رفتن به محتوای اصلی

گوناگون

مادری زحمتکش که فاصله شهرستان تا تهران را به تکرار می‌پیمود بلکه خبر از فرزند گیرد و با پاره تن‌اش دیدار بدارد. در هر ملاقات کوتاهی که با فرزندان در زندان داشت، کارش فقط امید دادن و عاطفه ‌آفریدن بود؛ به سان مادرانی بسیار که چه با نام و چه بی نام، پایوران جنبش آزادیخواهی ایران بوده‌اند و هستند. آنانی که، فراموش نمی‌شوند.
محمد اعظمی
روایت چگونگی اعدام رضا زرشگه و برخوردی که با خانواده او شد، یکی از روایت های تلخ و دردناکی است که شنیدنش خشم و نفرتی بیکران در دل ها می نشاند. شنیدن این حکایت بی رحمانه خون را چون نهری در رگها به حرکت در می آورد و مغز را به آستانه انفجار می رساند. به واقع این همه وحشی گری و خشونت در تصور نمی گنجد.
مهرداد بهارآرا
چه شبها و روزهایی در غربت را که دور از یار و دیار با نواهای این خنیاگر زمان به سر نکردیم. چه غمهای سنگینی که با کلام سعدی، حافظ، نیما، معیری، اخوان، کسرایی،.....آهنگ مشکاتیان، علیزاده، تار لطفی، علیزاده، نی موسوی، سنتور مشکاتیان، ... با نوای جادویی شجریان بر خود هموار نکردیم.
به یاد فدایی خلق داریوش اسدپور گلوگاهی رفیقی که سال های طولانی از زندگی خود را برای آرمان‌های  عدالت‌خواهانه و انسانی مبارزه کرد و در اين راه به اسارت هر دو رژيم استبدادی درآمدولی از پای ننشست و بعد از زندان هم به آرمان خود وفادار ماند و به تلاش هایش برای تامين آزادی، عدالت اجتماعی و دمکراسی ادامه داد. تصاویر این رفیق عزیز و زنده یاد با آهنگی قدیمی ساخته محمدرضا درویشی با صدای نورالله علیزاده.
محمد اعظمی
هر صفحه ای از زندگی ش را که باز می‌کنم در حیرتم از آن‌چه بر او گذشته. از اعدامِ پدر و عموهایش در کودکی، تا زندان و تبعید و بعد بازگشت به وطن و ازدواج با پرویز خان. مادرِ فریدون که شد دیگر ماند تا مهر مادری‌ش را در خاک باغچه هم تزریق کند. ماند و برای هر آن کس که حتی سلام و علیکی از دور هم داشت بزرگی و مهربانی کرد.
حسن بلوری
نظریه نسبیت عام بر پایه تنها یک اصل، اصل هم ارزی شتاب و گرانش، بنا شده و تاکنون در تست‌های مختلف تایید شده است. در هیج آزمایشی اختلاف قابل سنجشی میان تاثیر حاصل از شتاب و تاثیر حاصل از نیروی گرانشی مشاهده نشده است. این نظریه تعمیم دو نظریه، نظریه نسبیت خاص و نظریه کلاسیک نیوتنی، نیز تعبیر می‌شود، چرا که هر دوی این نظریه‌ها براحتی از معادلات نظریه نسبیت عام قابل استنتاج هستند.
حامد صابری
اولین بار حسن را در بهمن ۶٥ در کمیته مشترک دیدم. چند روز پس از دستگیری، من را به سلول او بردند. به محض اینکه نگهبان درب سلول را باز کرد و من را بداخل سلول هدایت کرد، بلافاصله یک نفر چشم بندم را باز کرد و مرا در آغوش گرفت. حسن بود با لبخندی زیبا و صمیمی؛ بچه ی سبزوار بود و دو فرزند داشت.
حسن بلوری
در این مقاله می‌خواهم ابتدا به ستارگانِ نوترونی، یکی از فرم‌ها و حالت‌های نامتعارف مادّه در تراکم بسیار بالا، که نسبتا "ساده" با یاری نظریه نسبیت عام و فیزیک کوانتوم قابل توضیح و برای آشنائی‌ اولیه با موضوعِ مقاله سودمند است بپردازم و در ادامه مفهوم‌های سیاه‌چاله، سفیدچاله و "فضای" میان این دو، یعنی مفهومِ کرم‌چاله، را توضیح دهم.
