رفتن به محتوای اصلی

فرهنگ و هنر

تصویر بالای صفحه
اتحاد
توفان فرو خواهد نشست
قلبم را به تو خواهم داد
رویائی میان خواب وبیداری
عاشق قناری
تو بر نخاستی
عموفریبرزمان زنده است
نفرین بر آنکس که انسان را برده می خواهد!
شب رفتنی است!
و سیاهی آخرین روزنه را می بلعد
دگمه گوچکی درمشتم
زندگی
سینه خونین بهمن
دراین شبان غمفزا
همیشه زخمی تازه بر تن دارم!
او که شبانه می رود
جفتی چشم غمگین
بر بلندای سبلان جز از عشق مگو!
جان های عاشق!
کاسه ای لبریز از شبنم!
شهری در رویا
در شبی تاریکتر از همیشه
مردی که با نردبان طنابی‌اش گم شد!
آزادی!
دختری که سنگی از قلعه شد!
مردی که توفان آشفته‌اش می‌کرد!
انگار گم شده بودیم
ازچه رو آرمیده ای؟
سه انار درشت در پشت در خانه ام!
راه