رفتن به محتوای اصلی

گوناگون

وهاب انصاری
در تمامی زندگیش هیچگاه از تلاش و مبارزه با آنچه که برای خودش معنی داشت، دست نکشید. فاصله از فعالیت تشکیلاتی را هیچگاه به معنای فاصله از اعتقاد به آرمانهایش و مبارزه علیه بی عدالتی و ستم معنا نکرد، همواره به مبارزه علیه ستم، بی عدالتی، نابرابری اجتماعی و سیاسی و برای زندگی بهتر انسانها و برای صلح و سوسیالیسم وفادار ماند.
عباس عبدالرحیمی زندانی دهۀ شصت، رفیق و همرزم فدایی خلق جلیل شهبازی، انسانی راستین، رفیقی صادق، کمونیستی پرشور، مبارزی شجاع و سازمانگر، مدافع خستگی ناپذیر کارگران و زحمتکشان، با سینه­ ای مالامال از عشق به مبارزه و رهایی، دیگر در میان ما نیست.
آرام بختیاری
شلایرماخر در خیلی از زمینه ها مانند علم تفسیر و هرمنوتیک، علم اخلاق، علم دیالکتیک، و سایر دروس علمی، خالق نظرات بزرگ و مهم بود ولی بدلیل رشد ارتجاع در دولت پرویس، در سال 1815 پست و مقام عضویت وزارت علوم و نظام آموزشی راازدست داد.
ابوالفضل محققی
من با هر جوانی که به خاک می افتد به خاک می افتم. می میرم و زنده می شوم! این جا دستم، قلمم قادر به هماهنگی با روحم نیست!روحم آن جا درجبهه ها با نوجوان ها و جوان های آن سرزمین است. آرش های زمانه ما.
هماهنگی ایرانیان - پاریس
گردهمائى در اعتراض به سركوب فعالين كارگرى، معلمين، مدافعين حقوق زنان، كنشگران سياسى و مدنى درايران، همچنین در پشتيبانى از زندانيان سياسى و براى آزادى آنها، در زمان و مكان زير برگزار مى گردد.
شاپور ا.
گاهی از خودم می پرسم اگه درس فیزیك را خوب به بچه‌ها فهماندم معلم خوبی بوده ام؟ و جواب خودم به خودم یک "نه!"گنده است. نه، شاید مدرس خوبی بودم، اما معلم، نه. معلمی كه نتواند به بچه ها عشق بیاموزد معلم نیست. معلمی كه در مقابل شعار های مرده باد به این و آن ساكت باشد و درس زنده باد به دانش آموزش ندهد معلم نیست؛
یداله بلدی
پس ازاجرای حکم اعدام اعلام کردند که هرمز در مبارزه مسلحانه کردستان شرکت داشته است، در حالی که همان روز در منزلش دستگیرشده بود و در پاسخ به خانواده‌اش که گفته بودند او در مبارزه مسلحانه شرکت نداشته پاسخ داده بودند که گفته‌های او از گلوله مؤثر تر و نافذتر بودند. پس از اعدام هرمز ده‌ها معلم و دیکر آرادی‌خواهان نام هرمز را برفرزندان خود نهادند تا یاد و خاطره اش ماندگار باشد.
شمی صلواتی
مومنی قلم به دست
با جسارتی بدور از خرد
پیامی داد !...
"باچوب کبریت به جنگ خورشید رفتن
به معنی سوختن و خرید مرگ از خداست
اردشیر قلندری
در منطق مصاحبه فوق، مردم در نقش سیاهی لشکر پای صندوق رای هستند، این ماهیت سخنان شخصی است که به گفته خود، طرفدار نظام سرمایه‌داری است. ذات و ماهیت ماهوی این نظام مردم را در نظر ندارد، مردم همان بردگان هستند
عبدالستار دوشوکی
انتقاد اساسی دیگر به دبیر کل و برخی از مسئولین شورای مدیریت گذار به نحوه برخورد ناصواب و رقابت جویانه آنها با بیانیه تکمیلی ١٤ نفره بود که قریب به هزار فعال مدنی در خارج و داخل کشور امضای خود را زیر بیانیه حمایت از آن ١٤ تن گذاشتند
آرام بختیاری
شکاکی جدید در نیمه دوم قرن 16 میلادی توسط مونتگنی و شارول در فرانسه نوزایی نبود، چون شکاکی یونانی یک محصول و نشان زوال ایدئولوژیک یک جامعه در حال زوال و سقوط مانند جامعه برده داری بود، ولی شکاکی جدید، آغاز آموزش تناقض ایدئولوژیک و فلسفی، شروع فرهنگ بورژوایی زمان بود که مقدمات عصر روشنگری را فراهم نمود
هماهنگی ایرانیان - پاریس
«هماهنگى ايرانيان - پاريس» براى اعتراض به رفتارهاى سركوبگرانه حكومت و آزادى همه زندانيان سياسى در ايران از شما انسان‌هاى آزاديخواه و مدافع حقوق بشر دعوت مى‌كند تا در روز شنبه، پنجم اکتبر ٢٠١٩ - ١٤ مهرماه ١٣٩٨ در تجمعى كه به همين منظور در پاريس برگزار خواهد كرد حضور به هم رسانيم.
