رفتن به محتوای اصلی

گفتمان

علی پورنقوی
استقلال سازمانهای مدنی از احزاب سیاسی (و مطالبات سیاسی) ممکن است تاحدودی بتواند به تعمیق رویکرد برنامه ای احزاب کمک کند. اعضای سازمانهای مذهبی و قومی - فرهنگی، مشروط به آن که پیوندشان محدود به احزاب سیاسی باشد، غالباً قابلیت بیشتری برای ورود به مناسبات کلینتالیستی بروز می دهند. اتحادیه های گستردۀ کارگری بیشتر بر لزوم ارائۀ خدمات عمومی برنامه ای توسط احزاب تأکید دارند و از کلینتالیسم فاصله می گیرند
احمد هاشمی
باید مارکسیسم را نه به عنوان کوسمو ویزیون بلکه به عنوان ابزارعلمی برای تجزیه و تحلیل جامعه به کار گرفت.
باید پذیرفت که مارکسیسم به عنوان یک ابزار علمی در اثر چند دهه سکون، که نتیجه تسلط استالین و جانشینان آن بوده است، مطلقا عقب مانده است
سعید رهنما
بسیاری از طرفداران استقرار انقلابی و بلافصل سوسیالیسم، همراه با آنارشیست ها، مخالف دولت و کنترل دولتی اند و به جای آن از «خودگردانی»، «کنترل کارگری»، «دموکراسی مستقیم»، «موازی گرایی»، «سازمان دهی غیر سلسله مراتبی» و امثالهم حرف می زنند، بی آن که تعریف دقیق و مشخصی از این مفاهیم ارایه دهند و یا کاربرد عملی و واقعی آن ها را در نظر گیرند.
علی پورنقوی
تردیدی نیست که حزب باید در عرصۀ سیاست جاری حضور فعال و قابل لمس و فهم داشته باشد و بنابراین باید سیاست ورز باشد. حزب سیاسی "دیوان محاسبات" یا "سازمان برنامه و بودجه" نیست، نکته اما نسبت میان سیاست ورزی و برنامه محوری است. هنر حزب این باید باشد که محورهای برنامه ای اش را در پیوند با زندگی جاری، از سوئی دستمایۀ سیاست ورزی کند و از سوی دیگر برای ارتقاء آنها تا حد یک گفتمان بکوشد.
سعید رهنما
اگر سرمایه قبلا در سطح ملی دستگاه های دولتی خود در عرصه های اقتصادی، سرکوب و ایدئولوژی را برای حفظ و گسترش قدرت خود به کار می گرفت، امروزه علاوه بر آن ها، بی آن که دولتی جهانی در کار باشد، سرمایه ی جهانی شده این دستگاه های کنترل را در سطح جهانی نیز تاسیس و تحمیل کرده است.
دنیز ایشچی
ارزش ها و آرمان هائی که حزب نوین چپ ایران نمایندگی میکند، در وحله اول کارگران و زحمتکشان و در وحله دوم منافع تمام مردم ایران و بشریت را مد نظر قرار می دهد. به همین دلیل یک حزب فراگیری خواهد بود که در بر گیرنده آرمان ها و ارزش هایی باشد که توسط آنها اقشار، طیف ها و طبقات و گروه های مختلف اجتماعی بتوانند در کنار همدیگر همزیستی مملو از سعادت، ترقی و رشد ارزش های بالنده انسانی داشته باشند
مجید عبدالرحیم پور
رفع فقر به معنای وسیع کلمه ( فقز مطلق و فقر نسبی ) در جامعه و کشور ما،صرفا راه حلهای اقتصادی و یا صرفا راه های سیاسی ندارد. رشد اقتصادی تک بعدی، بدون وجود دمکراسی و مشارکت مردم در امور اقتصادی و سیاسی و بدون تامین خدمات و عدالت اجتماعی، راه کاهش فقر و غلبه برآن در کشور ما نیست.
