فرهنگ و هنر
س. شکیبا
۲
روسری ها را
به هم
گره زده اند
تا بادبادکی را
در باد
رها کنند
"زن، زندگی، آزادی"
به پرواز در می آید
رقصان...!
روسری ها را
به هم
گره زده اند
تا بادبادکی را
در باد
رها کنند
"زن، زندگی، آزادی"
به پرواز در می آید
رقصان...!
محمود جوادیان (وهن کوتنایی)
جوانه ها از ریشه های خفته برآمدند
ودر خستگی و خواب ِ خاک
بیدار شدند
«سیاوش»در اندوه«فرنگیس»
دوباره از خاک برخاست و
در پندار درختان رویید
و خیابان ها در پیشواز پندار و بالندگی درختان
سرخم کردند
ودر خستگی و خواب ِ خاک
بیدار شدند
«سیاوش»در اندوه«فرنگیس»
دوباره از خاک برخاست و
در پندار درختان رویید
و خیابان ها در پیشواز پندار و بالندگی درختان
سرخم کردند
رسول کمال
جانِ جهان را
روحی دیگر
مرغانِ مهاجر
از تورنتو
تا
برلین
از زاهدانِ خونین
تا
کُردستانِ سوگوار
کنارِ این ستاره ی بزرگِ امید*
این همه
آغوشِ باز را چگونه
کلبه ای کردند
اشک لبخنده های غربت برایِ آزادی؟
روحی دیگر
مرغانِ مهاجر
از تورنتو
تا
برلین
از زاهدانِ خونین
تا
کُردستانِ سوگوار
کنارِ این ستاره ی بزرگِ امید*
این همه
آغوشِ باز را چگونه
کلبه ای کردند
اشک لبخنده های غربت برایِ آزادی؟
رسول کمال
بیهوده نیست
این همه فریاد
که
رقصِ خونی شد
در
میدانِ شرافت
و
کودکانِ شاد
با
قلبی سبز
عشق را
این چنین سرخ
ردایی کردند
بر قامتِ
همه فصل ها
این همه فریاد
که
رقصِ خونی شد
در
میدانِ شرافت
و
کودکانِ شاد
با
قلبی سبز
عشق را
این چنین سرخ
ردایی کردند
بر قامتِ
همه فصل ها
رسول کمال
کمی صبر کن
پروانه ها هنوز
آغوشِ سبزِ عشق را
بربامِ سیاهِ عزا
نرقصیده اند
کنار روشنایِ شمعی بی دریغ
آغوش بگشای
تو ای دخترک دریا دل
آغوش بگشا
پروانه ها هنوز
آغوشِ سبزِ عشق را
بربامِ سیاهِ عزا
نرقصیده اند
کنار روشنایِ شمعی بی دریغ
آغوش بگشای
تو ای دخترک دریا دل
آغوش بگشا
حافظ موسوی
ستاره ها در آسمان بیهوده نیستند
گل ها در باغچه ها لابد معنایی دارند
انسان آمیزه ای از ستاره ها و گل ها و باغچه است .
شلیک نکنید !
به شما می گویم !
شلیک نکنید !
اگر ستاره ها را سرنگون کنید
آسمان زیبا نیست
اگر گل ها را پرپر کنید
باغچه زیبا نیست
گل ها در باغچه ها لابد معنایی دارند
انسان آمیزه ای از ستاره ها و گل ها و باغچه است .
شلیک نکنید !
به شما می گویم !
شلیک نکنید !
اگر ستاره ها را سرنگون کنید
آسمان زیبا نیست
اگر گل ها را پرپر کنید
باغچه زیبا نیست
م. شفق
هدیه کن مادر
جسم بی جان مرا هدیه کن
و هرگز مپندار که مرده ام
من بنام فرزندان این سرزمین
زندگی خواهم کرد
دو شعر از م.شفق
جسم بی جان مرا هدیه کن
و هرگز مپندار که مرده ام
من بنام فرزندان این سرزمین
زندگی خواهم کرد
دو شعر از م.شفق
رحمان
تمام تنم زخمین است
از این هیولایِ چندسر
هنگام خواندنِ نغمه هایم
حنجره ام فریاد خشم است
دیریست فراموش کردم
چندمین بار است
خونم زمین سوخته را
آبیاری میکنم
از این هیولایِ چندسر
هنگام خواندنِ نغمه هایم
حنجره ام فریاد خشم است
دیریست فراموش کردم
چندمین بار است
خونم زمین سوخته را
آبیاری میکنم
کانون نویسندگان ایران
کانون نویسندگان ایران که در بیانیهی یکم مهرماه خود همبستگیاش را با جنبش آزادیخواهی مردم ایران اعلام کرده بود، بار دیگر بر اساس منشور خود که آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا را، در همهی زمینهها، حق همگان میداند، و به حکم وظیفهی اخلاقی، حمایت خود را از خواستههای برحق دانشجویان و مردم ایران اعلام میدارد و سرکوب دانشجویان دانشگاههای کشور و سرکوب و کشتار مردم معترض زاهدان را محکوم میکند.