یداله بلدی
در شرایطی که وضعیت بهداشت و درمان با مشکلات فراوانی روبرو است، و درتمام عرصه ها باکمبودها و نارسائی ها روبروست، اختصاص بودجه برای روضه خوانی و عزاداری در بیمارستانها که بخش زیادی ار آن نصیب روضه خوانان و مداحان میشود و در حالیکه بیماری کرونا در کشور بیداد می کند، برگزاری این مراسم ناشی از استیصال رژیم در جذب مردم و اهمیت ندادن به سلامتی و بهداشت مردم است.
با آنکه بالاترین مدارج فنی کار رابه شکل تجربی، در پروژه هایی بزرگ وگوناگون صنعتی در جنوب و شمال و شرق و غرب ایران طی کرده بود و از نیمه های دهه پنجاه ودر تمام دهه های شصت وهفتاد، مدیریت فنی واجرایی بخش مکانیکال هر پروژه ای را بعهده داشت، ولی همواره در معرفی خود در مصاحبه ها و کشمکش های کاری و کارگری، خودش را کارگری قدیمی معرفی می کرد.
احمد شاملو
۲٨ مرداد یادآور جاودانه شدن چریک فدائی خلق، احمد زیبرم است. شعری از احمد شاملو، در گرامی داشت یاد او تقدیمتان می گردد. سایت «به پیش»
مریم مرادی - یداله بلدی
طبق گفته مقامات مالزی بیش از ۱۲۰۰ زندانی مواد مخدر، محکوم به اعدام شده اند؛ در میان زندانیان دیگر کشور ها که به جرم مواد مخدر دستگیر شده اند، ایرانیان بیشترین میزان زندانی را دارند؛ و سالانه دهها ایرانی در فرودگاه های این کشور به جرم مواد مخدر دستگیر می شوند.
محمود شوشتری
صدا بلند شد؛ «منصور فرزند ... » «جهان‌بخش فرزند ... » ...بیایید بیرون. غرولندها و اعتراض‌های زیر لب. با چشمانی هنوز سرخ از خوابی نیمه تمام و بدنی هنوز خسته از استراحتی نیمه‌تمام آهسته آهسته شلوار و پیراهنی تن کردند و پشت سر هم در صفی راه افتادند. چشم‌ها نگران، نگران یاران راهشان را تا دم در دنبال کرد و بعد در با صدایی مهیب بسته شد. در راهرویی عریض راه افتادند. دیگر کِرختی خواب از بین رفته بود و آهسته و نجوا‌کنان پچ پچ می‌کردند.
ابوالفضل محققی
به یاد دارم پسر جوانی از هم شهری های من را که از کودکی او را می شناختم و با برادرش که مسئول زنجان بود دوستی قدیمی داشتم، از باکو برای کار مرز به کابل فرستادند و از کابل به مرز. شبی که در کابل بود او را برای شام دعوت کردم. بسیار جوان بود و با هوش از هر دری سخن رفت؛ صمیمانه دلم می سوخت که چنین جوانی را در این کشمکش به افغانستان فرستاده اند برای برنامه هائی که هیچ توجیهی نداشت.
ابوالفضل محققی
از همان روز نخست آمدن به کابل حضورش را همه جا می دیدی. طوری که گویا پیش تر از ما آنجا بوده . با همه رابطه برقرار کرده بود. هر کجا می رفت رایحه ای از محبت، شوخی و خنده را با خود داشت؛ از نظر من یکی از عوامل تأثیر گذار در کم کردن دلتنگی های غربت بود. هیچ امری نبود که او در آن بخش مثبت را نبیند و از درون آن طنزی دلچسب را بیرون نکشد.
ابوالفضل محققی
نان کابل برایمان نانی آشنا بود! شبیه نان تافتون تهران.نانوائی که صبح اول وقت سراغش می رفتیم، نانی گرم که تازه از تنور درمی آمد و صاحب نانوائی نشسته برسکو ازبین آن همه جمعیت می گفت "مهمان ایرانی چند تا نان می خواهی"؟ دیگران با محبت نانت را دست بدست به تو می رساندند. امری که با تمام اصرارمان بر ایستادن در صف، بارها و بارها تکرارمی شد.
ابوالفضل محققی
اززندگی در شهر هراس داشت. از انسانها، از جامعه انسانی! داستان های زیادی گفت. من امروز می خواهم یکی از آن ها بازگو کنم. نام داستان شرط بندی است. شرط بندی برسر زدن نقطه های دور و متحرک که بسان یک سایه بودند. اما می دانستند که انسان است. گاه یک سرباز بود و گاه یک انسان عادی. این داستان اوست.
ابوالفضل محققی
طرحی که به نظر من لطمه جدی به روح های حساس وارد ساخت و مانع از آن شد که برخی نارسائی ها و دلتنگی ها و آرزوها در این نامه ها منعکس شوند. برخی مسائل خانوادگی پیش آمده درون خانواده مطرح گردد و مصلحت های خانوادگی از پدران و مادران گرفته شود.
آرام بختیاری
دین؛ مخصوصاً مسیحیت، در تمام بحث های کیرکگارد در پشت پرده یا در آغاز بحث قرار دارد، گرچه عرفانش منطقی است. او مانند شوپنهاور مجرد بودن را تبلیغ میکرد و مدعی بود که ازدواج موجب سعادت دائم نمیشود و بعد از مدتی تبدیل به مسئولیت و مزاحمت اخلاقی میگردد. در نظر وی هر حقیقتی بی ارزش است مگر آنکه مربوط به هستی و تغییر آن باشد. او فلسفه زمان خود رافلسفه عصر ترس و سرگردانی و دلهره انسانهای بدون شور و شوق و هیجان نامید.
ابوالفضل محققی
مدت زمان اقامتمان در کابل طولانی شده بود و نیاز به خانه جدی. می دانستیم که حل مسئله مسکن برای مهماندارانمان بخاطر کمبود مسکن، بسیار سخت است. لذا فشاری نمی آوردیم. اما تعدادمان زیاد شده بود و چشم انداز کار و ماندن در افغانستان طولانی.
ابوالفضل محققی
اما داستان فرستادن دانشجویان بعدی، بخصوص آن ها که با دیپلم از ایران خارج شده بودند به این آسانی نبود. البته نه این که مشکل از طرف مهماندارانمان باشد؛نه! مشکل درون خود ما بود. مشکلی که هنوز بعد گذشت سی و اندی سال که اکثر فرزندانمان در غرب بدانشگاه رفته و فارغ التحصیل شده اند، وقتی بخاطر می آورم، بی اختیار ذهنم شروع به آنالیز می کند و به دنبال چرائی آن می گردد.
ابوالفضل محققی
امروز که این خاطره را می نویسم اندوهی سخت قلبم وبغضی گران گلویم را می فشارد و من را به فضای آن روز دانشگاه و به یارانی پیوند می دهد که بسیاری از آنان دیر گاهی است، در سحر گاهی خونین در خاک غلطیدند؛ سحرگاهی که خورشید از بدن های مشبکشان طلوع کرد. یک همیاری بی سابقه!
حسن بلوری
در این مقاله می‌کوشم، پس از مقدمه‌ای کوتاه نشان دهم که نمی‌توان شناختِ دقیقی از علت داشت و لذا نمی‌توان رابطه‌ی دقیقی بین علت و معلول ایجاد نمود. در نتیجه اصلِ علیّت در بهترین حالت تنها در شکل تقریبی‌ آن پذیرفتنی است. به بیان دیگر، اصلِ علیّت در محدوده‌ی علتِ تقریبی معتبر و راه‌گشاست.
ابوالفضل محققی
خنده ای کرد برخاست از کمدی که بالای در ورودی اطاقش بود تعدادی کتاب نشریه کار و اکثریت را که در خارج چاپ می شد برایم آورد. به شوخی گفت: "یک عضوتان عضو حزب دمکراتیک خلق افغانستان هم هست. هر ماه کلی کتاب و نشریه های شما را برایمان می آورد ما به خوبی از مواضع شما با خبریم و خوشحالیم که امروز به سلامت شماها را در کنار خود داریم.
ابوالفضل محققی
توئیت هایی نشانگرآغاز بیداری یک ملت! آغازشکل جدیدی از همبستگی منطبق بر زمان با دستاورد های معاصردر دنیائی که مجازیش می خوانیم، اما واقعی تر از هر واقعیتی است. چرا که رابطه می گیرد، پیام می دهد، بر می انگیزد وسر انجام به عمل در می آورد. این ره آورد دوران جدید و روابط جدید است. این میزان توئیت قلبم را روشن می کند امید وارم می سازد.
ابوالفضل محققی
کودکان درمحیطی بسیار عالی، شاد و در گروه همسالان قرار گرفتند. کودکستانی که اگر چه بیشتر اسباب بازی های آن دستی و ابتدائی بودند، و توسط خود مربیان ساخته می شدند، اما زیبا ترین اسباب بازی های جهان بودند، چرا که مهر و پیامی انسانی در آن ها نهفته بود. درهای بهشتی بود که بردنیای کودکی کودکان ما گشوده بودند.
حسن بلوری
بی‌گمان رازی و نیوتن فضای مطلق را سه بعدی، مسطح، ساکن، همگن و همسانگرد تجسم می‌کردند؛ همگن به‌معنای: هیچ‌یک از نقاط آن باهم فرقی ندارد و همسانگرد به‌معنای: هیچ یک از جهات آن باهم فرقی ندارد.
محمود شوشتری
او که عاشق کار بود در کنار فعالیت و مسئولیت‌های سنگین سازمانی‌اش سخت مشغول پیشبرد پروژه شغلی‌اش، شیرین سازی آب‌های شور در استان مرکز، بود. مسئولیت‌های سیاسی فرامرز این‌بار بسیار سنگین‌تر و خطرآفرین بودند. در آن روزهای سیاه و شوم که اجرای هر قرار سیاسی خطر دستگیری و شکنجه و اعدام را با خود داشت فرامرز ماندن را برگزید.
ابوالفضل محققی
می گفتند ترسش در اواخر به گونه‌ای شده بود که دراطاق اجاره‌ای خود در مرکزشهر, پشت تمام پنجره‌ها کیسه شن نهاده و بگونه‌ای سنگر گرفته بود. من دوبار دیگر او را دیدم، در انتظار پذیرش بود. بااندک آرامشی:" از تیررس خارج شدم اما همیشه دلهره‌ای ناشناخته با من است. این را از ایران با خود دارم، فکر می کردم اگر خارج شوم کمتر خواهد شد. اما هنوز زخمه بر دلم می زند. هیچ خبری از آن مادر هراتی نشد"؟
ابوالفضل محققی
 وقتی مسئول حزبی روزنامه او را معرفی کرد، گفت:" ملاله جان دو شهید داده اند، شویش و بچه اش هر دو در جنگ شهید شده اند." ملاله هیچ چیزی نگفت، ساکت به دهان مسئول حزبی که او را معرفی می کرد خیره شده بود. برایمان سخت بود چیزی از او بخواهیم. اگر خودمان دنبال چایی می رفتیم، می گفت:" صحب قار می شوم، بدهید من بیاورم."
ابوالفضل محققی
آقای کارمل از همه تشکر کرد و درارتباط با روز نامه و نقش آن مفصل سخن گفت. در حین صحبت اندکی مکث کرد و در چهره من خیره شد گفت: "رفیق ناصر ما ملت غریبی هستیم مردم ما غریبند، شما بسیار خوب و با احساس می نویسید. اما درست نمی نویسید، واقعیت را بیان نمی کنید! نمی نویسید که ما حزبی ها به این مردم غریب وعده دادیم که روی نان سیاه و خشکشان مسکه (کره به زبان افغانستانی) می مالیم! نه تنها مسکه نمالیدیم بلکه نان سیاهشان را هم گرفتیم! این را بنویسید!
ابوالفضل محققی
قرارشد که فردای آن روز اولین نوشته خود را تحویل آقای طنین بدهم. نخستین نوشته ام که گزارشی میدانی از مردم کوچه و بازار بود، بسیار مورد استقبال قرار گرفت؛ طوری که از فردای نشر آن قرار بر این شد که بعنوان عضوی از هیئت تحریریه روزنامه هر روز درجلسه هیئت تحریریه شرکت کنم، و نظر خود را در رابطه با مسائل مطروح شده و تعین نوع مقالات بدهم .
آرام بختیاری
هوگو دارای توانایی ترکیب ادبیات تاریخی،رمانتیک، و رئالیسم را با هم دارد؛ همچنین توانایی ترکیب روایتی جهانبینی با درام هیجانی را. شاید بهتر باشد هوگو را از سنت ادبیات "آنگلوزاکسن" بشمار آورد تا از سنت فرانسوی.او غیر از شاتوبریان در سالهای آغازین، خویشاوند ادبی شکسپیر و سبک کتاب انجیل است.
ابوالفضل محققی
خانه بزرگی را در منطقه کارتیه سه در اختیار سازمان قرار داده بودند که رفقای تازه وارد شده عمدتاً مجرد در آن جا مستقر شوند. خانه ای که از آن بسیار خاطره دارم از زندگی دسته جمعی "کمونی" تا مشکلاتی که این نوع زندگی و در هم آمیزی بوجود می آورد.
ابوالفضل محققی
باغبان گفت: خانم از اول شب، دو نفر در پشت بام خانه روبرو خوابیده اند هر بار که سرشان را بالا می کنند این سگ این طور واق واق می کند. رنگ از رخسار همه پرید پاسی از شب گذشته بود امکان خارج شدن از خانه نبود. مهماندار گفت: از زیر خانه در سال های دور قناتی می گذشته که سال هاست خشک شده و ما در آن را بسته ایم، بهتر است از آن جا فرار کنی.