهبری چپ آنارشیستی متعقد هستند. از این نظر بحران و هرج و مرج به نوعی غیر مستقیم برای آنها خوشایند است.

شاید به جرات بتوان گفت که امروزه میزان ترکیب "کارگران و زحمتکشان" در احزاب "کارگری"، از ده درصد فراتر نمیرود. با مقایسه اینکه یکصد سال پیش رهبران حزب کمونیست ایران مستقیما به کارگران مراجعه نموده، اجتماعات کارگری تشکیل میداده و از آنها عضو گیری نموده و درصد کارگری احزاب کارگری به تا حدود هفتاد هشتاد درصد بالا میبردند، این واقعیت نشان میدهد که در این زمینه امروز تا چه اندازه عقب افتاده ایم.

پر واضح است که باید ترکیب کارگران، زحمتکشان و فرزاندان آنها در احزاب کارگری، چپ و سوسیالیستی ایرانی به مراتب بیشتر از اینها بوده باشد. کمرنگ بودن درصد ترکیبی آنها یکی از دلایل اصلی این انحرافات در این احزاب به چپ و راست است. باید حضور کارگران و زحمتکشان را در احزاب سیاسی هر چه بیشتر تشویق و ترغیب نمود و آنها را فقط در محدوده دایره مبارزات سیندیکائی اسیر و محدود نگه نداشت.

آهستگی، پیگیری و پیوستگی پیکار مستدام و هدفمند در راه آرمان سوسیالیسم، از ویژگیهای ذاتی پیکارهای کارگران است. روشنفکران و اقشار دموکراتیک دیگر در پیوند با این پیکار قادر خواهند بود تا از سلطه نظام سرمایه داری در ایران، چه در لباس جمهوری اسلامی رانت خوار اختلاس گر و دزد آن، و چه در لباس لیبرال دموکراسی جاده صاف کن امپریالیستی آن خلاصی یافته و در مسیر استقرار بی بازگشت دموکراسی واقعی سوسیالیتی و مردمی گام بردارند.

 

دیدگاه‌ها

نسیم

با پوزش از تاخیر.
بگمانم مثال شما بیشتر به سانترالیسم دموکراتیک بلشویکی نزدیک است تا دموکراسی. رفتار مسلمانان پاکستان به کشت و کشتارهای بی دلیل و ظالمانه مثلا" منشویک ها در فردای 25 اکتبر 1917 یا وحشیگری ظرفداران مائو در مضحکه انقلاب فرهنگی شبیه است تا اتهامی به دموکراسی. در جامعه غربی می توان فاسیست ها و کوکلس کلان ها را مثال آورد.
دموکراسی پا به پای جامعه مدنی گسترش می یابد و نه تنها از حقوق اقلیت بلکه حتی از حقوق قانونی یک دگرباش هم حمایت می کند، ببینید  عکس العمل جامعه مدنی امریکا در مقابل توحش پلیس و کشتن جرج فلوید را. چنین عکس العملی، حتی هزار بار کوچکتر، در تمام تاریخ شوروی یا چین یا کوبا یا ویتنام و ... (جاییکه ادعای دموکراسی پرولتری را دارند) دیده نشده است.
دموکراسی به معنای فرصت برابر برای افراد یک جامعه است و از آنجاییکه سوسیالیسم علمی به برابری نژادی همه انسان ها اعتقاد دارد، باور داریم که فرصت های برابر منجر به ساختن انسان های برابر (نه یکسان مکانیکی) منجر و با نفی بهره کشی انسان از انسان به جامعه کمونیستی تحول خواهد یافت.
بدیهی است که هیچ پدیده مطلقی در طبیعت وجود ندارد و دفاع از مفهوم کلی آزادی یا دفاع از محدود کردن آزادی در پوشش شعارهای چپ است. به باور من شما به دومی گرایش دارید، تجربه تلخ و بدنام کننده اش را عمیق تر مطالعه فرمایید.