حجت نارنجی
حزب چپ موفق نیازمند یک برنامه جامع است. منظور از برنامه جامع اما این نیست که برای همه مشکلات و نابسامانی ها، جواب های از پیش آماده داشته باشد. اما باید راستاهای نظری و سیاسی خود را برای رسیدن به راه حل های لازمه معرفی کند. مثلآ وقتی از حرص بی حد و مرز سرمایه در کسب سودهای هرچه بیشتر که تا سرحد گرفتن جان انسان ها نیز پیش می رود، ابراز انزجار می کند و آنرا دلیل جدی برای رشد ناموزون جامعه و سدی در مقابل برابرحقوقی شهروندان می داند، در مقابل باید بگوید که چگونه می خواهد رشد اقتصادی را با حضور سرمایه، اما بدور از بی عدالتی تامین کند
علی پورنقوی
بیشترین دغدغۀ احزاب سیاسی تقویت پایگاه اجتماعی و رسیدن به قدرت یا مشارکت در قدرت است. آنها فقط هنگامی روی مواضع برنامه ای سرمایه می گذارند که به این هدف رسیده باشند. دشوار بتوان حزبی را که با رقبای ضعیفی روبروست، متقاعد کرد که به تقویت سمتگیری برنامه ای اش دست بزند و سیاستهائی را به میان بکشد که تمایز برنامه ای آن با رقیبان اش را بیان می کنند. بنابراین...
احمد هاشمی
تشکیلات مدرن سیاسی باید بتواند مانند یک سازمان یادگیرنده عمل کند. یادگیری از یکسو یک فعالیت انفرادی است که هدفش ارتقا آگاهی، توانائی و عملگرائی فردی است. اما از سوی دیگر در یک سازمان یادگیرنده، یادگیری جمعی ابزاری برای گسترش دانش عمومی سازمان می باشد.
حسین بشیریه
همه فروپاشی ها لزوما به گذار به دموکراسی نمی انجامند بلکه برخی فروپاشی ها با ویژگی های خاصی ممکن است، رژیم های دموکراتیک به دنبال خود بیاورند. آن چه بر طبق این استدلال در گذار به دموکراسی پس از فروپاشی رژیم های غیر دموکراتیک موثراست نه چهار ویژگی نظام سیاسی یا بحران های چهارگانه رژیم های غیردموکراتیک (بحران مشروعیت، بحران کارایی، بحران سلطه و بحران در همبستگی طبقه حاکمه) بلکه چهار ویژگی جنبش اجتماعی (نوع نارضایتی ها، نوع سازماندهی، نوع ایدئولوژی و نوع رهبری) است
بهروز خلیق
هرگاه بخش اعظم حمايت های مادی و کمک‌های مالی تنها از جانب اعطاکنندگان خصوصی انجام گيرد، در اين صورت احزاب مزبور به احزاب معطوف به منافع تبديل خواهد شد. بالطبع اين قبيل احزاب یرنامه‌ها، سياست ها و اهداف خود را نيز در راستای منافع طبقات و اقشار حامی و کمک دهنده خود تدوين و تنظيم خواهند کرد و در نتيجه بايد در جهت خواسته‌های آنها حرکت کنند.
احمد هاشمی
حزبی که هدف و آرزوهایش مشخص شده است باید وسیله لازم را برای رسیدن به هدف پیدا کند. و این کار ساده‌ای نیست. احزاب سیاسی در شرایط امروز بازیگران عرصه‌های پرتناقض و دینامیک و پرمطالبه هستند. آنها باید بتوانند موضوع برای سیاست تولید کنند و قادر به سیاست‌ورزی باشند و برای این امر به شدت نیازمند نیروی انسانی خلاق، مشتاق و پرتحرک هستند. این نیرو فقط در محیطی دموکراتیک و فراگیر است که احساس تعلق خاطر می‌کند، کار می‌کند، فکر می‌کند
سهراب مبشری
سرمایه داری دارد کل تمدن بشر را نابود می کند. این چیزی نیست که من ادعا کنم. نظر هر دانشمند قابل اعتنا در رشته پژوهش اقلیمی را که بپرسید به همین نتیجه می رسید. برخی نظیر استیون هاوکینگ ناامید شده اند و می گویند تنها راه نجات بشر کوچ به کرات دیگر است. آنها که وظیفه اصلی خود را مبارزه در راه بدیلی برای سرمایه داری می دانند هنوز می کوشند تمدن بشر را روی همین کره زمین نجات دهند. بدون این کار همه چیزهای خوب دیگر بی معنی است
فرزانه عظیمی
نه تنها وحدت فکری ـ سیاسی در حزب الزامی نیست، بلکه وجود آن اگر به شکل اغراق‌آمیز دنبال شود، منجر به رکود فکری و سیاسی در هر حزب و تشکلی خواهد شد. تنوع فکری و سیاسی و جدل در مورد دیدگاه های مختلف، می تواند به چالش های فکری منجر شده و باعث رشد حزب شده و امکان انتخاب بهترین فکر و سیاست را فراهم آورد. طبیعی است که برای پیشبرد اهداف و سیاست های حزب، اراده واحد ضروری است. اما این اراده با بکارگیری روش های درست در حزب می تواند در عین تنوع فکری ایجاد شود.
