رفتن به محتوای اصلی

رحمان

عشق را به ارمغان آوردی
در غیاب توفان
بی تو!
سینه خونین بهمن!
آنان پنچ تن بودند!
تبسم
قلبم را به دست گرفت!
عصیان گرسنگان!
صدای باران
دیگر رؤیا نمی بینم
شانه به شانه ی سپیدار
جاودانگان این کهن دیار
باید باران ببارد!
عطرِ گلهایِ سرخ از شهریور می آید!
زیرِ سقفِ شب!
چه آرزوهایی دارم !؟
برای شاعری که پس از مرگش شعر می‌سرود
بار دیگر آمدی
تبی که از تنم بیرون آمد!
درگرامیداشت خاطره ی شاعر جانباخته ی فدایی: سعید سلطانپور
مویه بلوط
فرزندِ ناخلف ابلیس
نشانه ای از بوسه ی آرش بر شانه داری
با دهان های پر از شکوفه
توفان فرو خواهد نشست
قلبم را به تو خواهم داد
تو بر نخاستی
نفرین بر آنکس که انسان را برده می خواهد!
و سیاهی آخرین روزنه را می بلعد
سینه خونین بهمن