جمعه, 11.09.2020 - 19:12 پیوند ثابت
دنیز

نسیم عزیز؛ ضمن سپاس از اظهار نظرتان در مورد مقاله من، خواستم بگویم که من دموکراسی را نفی و از دیکتاتوری حمایت نمی کنم. تعریف و تفسیر من از دموکراسی با آنچه ما در جامعه بصورت جاری میبینیم، متفاوت میباشد. جهت توضیح بیشتر شما را به مقاله دیگری که چندی پیش نوشته ام رجوع می دهم.
چندی پیش در پاکستان مسلمانان یک شهری کلیسای مسیحیان را آتش زده و چند صد نفر را سوزانده و کشتند. اراده اکثریت غالب جامعه بر این بود که با اقلیت خیلی کوچک، بر اساس فرهنگ و باورها و اعتقاداتشان چنین رفتاری بکنند. تعریف و تفسیر دموکراسی در این جوامع چگونه خواهد بود؟
https://bepish.org/node/3502 

چ., 02.09.2020 - 03:07 پیوند ثابت
رضا

نسیم عزیزمنهم مانندشمامعتقدم سوسیالیزم دردموکراسی رشدمیکنداما فرق است بین سوسیالیزم راازسرمایه داری توقع داشتن با سوسیالیزم را ازدل سرمایه داری بیرون کشیدن .یکی مبارزه میطلبدودیگری منفعل .این قبول که پایه های سوسیالیزم درانتهای سرمایه پی ریزی میشودولی اگربه عهده خودسرمایه باشدمیشودعملکردآمریکا درمقابل کرونا برای هم میهنانش .میشودجهنم خاورمیانه به بهانه آوردن آزادی .میشودطالبانی که خودساخته است ودررسانه هایش با آن مبارزه میکندواکنون ملت افغان التماس صلح راازاوبکنند.اگردرسوئدویاکشورهای پیشترفته سرمایه داری تکنولوژی ونعم مادی دیده میشودبرای مردم هندوبنگلادش فقط بدبختی به ارمغان می آورد.برای عراق جهل سال جنگ وبرای لبنان چیزی همانندایران .

س., 01.09.2020 - 18:50 پیوند ثابت
دنیز

سپاسگزارم عزیزان؛ جواد و رضای عزیز
جواد عزیز؛ موضوعی را که طرح کرده ای، یک مبحث جداگانه و مستقلی میباشد که به درستی باید با درک اهمیت سترگ آن باید به آن پرداخته شود. گرچه به درستی مطرح میکنید که تبلور هاله های این رنگ از رنگین کمان راهکارهای استراتژیک سوسیالیستی در نوشتار های من به آن صورت منعکس نبوده اند. این مطلب گرچه فقط تلاش کرده بود به مقوله راست روی در جریان چپ پرتو افکنی نماید، ولی در هر صورت باید به موضوع نقش علوم و پیشرفتهای تکنولوژیک در تنظیم و تکوین آرمان ها، راهکارها  و استراتژی سوسیالیستی در مقالات دیگر پرداخته شود.
رضای عزیز؛ به درستی اشاره میکنید که این حزب ستارگان درخشان زیادی دارد؛ چه آنهایی که قلم به دست گرفته و مینویسند، چه آنهایی که شبانه روز در میدان های پیکار سینه سپر کرده و بی توقف و بیقرار در تکاپو و تلاش شبانه روزی میباشند. من هم خوشحالم اگر توانسته باشم گوشه ای از این بار سنگین را به دوش گرفته باشم. 
با مهر و سپاس مجدد    دنیز
 

س., 01.09.2020 - 07:53 پیوند ثابت
نسیم

شما با نفی مبارزه برای دموکراسی بعنوان یک اقدام مشخص، هیچ ایده و روش معینی پیشنهاد نمی کنید. مبارزه برای سوسیالیسم، مبارزه برای کمونیسم و جامعه بی طبقه یک هدف نهایی ولی کلی است، جطور می خواهید به آن برسید؟ مقاله شما هیچ چیزی نمی گوید.
سرمایه داری در پیدایش خود دموکراسی و مقوله های مربوط به آن از قبیل آزادی بیان و عقیده و اجتماعات و ...را پیش کشید، البته برای طبقه خودش. مارکس و انگلس ایده صحیح آزادی را از انحصار طبقات دارا خارج و آن را به تمام جامعه ارتقا دادند، برای همین هم عنوان دموکراسی اجتماعی (سوسیال دموکراسی) را برای خود برگزیدند. حالا شما مبارزین راه آزادی را بعنوان راست و لیبرال تحقیر می کنید.
اگر سوسیال دموکرات ها همانند شما دموکراسی را تحقیر کنند، چگونه می توانند به مبارزه با دیکتاتوری پرداخته و درخواست آزادی بیان و اجتماعات و غیره داشته باشند؟ بگویند آزادی بدهید تا ما دیکتاتوری شما را سرنگون کرده و دیکتاتوری خودمان را برقرار کنیم؟ 
دیکتاتوری پرولتاریا نه نفی آزادی برای بخشی از جامعه، بلکه گسترش آزادی تا حد پرولتاریا (یعنی پایین ترین طبقه جامعه) و در نتیجه گستری آزادی به کل جامعه است. سوسیال دموکرات ها باور دارند که با گسترش دموکراسی است که نظر اکثریت جامعه تحقق یافته و جامعه توسط تمامی آحاد آن بسوی سوسیالیسم حرکت می کند. ساختمان سوسیالیسم کار سوسیال همگان است، نه انقلابیون حرفه ای که در نقش قدیس های کمونیست ظاهر می شوند و پس از 72 سال چیزی جز فروپاشی و بدنامی برای سوسیالیسم باقی نمی گذارند.