بهزاد کریمی
به باور من برای یک حزب چپ دمکرات باز و گشاده رو، روش درست در این زمینه آنست که اعضایش مختار باشند تا پیش از خود آن لحظه سیاسی مقطع تحقق رقابت عملی در پای صندوق رای ـ در تولید سیاست مطلوب خود چه در درون حزب و چه بیرون از آن آزادانه بکوشند. اما وقتی آن لحظه رسید دیگر نباید مرتکب اراده شکنی علیه حزب خود شوند
بیژن اقدسی
بخش دوم نام پیش‌نهادی نشانهٔ پیوند تاریخی سازمان نوبنیاد با جنبش فداییان خلق است. برای من بودن شکلی از گذارهٔ «فداییان خلق» در گامهٔ نخست هستی سازمان نوبنیاد، پودمانی تعیین‌کننده در پیوستنم به آن است.از سوی دیگر اما باور ندارم که نام سازمان نوبنیاد باید همان نام تاریخی باشد. نام این جنبش تاریخی، وابسته به بازه‌ای تاریخی است که دوران آن دیری است گذشته است
"به پيش" اين طرح بحث را در ارتباط با مباحث الگوهای حزبی تهيه کرده است. اميد است نيروهای سه جريان، دوستداران وحدت چپ و صاحب نظران در اين بحث مشارکت کنند و الگوی حزبی مورد نظر خود را ارائه دهند.
بهروز خلیق
مشروعيت سياسی برای حکومت ها مهمترين مسئله است. حکومت های استبدادی همواره با بحران مشروعیت روبرو هستند و برای حفظ سلطه خود به زور و سرکوب متوسل می شوند و دستگاه های متعدد امنیتی و پلیسی راه می اندازند. در حالی که حکومت های دمکراتيک از مشروعیت مردمی و ثبات سیاسی برخوردارند.
بهروز خلیق
شهروندان به کانديداهای احزاب با اطمينان بيشتری برخورد می کنند. به اين دليل که اولا مواضع و اهداف نامزد حزبی مشخص تر و معین تر است، ثانیا افراد به نامزدهای حزبی بیشتر از نامزدهای منفرد اطمینان دارند زیرا نامزدهای منفرد پس از پیروزی در انتخابات به راحتی می توانند از اصول و مواضع خود عدول کنند در حالی که چنین امکانی، به راحتی برای نامزد حزبی وجود ندارد چرا که هر گونه روگردانی از آن اصول، به ضرر حزب منجر خواهد شد.
علی پورنقوی
شاید تنها عامل "سختی" که بنا برمنطق رابطۀ اکیدی بین آن و برنامه گری احزاب برقرار می شده است، توسعۀ اقتصادی باشد؛ با این تأکید که معیار توسعه، سرانه تولید ناخالص داخلی گرفته می شده است. توضیح رابطه هم چنین است: کشورهای ثروتمندتر گرایش بیشتری به سیستم حزبی برنامه ای و به طریق اولی احزاب برنامه ای دارند، زیرا امتیازات و خدمات کلینتالیستی وزن قابل توجهی برای شهروندان کشورهای ثروتمند ندارند، "مشاغل سایه و حمایتی" احزاب کلینتالیست هم با سطح متوسط تحصیلات شهروندان همخوانی چندانی ندارند.
سهراب مبشری
يک نظام دمکراتيک، می تواند به درجات مختلف متمرکز يا غيرمتمرکز باشد، اما يک نظام استبدادی تنها می تواند بر اساس تمرکز دوام يابد.