شمی صلواتی
ما که می خواهیم
همه زندگی کنند
عشق زلال؛ چون آب روشن باشد 
انسان بودن و انسانیت مرامی همگیر شود.
[به این امید !
روزی دردها پایانی داشته باشد
ابوالفضل محققی
در این میان دخترکی ریز نقش تحصیل کرده که به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاه است، تنها به خاطر دوست داشتن یک تیم فوتبالی و رفتن به استادیوم که حق ساده هر انسانی است دستگیر و زندانی ‌‌می‌‌گردد. او نسرین ستوده نیست! او نرگس محمدی یا آنتا دائمی نیست. جوانی است به شدت حساس با هزار زخم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی برتن.
م. پناهی
اغلب مردان و زنان و گروه های از این گونه در تاریخ معاصر ما از درون آشفته بازار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدیدار شده اند، قدعلم كرده اند؛ ایده به میان آورده اند، خلاقیت بخرج داده اند، ملت را بسیج کرده اند، ایمان به آینده عادلانه و آزاد را در فضاى سياسى پاشیده اند، امید به آینده را با تدبیر مدیریت کرده اند و شاخص شده اند.
ابوالفضل محققی
آفتاب کاملا بالا آمده و زمان به صلات ظهر نزدیک ‌می‌ شود. فروشندگان روستا‌یی بساط خود را پهن کرده اند.بساط‌های رنگارنگ از روسری‌های پشمی دست باف تا سوزنی‌ها‌یی با رنگ‌های شاد و درخشان‌، همراه با متاع بنجل چینی.
آرام بختیاری
فلسفه زندگی دیلتای از نوع علوم انسانی است. او را متفکر این شاخه علوم اجتماعی نیز بشمار می آورند. اگر برای هگل یک نیرو و ارزش مطلق وجود داشت، برای دیلتای همه چیز نسبی است. او از جمله تاریخ گرایانی است که نسبی فکر میکرد. روش و متد های علوم انسانی ساختاری او به ادعای غربیها، امروزه اثبات شده و قابل استفاده است.
ابوالفضل محققی
خدای آسمانی در سیمای انسان سازنده و تولیدگر ظاهر شده بود. انسان نوین بافت و عنصر درونی نقاشی‌‌های بزرگ دیوارهای ساختمان‌‌ها ی دولتی دانشگاه‌‌ها تئاترها، ورزشگاه‌‌ها را تشکیل ‌‌می‌داد. ساختمان‌‌های سنگی عظیم که عمدتاً در زمان استالین ساخته شدند تا نمایانگر عظمت سوسیالیسم باشند.
یداله بلدی
یادها و خاطرات دو عزیز برایم فراموش ناشدنی هستند؛ زین العابدین کاظمی همکلاس و دوست ورزشی‌ام و پسرعمویم رئوف بلدی. در این سالگرد فاجعه ملی یادی می‌کنم از این دو عزیزم با تصاویری که در کنار آنها دارم.
از اتاقی کوچک که اتاق بازرسی بدنی است بگذرم‌‌ - تا دقیقه ای بعد با باز شدن در آخر‌‌ - دختر بچه ای که با تمام توانش ‌‌می‌دود تا خود را به خط پایان برساند و تو‌‌ - پدرم در آن سوی خط زانو زده ای روی زمین تا هم قد من باشی و دستهایت را از دو طرف باز کرده ای‌‌ - و دقیقه ای بعد پرنده ای هستم که پرتاب ‌‌می‌شود در آغوش تو‌‌ - محکم بغلش ‌‌می‌کنی – محکم بغلت ‌‌می‌کنم‌‌ - روی دست‌‌هایت بلندم ‌‌می‌کنی‌‌ - ‌‌می‌خندم‌‌ - در هوا ‌‌می‌چرخانی ام‌‌
ابوالفضل محققی
ابله کسانی که فکر ‌می‌‌‌کنند باخذف نامی، پیکره یادبودی،نام خیابانی، ‌می‌‌‌توان تاریخ را از خاظره مردم زدود‌. با هر حذف کردنی بخشی از هویت تاریخی و ذهنیت تاریخی مردم در سایه قرار ‌می‌‌‌گیرد درخت زندگی اجتماعی و تاریخی مردم بی برگ و بار ‌می‌‌‌شود شادابی خود از دست ‌می‌‌‌دهد.
ابوالفضل محققی
هنگام عبور از کوچه‌ها، صدای گاو و گوسفند‌ها که با بوی پشگل در هم آمیخته، تو را به قلب یک روستا می‌برد و چند کوچه آن سوتر وارد خیابان، وارد شهری زیبا و تاریخی می‌گردی که اسکندر مقدونی همراه سپاهیان خود در گذر از آن، برای به توبره کشیدن خاک ایران و هند، با سرداران و مردمان این شهر به جنگ شد.
ابوالفضل محققی
یکی از عجیب ترین رود‌هائی که تا کنون دیده ام زلال چون اشگ چشم، سپس خاکستری، سیاه و باز در پیمایشی طولانی خاکستری ، گل آلوده و سپس در مسیری آبی و آنگاه باز عبور کرده از صافی زمان و مکان شفاف وزلال.
درست بسان مسیری که گاه زندگی در پیش پا ‌می‌‌نهد .زلالیت و پاکیزگی از دست ‌می‌‌دهی ، گل آلود ‌می‌‌گردی و سنگین . اگر جاری نشوی و تن بر صخره و سنگلاخ زندگی نکوبی از دل سنگ‌ها روزنی نگشائی و عبور نکنی به مردابی متعفن بدل ‌می‌‌گردی ، افسرده ‌می‌‌شوی و ‌می‌‌میری.
ابوالفضل محققی
در زمان سابق که برای تحقیقات عملی می‌رفتیم، او پلو خوب جور می‌کرد. حال سرمایه علم را رها کرده و به کار پلوفروشی پرداخته است. هرچه هست خرج زن و بچه اش را در می‌آورد. اما حیف چه عالمی بود! تمام کلکسیون حشرات او را نابود کردند. او چهل سال روی آنها زحمت کشیده بود. این تراژدی ملت عقب مانده ای است که عالمان آن امروز پراکنده در چهار گوشه جهان یکی پلو فروشی می‌کند.
ابوالفضل محققی
و برعکس اجداد خود عقل و منطق سلیم را بر منطق فولاد آبدیده ترجیح می‌دهد و امامت را بسان دیگر امامان دستاویزی برای تحمیق پیروان خود نمی داند. از این رو ساختن یک مرگز بزرگ فرهنگی در خاروغ را در دستور نخستین کارهای خود قرار می‌دهد.
امید
آذر، بعد از تسلیمِ نامۀ دادخواهیِ خود به آیت الله منتظری در مهرماه 1362 حتی تا 5 سال بعد هم فقط با چشم بند! موفق به دیدارهایی محدود با "پرویز" (نام مستعارِ احسان طبری) می شود؛ درحالی که خودش با چندین بیماری مثل دیابت و سرطان ریه دست و پنجه نرم می کرد و روزگار را با بافندگی و رنج و تعب فراوان سپری می کرد.
هماهنگی ایرانیان - پاریس
اگر تا اینجا تلاش‌هاى دیپلماتیك دولت فرانسه قابل فهم مى باشد، اما سكوت مطلق مقامات فرانسه در زمینه نقض حقوق بشر در ایران براى همه آزادی‌خواهان ایرانى غیر قابل قبول مى باشد و انتظار داریم چه در دیدار با نمایندگان جمهورى اسلامى و چه به طور علنى، رعایت حقوق مدنى و آزادیهاى سیاسى و صنفى مردم در ایران مورد تأكید قرار گیرد.
