رفتن به محتوای اصلی

یداله بلدیحمزه و مهرداد پس از انقلاب به سازمان فدائی پیوستند و حمزه که دامپزشک بود، باتوجه به تخصص خود به کردستان رفت تا به مردم محروم کردستان یاری رساند. که شرح آن را درکتاب از «آن سال‌ها و سالهای دیگر» توضیح داده است که چگونه دانش‌آموزان کُرد که میروسکوپ ندیده بودند، از از دیدن آن و آزمایش‌های ساده با میروسکوپ، شگفت‌زده شده بوند.
تلویزیون اینترنتی رنگین کمان«میزگرد جمهوری خواهی»

 میهمانان: امیر ممبینی - مزدک لیماکشی
۲۹ بهمن ۱۳۹۹ برابر با ۱۷ فوریه ۲۰۲۱
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان، بنیاد آزادی اندیشه و بیان
زندگی و سرنوشت دکتر حمزه فراهتی از آغاز تا پایان تکرار زندگی و سرنوشت هزاران نفر عاشق میهن و مردم زحمتکش آنست که بی دریغ و بی هیچ چشم داشت با تمام وجود برای خدمت به مردم و میهن به پا خاستند و در دو حکومت خودکامه بی هیچ جرم و جنایتی آماج کین حاکمان مستبد شدند و یا جان باختند. و یا چون دکتر حمزه فراهتی جان به در بردند و سوختند و ساختند.
دفتر شورای مرکزی حزب چپ ایرانرفیق حمزه فراهتی به مهربانی، فداکاری، فروتنی و ازخودگذشتگی شهره بود. همگان او را انسانی می‌شناختند که سختی‌ها و بدبیاری‌ها را با تحملی شگرف پشت سرگذاشت وسیاوش وار پاکی و پاکباختگی خود را با گذشتن از آتش به همگان نشان داد. حمزه فراهتی از آنانی بود که هرگز نخواست نام درآورد و آوازه کند، اما در نیکی‌هایش بسی پرآوازه شد. حمزه دلی حساس و هنرمندانه داشت که برای سعادت مردم می‌تپید.
ابوالفضل محققیهنوز مدت زیادی از آمدنش به زندان نمی‌گذشت که یک شب گفت" من‌‌ همان افسری هستم که در موقع مرگ صمد همراهش بودم." اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود. احساس می‌کردم که چیزی عمیق بر قلبش سنگینی می‌کند که قادر نیست آنرا در خود نگه دارد. داستان واقعی غرق‌شدن صمد را من اولین بار آنجا شنیدم. کوچک‌ترین تردیدی در صحبت‌اش نبود. وقتی حادثه را شرح می‌داد، غم و اندوه را می‌شد بخوبی حس کرد.
خانواده کرامت دانشیاندر سینه ات حک شده نامی
درهر بهارت نهفته آوایی
بانگ برآور!
بخوانش!
م. پناهیولی در این میان کنش های سیاسی، اجتماعی و طبقاتی موثر را بیشتر گروه ها، سازمانها، احزاب و مردان و زنانى از تیره ی گیوه برکشیدهه ها، از جان گذشته ها و امیدوار به پیروزی خلق خویش بیشتر مادیت بخشیده و عملى كرده اند.
رحمانتا به حال که بودیم
زین پس چیزی مقابلمان است
که همیشه می گفتی
دیدی..!
ما که از تعلق خویش
گذشتیم
پایِ آن چه می خواستیم
ایستادیم .
طاهره شیخ الاسلامگروه کار زنان حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در اینستا گرام برگزار کرد:

میهمان برنامه: طاهره شیخ الاسلام - نویسنده و پژوهشگر آزاد در مسائل فرهنگی.
محمود میرمالک ثانیتنها، زهرا مادر رقیه بود که صحنه زندگی کودکی خود را می دید که چگونه اینبار در قامت دخترش در حال سرریز شدن در وادی ناکجا آباد بود. چاره ای برای خروج از این بن بست به فکرش نمی رسید جز اینکه با جریان آب همراه شود وسرنوشت دخترخود را به دست تقدیر بسپارد. همانگونه که تقدیر سرنوشت خود او را رقم زده بود. آرزو می کرد که می توانست جلوی این وصلت را بگیرد اما کاری از دستش برنمی آمد جز اینکه نظاره گر محوشدن دوران کودکی فرزندش باشد. غم سراپای وجودش را در برگرفته بود وبر قلبش چنگ میزد، اما تلاش می کرد که چهره ای شاد از خود نشان دهد تا رقیه و دیگر فرزندانش به آنچه که در درونش می گذرد، پی نبرند.