ديگر کمتر کسی است که منکر شود نظامی به شدت متمرکز، بحران زاست. نظام متمرکز، مردم را نسبت به قدرت مرکزی بدبين و از آن بيگانه می کند. پافشاری بر تمرکزگرايی نظام سياسی، همانند ترمز و مانعی عمل می کند که از آهنگ رشد سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می کاهد و نمی گذارد در ميان مردم، احساس «از خود دانستن» دولت که از شرايط بنيادين دمکراسی است، شکل گيرد.
علی پورنقوی
تحقیقات انجام یافته در کشورهای آسیائی و افریقائی، و حتی در میان کشورهائی که احزاب شان گاه از میان جنبشهای مسلحانه یا شورشی برآمده اند، نیز جز این نمی گویند. مطالعه ای در 8 مورد از کشورهای اخیر4 حاکی از آن است که "گذار موفقیت آمیز از یک جنبش شورشی/مسلحانه به یک حزب سیاسی نه فقط به اهداف و انگیزه های شورشیان5، نوع حل مناقشات (مذاکره، سازش، پیروزی نظامی،...)، موقعیت سیاسی و امنیتی داخلی و منطقه ای، نقش عوامل بین المللی،... بلکه همچنین به ساختار درونی جنبش مربوطه و جای رهبران در درون آنها بستگی دارد. در این میان چفت و بست ممکنه میان مطالبات جنبش شورشی و یک برنامۀ سیاسی دارای اهمیت خاص برای گذر به یک حزب سیاسی مؤثر است."
علی پورنقوی
چه در تاریخ و چه در امروز "نوع شناسی ..." در این باره که انواع احزاب و تیره های متعلق به هر نوع حزب کدام اند، و نیز این که آیا حزب "همانی است که خود مدعی است" یا باید تعریفی از حزب داشت و بر وفق آن برخی از تشکلات بروز یافته در جا و گاه معینی را از دایرۀ شمول آن خارج دانست، اجماعی وجود نداشته است
بهزاد کریمی
افقی که چپ به عنوان آلترناتیو در برابر پدیده ناسیونالیسم گشود وبا همین افق گشایی هم مناسبات مبتنی بر انترناسیونالیسم و همه بشری دربرابر دیدگان بشریت را نشاند، هیچ بدیل دیگری ندارد. و این، ارزشی است درخشان و کماکان معتبر برای امروز و حتی بسی بیشتر از دیروز. "مرز" به عنوان مقوله‌ای تاریخی مدت هاست که در تداوم خود سدی در برابر توسعه هم بسته و انسانی جهان ما شده است
بهزاد کریمی
ناسیونالیسم در ذات خود نه ارزش است و نه ضد ارزش، و بخودی خود نه مثبت و نه منفی. پدیده‌ای است که مصرف تاریخی معینی دارد. زمانی ترقیخواهانه که هنوز هم در جاهایی با ایفای چنین نقشی و زمانی دیگر موجبی برای بازدارندگی رشد و همبستگی طراز بالا که یا تا کنون عمل کرده و یا هنوز هم می‌تواندعمل کند. در این میان اما، نکته محرز آنست که ناسیونالیسم تنها در شرایط فارغ از ستم و تبعیض است که می‌تواند استعداد یابد تا نه فقط با دیگری به تعامل برخیزد که با آن حتی درآمیزد.
مجید عبدالرحیم پور
آیا سرمایه داری با اتوماسیون فرایند تولید و خدمات، کاهش کار انسانی و نیروی کار و نیز کاهش مزد و حقوق نیروهای کار برای سود بیشتر، به نوعی گور خود را نمی کند؟ آیا طبقۀ کارگر گورکن سرمایه داری خواهد بود؟ بنظر می رسد، روند تشدید شوندۀ نابودی مشاغل متکی بر کارانسانی، بیشتر از این که مؤید این باشد که یک طبقۀ کارگر متشکل در میدان های نبرد اجتماعی، سرمایه داری را به گور خواهد سپرد، مبین روندی تکنولوژیک در اضمحلال سرمایه است
بهزاد کریمی
این دستاورد بشریت است که امر جدایی یا ماندن در کادر سرزمین واحد، نه با زور و جنگ که از طریق همه‌پرسی دمکراتیک انجام پذیرد. "حق تعیین سرنوشت" اصولا‌ و مقدمتاً با حق برگزاری رفراندوم است که می تواند تحققی دمکراتیک یابد. رفراندوم، ابزار تجلی حقی است دمکراتیک و نفی این ابزار دمکراتیک، جز ابتر کردن خود آن"حق" معنی دیگری نخواهد داشت
بهزاد کریمی
برآورده شدن داد و عدالت اجتماعی مد نظر ما جنبه روندی دارند و سوسیالیسم مورد نظر ما نه که چیزی جز تحقق همین روند. هم از این‌رو خود را با معرفه‌ای تعریف کنیم که نشانگر روند است و برای جامعه و توده مردم نیز دارای جذبه جاری. و این، همان عدالت است و داد. از این دو واژه نیز، با آنکه عدالت مفهوم‌تر است ولی نه در لفظ بر زبان مشترک فارسی همه ما ایرانیان منطبق است و نه در معنی، مبری از نوعی شائبه دینی! بر داد بیایستیم و دادگری ترویج کنیم
بهروز خلیق
در داخل کشور گروه های هوادار و بخشی از فعالين چپ حضور دارند. آن ها حامل گرايش های مختلف به جهت فکری ـ سياسی هستند، ولی خود را متعلق به جنبش فدائی می دانند. برای حداقل بخشی از آن ها حفظ نام فدائی حائز اهميت است. آن ها می خواهند زير اين نام فعاليت خود را ادامه دهند. با اين موضوع، ما چه برخوردی می خواهيم بکنيم؟ آيا نسبت به اين خواست بی توجه می مانيم و نام را تغيير می دهيم؟ يا اينکه نام را به اشکال مختلف حفظ می کنيم؟
علی پورنقوی
این که برنامه، سیاست و عمل احزاب برنامه‌ای گاه به این یا آن میزان بازتاب منافع اقلیتی قومی نیز هست، به روند تکوین آنها، و برخورداری یا عدم برخورداری اولیه آنها از حمایتهای قومی نیز بستگی بسیاری دارد. هستند احزابی که در سیر تحول خود از حزبی مشخصاً قومی به حزبی برنامه‌ای گذر کرده‌اند. ضمناً نباید چنین انگاشت که گویا "برنامه‌ای بودن" صفتی ابدی است
بهروز خلیق
ساختار هرمی احزاب کلاسیک و به ویژه احزاب توده ای بر پایه محل کار و محل زندگی و یا منطقه ای پی ریزی می شود (پایه حزب). تکنولوژی اطلاعاتی از الزام جغرافیائی در امر سازماندهی حزبی کاسته است و امکان سازماندهی بدون الزام جغرافیایی را به وجود آورده است
مجید عبدالرحیم پور
در دمکراسی سیاسی، تضادها، اختلافات و تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی و طبقاتی از میان نرفته بلکه درشکل عالی تر و غنی تر تبارز پیدا می‌کنند. اختلافات اجتماعی و مبارزه برای تامین منافع خود، وجود و حضورجنبشها، ارزشها و افکار آزادیخواهانه، دمکراتیک، عدالت جویانه، برابر خواهانه، صلح جویانه و دفاع از محیط زیست، در رسیدن دمکراسی های سیاسی به فراز کنونی در جهان معاصر، نقش مهم وموثری داشتند
علی پورنقوی
در مطالعات مارکسیستی – لنینیستی پیرامون حزب، مطالعه در فرهنگ و روانشناسی توده ها نیز جائی نسبی به خود اختصاص داده است. طبعاً این مطالعات زوایائی از مناسبات حزب با بیرون و پیرامونش را نیز شامل می شدند، اما ایراد مقدم بر آنها این است که سمت آنها اثرگزاری بر توده هاست و هدایت آنان؛ یعنی درست در خلاف سمتی که مدنظر "نوع شناسی ..." است: سمتی که از بیرون متوجه درون حزب است.
بهروز خلیق
شبکه ها ماده بنيادينی هستند که سازمان های جديد از آنها ساخته می شوند يا در آينده ساخته خواهند شد. شبکه ها به دليل اتکای شان به قدرت اطلاع رسانی که در الگوی جديد تکنولوژی فراهم شده است قادر به تشکيل و گسترش در سراسر خيابان های اصلی و پس کوچه های اقتصاد جهانی، اداره کشورها و احزاب سياسی هستند.