ابوالفضل محققی
می‌گوید "مهندس الکترونیک هستم اما حال بیکارم اگر شود سنگ گران بها ‌می‌فروشم‌‌، لاجورد، زمرد‌. زمان روس‌ها کندن کوهها ممنوع بود‌. اما حالا هرکسی کلنگی برداشته و به کندن گوه‌ها و معدن‌های قدیمی‌ مشغول است‌. بعضی وقت‌ها چیزی نصیبمان ‌می‌شود. پیش تر‌ها کار داشتم زندگیمان بسیار نغز بود تنها مشگل ما همین آزاد نبودن دینمان بود! اجازه نمی‌دادند امامان را ببینیم!"
مهرداد درویش پور
 از زمان ریاست جمهوری روحانی در ژوئن ۲۰۱٣ اوضاع حقوق بشر در ایران علی رغم وعده های انتخاباتی، بحرانی تر شده است. اعدام ها نه تنها متوقف نشده اند، بلکه به صورت چشمگیری افزایش یافته اند. زندانیان سیاسی همچنان در زندان بسر می برند و امید چندانی به آزادی آنها وجود ندارد. خبرنگاران و دگر اندیشان مرتبا دستگیر می شوند و حقوق شهروندی و حقوق بشر دائماً نقض می گردد.
ابوالفضل محققی
من به شهری می اندیشم که چندی قبل در معیب کاروان آقا خان به آن جا رفتم . شهری با خیابان های مشجر پوشیده از درختان چنار و سپیدار با جویبار هائی که آب به شفافی اشگ چشم در آن جاری است. شهری واقع بر بلندای کوه های پامیر در منطقه بدخشان ، احاطه شده در میان کوه های سر به فلک کشیده با دره های عمیق که ترا تا عمق تاریخ می برند.تا عمق گذر گاه هائی که روزی سربازان اسکندر از آن عبور کرده اند.
ابوالفضل محققی
گفت: " می دانید اگر خانم گوگوش تاجیکستان بود روی چشممان می‌نهادیم. هیچ تاجیکی نیست که خانم گوگوش را دوست نداشه باشد. اگر روزی به تاجیکستان بیایند ما از میدان هوائی تا محل اقامتشان قالین پهن می کنیم . افسوس که شما قدرش نمی دانید ."
آرام بختیاری
دالایی لاما می‌گوید: بنام ادیان در طول هزاران سال گذشته نه تنها جنگها بلکه جنگهای "مقدس" انجام شده. تعصب، بنیادگرایی، و دگماتیسم، همی‌شه برای انسانها مضر و خطرناک بوده. او می‌گوید بعضی روزها فکر می‌کنم بهتر می‌بود اگر ادیان وجود نداشتند چون تمام ادیان و کتب مقدس در خود ظرفیت تبلیغ و اعمال استفاده از خشونت را دارند.
ابوالفضل محققی
جامعه تاجیک زمان شوروی شاید از پاکیزه ترین ،ساده ترین و ابتدائی ترین جمهوری‌های شوروی بود که مردم شاد و خوشحال کار می کردند و طامات افسانه ائی خود می بافتند. راضی از زندگی سوسیالیستی و دلخوش از همدمی ساده و صلح آمیز که در آن جواب هر چیز ساده بود و کاری با معادلات پیچیده سیاسی نداشتند .امری که دیدم بسیار مورد تمسخر برخی از هقت خط‌های ساکن قفقاز علی الخصوص هم زبان‌های آذری خودم قرار می گرفت.
ابوالفضل محققی
به همه جا رفتم به تمامی گورستان ها سرکشیدم ،دره های اطراف شهر را یک به یک کاویدم وتمامی انبار های متروکه راکه شبانه ربوده شدگان را در آن جا ها تیر باران می کردنددیدم‌. آنقدر جنازه دیدم که تا آخر عمر وحشت واندوه دیدن آن ها را فراموش نخواهم کرد‌.
خانواده رضایی و خدامرادی
ندیدیم و نشنیدیم کسی جز نیکی از او یاد کند.
با قلبی آکنده از غم و اندوه درگذشت شادروان فرهنگ رضایی را به اطلاع اقوام و آشنایان می رسانیم