اگر در گسترش آزادی و اختیار کامل تمامی افراد، جامعه انسانی نخواهد بطرف سوسیالیسم برود، چه کسی و با چه وسیله ای می تواند مجبورشان کند؟ مگر 7 میلیارد مردم دنیا موظف هستند بخاطر گل روی مارکس که 150 سال پیش هم فوت کرده است هرطور شده وصایای الهی ایشان را تحقق بخشند؟ سوسیالیسم علمی را دین نکنید.
سوسیالیسم ایده ای برای نجات و اعتلای جامعه انسانی بدست خود انسان هاست، و روز بروز گسترش مظاهر آن را در پیشرفته ترین جوامع بشری به چشم می بینیم. بیش از این با تکرار شعار های بلشویکی در بدنامی اش نکوشید.

س., 01.09.2020 - 05:31 پیوند ثابت
رضا

درستی وزیبایی راهی را که حزب چپ برگذیده است درمقالاتی مانند اردشیرقلندری ویا دنیز عزیزوگرامی ویا بهزاد کریمی و..دید.این حزب ستاره کم نداردبرای همین آسمانش همیشه پرفروغ است .پاینده باشید

د., 31.08.2020 - 19:27 پیوند ثابت
جواد

دنیزجان اگریک مسئله دیگررادراین مقاله بازمییکردی من مقاله ات را درحدبزرگانی مانندمارکس وانگلس ولنین میدانستم هرچندکه اززیبایی مقاله ات بدون آن نکته هم چیزی نمی کاهد.عرض میکنم .کمبودمقاله دربهادادن به علم وتکنولوژی چه قبل ازبدست گرفتن قدرت توسط نیروهای چپ وچه بعدازآن است .به نظرمن اکتبرفقط به همین دلیل بها ندادن به رشد علم وتکنولوژی وفراتررفتن ازکشورهای سرمایه داری بود.دلیل آنهم بهادادن ومیدان دادن به استعداد های فردی برای شکوفایی جامعه ازهرلحاظ ونه فقط ابزارجنگی است.ما عمیقا معتقدیم که اندیشه هایمان پایه علمی دارد،پس بایدرشدعلم درکشورهای سوسیالیستی بسیارجلوترازکشورهای سرمایه باشد.به قولی شما راست چپ خودش رابه همین بهانه راضی میکندکه چون طرفدارعلم وتکنوژی هستم پس سرمایه چون ازعلم حمایت میکندمیتوان بارفرم به سوسیالیسم رسید.وهمین دفاع ازعلم وتکنولوژی بایدهماننددفاع ازطبقه کارگربرتارک هرحزب چپ بدرخشد.وآنگاه تماشاکن ابهت وزیبایی وهمه گیربودن چنین حزبی را.چراکه برهمانی که ادعامیکندوتمام فاصله های کشورهای سوسیالیستی وسرمایه داری ازآن ناشی میشودرادرپیش چشم تمام انسانها چه چپ وچه راست میگذارد.راه رابرهرانتقادی ازهرکسی می گیرد.نبودهمین نکته چه درمقاله شما وچه دربرنامه هرحزب چپ،توفیرزیادی باواقعیت وضع موجودچپ نمی کندوبرعکس .بودش دهان هرمنتقدی رامی بنددوپیاده شدن اندیشه اش سعادت برای طبقه کارگروهمه انسانها.ودرپایان ممنون ازافکاربی نهایت انسانی وزیبایت .به مقاله هایت دلبسته ایم .

د., 31.08.2020 - 19:18 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید