رفتن به محتوای اصلی

چرا هنوز این‌همه شغل وجود دارد؟

چرا هنوز این‌همه شغل وجود دارد؟
تاریخ و آیندۀ اتوماسیون کار

بخش دوم

تعامل کار و اتوماسیون چگونه صورت می‌گیرد؟

سال ۱۹۰۰، ۴۱ درصد نیروی کار امریکا در بخش کشاورزی اشتغال داشت. در سال ۲۰۰۰ سهم کشاورزی از نیروی کار به ۲ درصد افت کرده بود. عامل اصلی این تغییر همانا تکنولوژی، به شمول ماشین‌آلات اتوماتیک، بود. تولید انبوه اتومبیل به نحو اکیدی از تقاضا برای نیروی کار حیوانات، خاصه اسب، و مشاغل مرتبط با آن، ازجمله آهنگری و نعل‌بندی، و نیز از تقاضا برای کار دستی کاست. امواج متوالی ادوات و ابزارهایی که می‌شد با آن‌ها "زمین" را جابجا کرد، موجب حذف سهم عمده‌ای از نیروی کار انسانی در بخش ساختمان شد. در سال‌های اخیر، کامپیوتری که می‌تواند دخل‌وخرج یک شرکت را سامان دهد، امور پرسنلی را پیش ببرد و یا توزیع سِنی یک منطقه‌ی سرشماری شده را استخراج کند، درواقع وظیفه‌ای را به عهده می‌گیرد که بشر در زمانی بیشتر می‌بایست انجام داده باشد. در بیانی وسیع، بسیاری – و شاید بیشترین – تکنولوژی‌هائی که در محل کار مستقر می‌شوند، برای صرفه‌جوئی در کار طراحی‌شده‌اند. صرف‌نظر از این‌که مصداق تکنولوژی تراکتور باشد، یا خط مونتاژ یا برگۀ جامع حسابداری، هدف مقدم آن گذاشتن نیروی مکانیکی به‌جای نیروی کار انسانی، نظم ماشینی به‌جای کار دستی، و محاسبۀ دقیق دیجیتالی به‌جای محاسبات سرانگشتی مستعد خطا.

با توجه به این‌که تکنولوژی‌ها آشکارا در این هدف مقدم توفیق داشته‌اند، و علاوه بر این انسان مداوماً موفق به اختراع تکنولوژی‌های جدید و جدیدتری برای ذخیره کار شده است، آیا شگفت‌انگیز نیست که تغییرات تکنولوژیک هنوز نتوانسته‌اند کار اکثریت بزرگی از نیروی کار را از میدان به در کنند؟ چرا اتوماسیون لزوماً به کاهش کل تجمیع شدۀ کار نمی‌انجامد؟ اگرچه که آشکارا به کاهش الزام کار در هر واحد خروجی تولیدشده می‌انجامد؟

این پرسش‌ها بر یک واقعیت اقتصادی تأکیددارند که از بس پایه‌ای است، نادیده می‌ماند: تکنولوژی کارهایی را که نمی‌تواند از میان بردارد، عموماً تکمیل می‌کند. بیشتر فرایندهای کاری بر یک سری ورودی‌های چندمنظوره متکی‌اند: کار و سرمایه، کار دست و مغز، خلاقیت و تکرار، تسلط فنی و قوه قضاوت غریزی، کار سخت و الهام، پایبندی به مقررات و اعمال قاطع اختیار. هر یک از این ورودی‌ها، به نحوی تیپیک، از نقشی اساسی برخوردار است؛ به این معنا که پیشرفت در یکی نیاز به دیگری را منتفی نمی‌کند. ازاین‌رو، ارتقاء تولید در یک سری از امور تقریباً بالضروره ارزش اقتصادی دیگر امور را افزایش می‌دهد.

