زنده است دریا
س. خرم
      
            می روی با کوله باری از عطش'
سوی شهری که دیگر نیست'
وکوچه وخانه ای گم شده.
می گردی' بو می کشی' نمی یابی.
آنان گذر کرده اند'
از پشته های خون'
تا بروبند از شهر' یاد تو.
      
            سوی شهری که دیگر نیست'
وکوچه وخانه ای گم شده.
می گردی' بو می کشی' نمی یابی.
آنان گذر کرده اند'
از پشته های خون'
تا بروبند از شهر' یاد تو.