رسول کمال
گوش کن!
با تو سخن ها داشت
آن زمزمه ها
که
مقصد اینجاست!
و
پایانِ تو آن
هزاران ساله های گور
مقصد آنجاست
از یاد نبرده ام تو را
مقصد
با تو سخن ها داشت
آن زمزمه ها
که
مقصد اینجاست!
و
پایانِ تو آن
هزاران ساله های گور
مقصد آنجاست
از یاد نبرده ام تو را
مقصد
س. شکیبا
در مدرسه
حرف "د" را
از دیوار و درد یاد گرفتم
دری نبود
با بغض و خشم
بزرگ شدم
امروز اما در خیابان
در هوای تازه
نفس می کشم
حرف "د" را
از دیوار و درد یاد گرفتم
دری نبود
با بغض و خشم
بزرگ شدم
امروز اما در خیابان
در هوای تازه
نفس می کشم
رحمان
دلمان،
برای طلوع خورشید می تپد
دلمان،
می خواهد...فردا،
شهر فرزندانش را
در آغوش گیرد،
و با صدای بلند بگوید:
حالا که این راهِ خسته را آمدید
آزادی؛
برای طلوع خورشید می تپد
دلمان،
می خواهد...فردا،
شهر فرزندانش را
در آغوش گیرد،
و با صدای بلند بگوید:
حالا که این راهِ خسته را آمدید
آزادی؛
کانون نویسندگان ایران
جنبشی که هم اکنون تقریباً همهی کشور را در بر گرفته است حاصل خشمی چهل ساله است. حاکمیت جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون با استفاده از ضرب و زور و صرف مبالغ هنگفتی از بودجهی عمومی کشور در پروژههای به اصطلاح فرهنگی و عقیدتی و حذف و سانسور هنر و ادبیاتی که بازتاب دهندهی روح جاری زندگی انسان امروز است کوشیده است مردم ایران و به ویژه نسل جوان کشور را از حق طبیعی ِ آزادانه زیستن محروم کند و آنها را در قالب دلخواه خود بگنجاند.
رحمان
من کابوس شبهایِ توام
در تاریکی،
و شبهای وحشت
به سراغت میام
آنگاه با چشمان خونین و مضطرب
پوستین-ات خراش برمی دارد
وز درونِ قرقابِ سیاهی
آسمان از چشمانت می گریزد
رعشه بر جانت می افتد
در تاریکی،
و شبهای وحشت
به سراغت میام
آنگاه با چشمان خونین و مضطرب
پوستین-ات خراش برمی دارد
وز درونِ قرقابِ سیاهی
آسمان از چشمانت می گریزد
رعشه بر جانت می افتد
محمود جوادیان (وهن کوتنایی)
مهسا " !
ماه با تو همسان شد
و آفتاب در تو درخشید
تا زندگی را " ژینا1 " باشی
و مرگ را برنتابی
ای دخترِ خاموش در درنگِ شهریور!
در خواب چشم¬های مهربانِ تو
چشمه ی چشمِ آفتابی ایران
ماه با تو همسان شد
و آفتاب در تو درخشید
تا زندگی را " ژینا1 " باشی
و مرگ را برنتابی
ای دخترِ خاموش در درنگِ شهریور!
در خواب چشم¬های مهربانِ تو
چشمه ی چشمِ آفتابی ایران
س. خرم
بشنوید مرا.
چه دیدند شیاطین
در زلف معصوم من.
خاطراتم را
کدامین هیولا بلعیده است.
بنگرید مرا.
خفته ام
با مغزی مرده. قلبی خسته
وگیسوانی ازاد،
چه دیدند شیاطین
در زلف معصوم من.
خاطراتم را
کدامین هیولا بلعیده است.
بنگرید مرا.