کرمر در سال ۱۹۹۳ در تحقیقات خود پیرامون "کارکرد تولید واشر"[1] به نمایشی نمادین از این فکر دست‌یافت. در "مدل واشری" شکست در هر گام از زنجیرۀ تولید به شکست در کل پروسۀ تولید می‌انجامد. برعکس، هر اصلاحی در تحصیل هر حلقه منجر به اصلاحاتی در تمام حلقه‌ها می‌شود. به نحوی غریزی می‌توان دریافت که اگر احتمال بالائی برای خرابی در n – 1 حلقه زنجیر وجود داشته باشد، این واقعیت که آخرین حلقۀ زنجیره تمام و کمال کار کند، فاقد اهمیت و پیامد عملی است. اما اگر آن n – 1 حلقه سروسامان داده شوند، آنگاه هزینه و اهمیت این‌که آخرین حلقه هم روبه‌راه باشد، افزایش خواهد یافت. به طریق مشابه، وقتی اتوماسیون و کامپیوتری کردن به برخی از مراحل در پروسۀ کار سروسامان بیشتری می‌بخشند، یا از هزینه یا سرعت انجام آن‌ها می‌کاهند، این امر به افزایش ارزش "حلقه‌های انسانی" باقیمانده در زنجیرۀ تولید می‌انجامد.

به‌عنوان یک مثال معاصر، تعاملات تکمیل‌کننده بین تکنولوژی اطلاعاتی و کار را در بخش بانکداری - مثلاً تجربۀ ماشین‌های پول‌شمار اتوماتیک و کارمندان پول‌شمار بانک‌ها را که بسن (۲۰۱۵) به ثبت رسانده است - در نظر بگیرید. ماشین‌های پول‌شمار در دهۀ ۷۰ قرن گذشته به کار گرفته شدند. تعداد آن‌ها در امریکا در فاصلۀ سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ چهار برابر شد و از ۱۰۰۰۰ به ۴۰۰۰۰۰ رسید. ممکن است کسی بگوید این ماشین‌ها تنها کاری که در دورۀ گفته‌شده کردند، حذف کارمندان پول‌شمار از بانک‌ها بود. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که در فاصله ۳۰ سال بین ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ تعداد کارمندان پول‌شمار در بانک‌های امریکا با رشد آرامی از ۵۰۰۰۰۰ به ۵۵۰۰۰۰ تن رسید (گرچه با توجه به رشد نیروی کار در آن دورۀ ۳۰ سالۀ، اعداد مذکور از افول سهم پول‌شماران در کل نیروی کار امریکا حکایت می‌کنند). پس این کارمندان پول‌شمار، علیرغم افزایش ماشین‌های پول‌شمار، چه‌کار می‌کرده‌اند؟ بسن تشخیص داد که دو روند در جهت خلاف هم در کار اند. روند اول این‌که در اثر کاهش هزینه‌های عملیات بانکی، ماشین‌های پول‌شمار غیرمستقیم تقاضا برای کارمندان پول‌شمار را افزایش داده است: در فاصلۀ ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۴ از تعداد کارمندان پول‌شمار در هر شعبه بیشتر از ۳۰ درصد کاسته شده بود، اما تعداد شعب بانک‌ها بیش از ۴۰ درصد افزایش‌یافته بود (این روند البته در اثر مقررات زدایی از بانک‌ها نیز تشویق می‌شد). دومین روند این بود که با توقف وظایف روتین بده- بستان‌های نقدی، تکنولوژی اطلاعاتی قادر شد گروه وسیع‌تری از کارمندان بانک‌ها را درگیر امور "بانکداری مناسبتی" کند. بانک‌ها به نحو فزاینده‌ای ارزش کارمندان پول‌شمار را تشخیص دادند، که به یمن تکنولوژی اطلاعات قادر می‌شدند – طبعاً نه بلافاصله به‌عنوان مسئول حسابرسی - بلکه به‌عنوان مسئول فروش، پیشبرد مناسبات با مشتریان و آشنا کردن آنان با دیگر خدمات و تولیدات بانکی، مثل کارت‌های اعتباری، وارد عمل شوند.

 


[1] - نام "کارکرد تولید واشر" به حادثۀ تلخی برمی‌گردد که در سال 1986 برای موشک فضائی "چالشگر" (چلنجر) اتفاق افتاد. این موشک در کمتر از 2 دقیقه پس از کنده شدن از زمین منفجر شد و به زمین سقوط کرد. هر7 نفر سرنشینان آن کشته شدند. علت اولیۀ انفجار این موشک خرابی یک واشر لاستیکی ارزان و بی‌اهمیت دریکی از مخازن انفجاری بود، که در اثر یخبندان پیش از پرواز، در فلوریدا، آسیب‌دیده بود.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید