آشکار است که دو قرن اتوماسیون و پیشرفت فنّاورانه، کار انسانی را منسوخ نکرده است. در طول قرن بیستم، باوجود حرکت زنان از خانه به بازار کار، نسبت صاحبان کار به جمعیت افزایش یافت و نرخ بیکاری اگرچه با افتوخیزهای متناوبی همراه بود، اما هرگز افزایش بلندمدتی نیافت. بااینحال آنان که نگران اتوماسیون و بیکاری ناشی از آناند، بلافاصله متذکر میشوند که تعامل بین اتوماسیون و کار در گذشته نمیتواند دلیلی از چگونگی تعامل این عناصر در آینده باشد، زیرا مشخصاً ظهور کامپیوترهای بسیار پرقدرت، هوش مصنوعی، و "روبوت ورزی" (Robotics) امکان جایگزینی کار را به میزانی غیرقابل قیاس با گذشته افزایش داده است. هیچ قانون پایهای اقتصادی وجود ندارد که تضمین کند هر انسان بالغی بتواند فقط به یمن عقل سلیم و شخصیت مثبت اش درآمد کافی برای گذران زندگی داشته باشد. آینده هرچه میخواهد باشد، اما وضعیت کنونی آشکارا موجب تجدید اضطراب نسبت به اثرات اتوماسیون است.
من در این مقاله ابتدا دلایلی را عرضه میکنم که نشان میدهند اتوماسیون در خلال دههها و قرنهای اخیر موجب محو بخش اعظم مشاغل نبوده است. اتوماسیون، چنانکه "اقتضای طبیعت" آن است، بهواقع اینجاوآنجا جانشین کارشده است، اما همچنین کار را تکمیل کرده است، نتایجی را به بار آورده است که به تقاضای بیشتر کار منجر شدهاند، و به تعامل با تنظیمات در عرضۀ کار برخاسته است. درواقع مشاهدۀ اصلی این نوشته این است که ژورنالیستها و حتی نظریهپردازان متخصص تمایل دارند در ابعاد این واقعیت، که اتوماسیون جانشین کار میشود، اغراق کنند و بر این واقعیت که تعامل تکمیلکنندۀ قدرتمندی بین کار و اتوماسیون وجود دارد – که به افزایش تولیدوری و درآمد، و تشدید تقاضا برای کار منجر میشود، چشم بپوشند.
این درست است که تغییرات در تکنولوژی انواع مشاغل در دسترس و هزینهها و عواید آن مشاغل را تغییر میدهند. یک تغییر قابلتوجه در خلال چند دهۀ گذشته همانا "قطبی شدن" بازار کار بوده است؛ روندی که طی آن عواید دستمزدها بین "بالائیها و پائینیها"ی طیف درآمد و مهارت به نحوی بسیار بیتناسب توزیع گردید و چیزی عاید "میانیها" نشد. من شواهدی را دربارۀ این پدیده ارائه خواهم کرد. درعینحال من ادعا خواهم کرد که این قطبی شدن نخواهد توانست تا دوردستهای آیندۀ پیشبینی پذیر ادامه یابد.
بخش پایانی این نوشته بر این نکته مکث میکند که چگونه پیشرفتهای کنونی و آینده در هوش مصنوعی و روبوت ورزی باید به برداشت ما از مسیر محتمل تغییرات شغلی و رشد فرصتهای کاری شکل دهند. من این ادعا را به میان خواهم کشید که تعامل بین ماشین و امتیازات نسبی انسانی به کامپیوترها امکان خواهد داد بهجای کارگرانی بنشینند که به مشاغل اجرائی تکراری و وظایف روتین اشتغال دارند و توأماً امتیازات نسبی کارگرانی را تقویت کند که از مهارتهایی چون حل مسائل، تطبیقپذیری، و خلاقیت برخوردارند. طلایهدار اتوماسیون بهسرعت پیش میرود و چالشها برای نشاندن ماشینها بهجای کارگران، در مشاغل مستلزم انعطاف، قوۀ قضاوت و عقل سلیم، همچنان بهغایت عظیماند. در بسیاری از موارد ماشینها هم جانشین وهم مکمل کار اند. تمرکز کردن فقط بر آنچه از دست میرود، از یک مکانیسم مرکزی در اقتصاد غافل میماند: مکانیسمی که اتوماسیون بهتوسط آن بر تقاضا برای کار تأثیر می گذارد؛ یعنی افزودن بر ارزش وظایفی که فقط کارگران از عهدۀ عرضۀ آن بر میآیند.
افزودن دیدگاه جدید