خفته ام
با مغزی مرده. قلبی خسته
وگیسوانی ازاد،
آرام بختیاری
منتقدین ادبی او را مهمترین و نخستین نویسنده انگلیسی نامیده اند. وی در آثارش غیر از وحدت تراژدی و کمدی، تلخی و جدیت موضوعات را هم نشان میدهد. شکسپیر را بزرگترین درام نویس جهان و آثارش را اوج هنر نمایشنامه نویسی بدلیل: تفکر عمیق، زبان قوی استتیک، و خصوصیات رئالیستی و دراماتیک شخصیت ها، بشمار می آورند.
م. شفق
شهید شگفت مرگ شنیع
تندیس تن تو...
آویز گردن خدای گورکن است...
که در طواف وطهارت...
حسرت هستی...
در لاله ی گوش گلبنی بچکد...
ودر برج های بی گمان...
بوی عود وعبادت...
در تعفن تباری بپیچد...
که فصل های بی تکرار...
فاصله هارا انکار کنند
تندیس تن تو...
آویز گردن خدای گورکن است...
که در طواف وطهارت...
حسرت هستی...
در لاله ی گوش گلبنی بچکد...
ودر برج های بی گمان...
بوی عود وعبادت...
در تعفن تباری بپیچد...
که فصل های بی تکرار...
فاصله هارا انکار کنند
کانون نویسندگان ایران
یداله رؤیایی با انتشار آثار یاد شده و انتشار پنج مجموعه شعر دیگر به نامهای «لبریختهها» ، «هفتاد سنگ قبر»، «منِ گذشته امضاء» و «در جستجوی آن لغت تنها» دارای نام و جایگاهی والا در شعر معاصر فارسی است و آثار او هم اکنون بخشی ارزشمند از گنجینهی زبان و ادبیات فارسی است.
کانون نویسندگان ایران درگذشت یداله رؤیایی را به خانوادهی او، به دوستان و دوستدارانش و به جامعهی ادبی و فرهنگی مستقل ایران تسلیت میگوید
کانون نویسندگان ایران درگذشت یداله رؤیایی را به خانوادهی او، به دوستان و دوستدارانش و به جامعهی ادبی و فرهنگی مستقل ایران تسلیت میگوید
احمد باقری
کارهای گدار مکرراً به تاریخ سینما ارجاع و به فیلمهای پیشتر از خود ادای احترام میکنند. این فیلمها اغلب نظرات سیاسی او را بیان میکند؛ نظریاتی که ملهم از اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارکس است که او به آنها علاقه داشت. از زمان سینمای موج نو، به بعد عقاید سیاسی او چندان افراطی نبودهاست، و فیلمهای اخیرش در مورد بازنمایی و تعارض انسانی از دیدگاه یک اومانیست و مارکسیست است. .
رحمان
من اما، نا امید نیستم
درغروبِ غمینِ شهریور
ماه لبخند می زند
فردا خورشید از بلندای آسمان
طلوع میکند
و خوشحالم دست هیچ شیطانی
نمی رسد آن را خاموش کند.
درغروبِ غمینِ شهریور
ماه لبخند می زند
فردا خورشید از بلندای آسمان
طلوع میکند
و خوشحالم دست هیچ شیطانی
نمی رسد آن را خاموش کند.
این درخواست کاملا غیرکارشناسانه است و مردم حق دارند فکر کنند غرض و مرضی پشت قضیه خوابیده است.
ضمن اینکه کتابخانه کانون پرورش فکری با چیزی از کتابخانه در معنای عمومی آن مدنظر داریم، فرق دارد.
بله با چیزی که اینها توی ذهن دارند، فرق دارد. کتابخانه کانون موسیقی دارد، تئاتر دارد، فیلم دارد، قصه گویی دارد، نقاشی دارد و... کانون محل پرورش استعدادهای مختلف هنری و ادبی بوده و نویسنده و هنرمند تربیت کرده است
ضمن اینکه کتابخانه کانون پرورش فکری با چیزی از کتابخانه در معنای عمومی آن مدنظر داریم، فرق دارد.
بله با چیزی که اینها توی ذهن دارند، فرق دارد. کتابخانه کانون موسیقی دارد، تئاتر دارد، فیلم دارد، قصه گویی دارد، نقاشی دارد و... کانون محل پرورش استعدادهای مختلف هنری و ادبی بوده و نویسنده و هنرمند تربیت کرده است
فیلم «خرس نیست» تازهترین اثر جعفر پناهی فیلمساز منتقد ایرانی در آخرین روز نمایش فیلمهای جشنواره ونیز در این رویداد سینمایی معتبر به نمایش درآمد، و برنده جایزه ویژه داوران شد. این فیلم مشابه چند اثر دیگر سالهای اخیر پناهی به صورت مخفیانه ساخته شده و به گفته آلبرتو باربرا، دبیر جشنواره ونیز پیش از بازداشت اخیر سازندهاش برای نمایش در این جشنواره انتخاب شده بود
رحمان
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته
شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار
جنبش چپ هماره ماناست
بازیگرِ سرنوشت خویش می شوی
دیوار نامت را به یاد می سپارد
درب آهنین،
ای فتادهِ در تالابِ سیاهی
خودت را رقم می زنی
زمان ایستاده و تو درحرکتی؛
زیرِ سقفِ ظلمت
شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار
جنبش چپ هماره ماناست
بازیگرِ سرنوشت خویش می شوی
دیوار نامت را به یاد می سپارد
درب آهنین،
ای فتادهِ در تالابِ سیاهی
خودت را رقم می زنی
زمان ایستاده و تو درحرکتی؛
زیرِ سقفِ ظلمت
این جایزه معتبر که «بنیاد آیرید شنژن» با همکاری «دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY)» قدردانی از ترویجگران تاثیرگذار کتابخوانی در گسترهی جهانی بنیاد گذاشته است در سال ۲۰۲۲ به زهره قایینی از ایران و جین کرتس از ایالات متحده تعلق گرفت
کانون نویسندگان ایران
آرش گنجی که با اتهامهای واهی و پروندهسازیهای بیاساس، به جرم ترجمهی یک کتاب به ۱۱ سال زندان محکوم شده، اکنون با ادامهی همان شیوهها و پروندهسازیها تحت فشار و آزار مضاعف قرار گرفته است. بیشک مسئولیت هر گزندی به جان و سلامت گنجی بر عهدهی حاکمیت، به ویژه زندانبانان و قوهی قضاییه خواهد بود.
ارژنگ، دوماهنامۀ ادبی، هنری و اجتماعی نویدنو، دورۀ اوّل/ سال سوّم/ شمارۀ 25، مرداد و شهریورر 1401
با آثاری از:
ا.ح.آریانپور/ ا.ه.ابتهاج(سایه)/ ج.ابراهیمی/ ارژنگ/ م.استرآبادی/ ژ.اصفهانی/ م.اعتمادزاده(بهآذین)/ ا.البرز/ امید/ ه.بُل/ ع.توده/ ع.جعفری(ساوی)/ د.جلیلی/ ع.حاجی/ ب.حسنزاده/ ه.حسینی/ ن.حکمت/ م.خلیلی/ م.درویشیان/ ن.رحمانینژاد/ آ.زیس/ س.سلطانیطارمی/ ز.شریفی/ م.شهبازی/ م.عاصمی/ ج.علیزاده/ م.فرازیکسمایی/ م.فرّخییزدی/ س.فرضیپور/
با آثاری از:
ا.ح.آریانپور/ ا.ه.ابتهاج(سایه)/ ج.ابراهیمی/ ارژنگ/ م.استرآبادی/ ژ.اصفهانی/ م.اعتمادزاده(بهآذین)/ ا.البرز/ امید/ ه.بُل/ ع.توده/ ع.جعفری(ساوی)/ د.جلیلی/ ع.حاجی/ ب.حسنزاده/ ه.حسینی/ ن.حکمت/ م.خلیلی/ م.درویشیان/ ن.رحمانینژاد/ آ.زیس/ س.سلطانیطارمی/ ز.شریفی/ م.شهبازی/ م.عاصمی/ ج.علیزاده/ م.فرازیکسمایی/ م.فرّخییزدی/ س.فرضیپور/
رحمان
صبح، خمیازه می کشد
از دهانِ شبروانِ گرسنه
دزدان بی نقاب
با دستانِ همیشه آلوده،
و اقامه نمازِهایِ شبانه
۹۲ هزار میلیارد
لوطی خور کردند
مبارکه،
از دهانِ شبروانِ گرسنه
دزدان بی نقاب
با دستانِ همیشه آلوده،
و اقامه نمازِهایِ شبانه
۹۲ هزار میلیارد
لوطی خور کردند
مبارکه،
ابوالفضل محققی
هنرمدان ترسیم کنندگان زیبائی حیات وتعادل بخشندگان به روح آسیب دیده جامعه هستند! زمانی که آزادی و آزادی خواهان در مبارزه با حکومت های جابر ،سرکوب گر جان می بازند! ناامیدی و تاریکی فضای جامعه را در خود می فشارد. این صدای هنرمند است که به هزار زبان ،به هزار تصویر ،هزار نوا ی موسیقی با مردم سخن میگوید!
م. شفق
بنام گالیا،
وآن سکوت رفته برزبان جان،
بنام شهر درد،
بنام شهر دود و آه،
بنام مردمان هر دیار،
دراین خروش سبز و،
این وداع تلخ،
چه فکر میکنی،
می شناسمت،،،،،،،،،،،،
وآن سکوت رفته برزبان جان،
بنام شهر درد،
بنام شهر دود و آه،
بنام مردمان هر دیار،
دراین خروش سبز و،
این وداع تلخ،
چه فکر میکنی،
می شناسمت،،،،،،،،،،،،
رحمان
کاش پیش از آخرین پرواز
چیزی بر زبان می آورد
چیزی از ترنم عشق می گفت
عشقی که زنده می ماند
پس از آمدن مرگ
بی گمان،
مرگ پایان راه نیست
گر نور خورشید،
در قلبت فروزان شود
چیزی بر زبان می آورد
چیزی از ترنم عشق می گفت
عشقی که زنده می ماند
پس از آمدن مرگ
بی گمان،
مرگ پایان راه نیست
گر نور خورشید،
در قلبت فروزان شود
ابوالفضل محققی
به سیمای پیرزن می نگرم به موهای محزون او که گذشت زمان نازک تر و سخت ترش کرده است. به دو چشم آبی کم رنگ خسته وپنهان شده پشت عینک ذره بینی. اما هنوز چهره اش رگه هائی اززیبائی روزگاران گذشته را دارد.
درمقابلش می ایستم و لیوانی رابر می دارم، تلنگری می زنم صدای زنگ دار کریستال در فضا می پیچد. "کریستال چکسلواکی است! همین سه عدد مانده است، شراب داخلش خیلی دلچسب می شود ."می خندم "ودکا چطور؟" نگاهم می کند .چیزی نمی گوید.هر سه گیلاس را میخرم.آرام شروع به پیچاندن آن ها درون کاغذ روزنامه می کند
درمقابلش می ایستم و لیوانی رابر می دارم، تلنگری می زنم صدای زنگ دار کریستال در فضا می پیچد. "کریستال چکسلواکی است! همین سه عدد مانده است، شراب داخلش خیلی دلچسب می شود ."می خندم "ودکا چطور؟" نگاهم می کند .چیزی نمی گوید.هر سه گیلاس را میخرم.آرام شروع به پیچاندن آن ها درون کاغذ روزنامه می کند
می گشاید چشم
می خیزد بریده کلمات
از لب هایی
ترک خورده وخشک
می میرم
نخواهم شد مرد سنگی
چشم چرخید و لب ایستاد
موسی مرد
می خیزد بریده کلمات
از لب هایی
ترک خورده وخشک
می میرم
نخواهم شد مرد سنگی
چشم چرخید و لب ایستاد
موسی مرد
محمود شوشتری
سهراب کسرایی از سرنوشت جگرسوز نسل خود، حکیم طوس این گُردآفرین به نگارش را مورد پرسش قرار میدهد و شِکوه میکند که سرنوشت من آنگونه نبود که رسم و آیین تو در نگارش بود. قصه غمبار مرا که عشق شورانگیز تهمینه و رستم دیباچه آن بود این چنین با نقطهای از خون به به پایان بُردی؟ چرا و به چه دلیل مرا و نسل مرا این چنین به نیکویی و برازندگی پروردی و چنین زود و نابهنگام رها کردی!؟ این رسم و آیین تو نبود. ای سرور دادخواهی، در این دفتر سترگ تو در هر سپاهی یلانی به شادی و سرفرازی سالیان دراز زندگی میکنند.
س. خرم
من پر از اعترافم
آمده ام تا به جای همه بترسم
به جای همه بگویم
به جای همه بگریانم
یا که کوچک شوم
من پر از اعترافم
آمده ام تا به جای همه بترسم
به جای همه بگویم
به جای همه بگریانم
یا که کوچک شوم
من پر از اعترافم